خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
میگن تو ژاپن بعد کلاس چهارم شغل آینده بچه معلوم میشه دیگه تو همین زمینه درس میخونه
معلم کلاس چهارم ما هم همش به ما میگفت شما حمال میشید
▧▨▧▨
امروز 10 تا پست عاشقانه برای شوهرم گذاشتم.
دیدم جواب داده : " عزیزم ، ﺣﻘﻮﻗﻤﻮ ﺑﮕﻴﺮﻡ چشم...! "
چقد باکمالات
چقد بافهم
چقد باشعور
▧▨▧▨
خارجکی یعنی چه؟
دختری هست که با جکی جان نسبت خواهری دارد!
اینو دیگه عمرا نمیدونستید
▧▨▧▨
جدی پول میدین عینک آفتابی میخرین؟ ؟ ؟
من با شماره چشم هفت به بابام میگم پول بده عینک طبی بخرم، میگه پسرم این دنیا ارزش دیدن نداره.
▧▨▧▨
تو گروه فامیلی بچه ها گفتن بریم این هفته پارک آبی.
من گفتم آبی و قرمزش فرقی نداره من اول تاب سوار میشم
نمیدونم لفت دادم؟
یا انداختنم بیرون


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: آبیش و MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
یارو داشت از دیوار بالا میرفت،تا دید منو گفت:
عموجان میشه کمک کنی گیر کردم
گفت:کمک میکنم ولی شما که
عموی منی چرا نمیدونی اینجا خونه ماست؟
▧▨▧▨
یکی میگفت: باید از کنار مشکلات باسرعت عبور کنی و بگی: “میگ میگ”
اما نمیدونست مشکلات نشستن رومون میگن: “انگوری انگوری”!
▧▨▧▨
از معدود بچه هایی بودم که وقتی ازم میپرسیدن میخوای در آینده چی بشی؟ آروم لبخند میزدم و میگفتم هیچی،نمیدونم.
و از معدود افرادی هستم که به اون حرف کودکیم رسیدم
▧▨▧▨
میگن عطر ندید به طرفتون، جدایی میاره. ولی در مورد من عکس جدایی میاره. واسه هر کسی عکسمو فرستادم، رفت دیگه اصن جوابمو نداد نامرد.
▧▨▧▨
ما مردا سلمونی که میریم، همینکه طرف شاهرگ مون رو نزنه راضی ایم ازش وگرنه که مدل موهامون خودش دو هفته بعد درست میشه...


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: آبیش و MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
یه روز یه خسیسه به بچه اش میگه برو از همسایمون اره بگیر بیا لازم دارم
پسره میدوعه میره خونه همسایه میگه عمو اره دارید میگه نه...
باباش میگه برو از همسایه بالایی بگیر بیا
بچه میره خونشون میگه اره دارید میگن نه نداریم
بعد بچه میاد میگه اوناهم نداشتن
باباش میگه پس برو از انباری مال خودمونو بیار
▧▨▧▨
همه دوستام بخاطر پول منو میخان و دورم جمع میشن واقعا زمونه بدی شده
البته نه اینکه پول خرجشون میکنم نه
نفری یه میلیون طلب دارن ازم هی میان دنبال پولشون
▧▨▧▨
ﭘﺮ ﺳﻮﺩﺗﺮﯾﻦ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﻯ ﻋﻤﺮ ﺩﻫﻪ ﺷﺼﺘﻰ ﻫﺎ
ﺗﻌﻮﯾﺾ ﺩﻣﭙﺎﯾﯽ ﭘﺎﺭﻩ ﺑﺎ ﺟﻮﺟﻪ ﺭﻧﮕﯽ ﺑﻮﺩ
▧▨▧▨
دختره از دوستش میپرسه : توک چشم کجاست؟
دوستش میگه چشم که توک نداره
میگه:پس چرا خواننده میگه توکه چشمات خیلی قشنگه !؟!؟


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
الان همه چی گرون شده
شما یادتون نمیاد...
اون موقع ها با ۱۰۰ تومن می رفتیم مغازه
با یدونه نوشابه شیشه ای و دو سه تا پفک و آدامس و صد جور حله هوله دیگه می اومدیم بیرون...
الان دیگه نمیشه همه جا دوربین داره
▧▨▧▨
به جعفر میگن با بالش جمله بساز، میگه: یه گنجشک دیدم با تفنگ زدم به بالش!!!
میگن: نه این بالش، اون یکی بالش،
میگه: با تفنگ زدم به اون بالش!!!
میگن: اصلأ بالش رو بی خیال شو؛ با تشک جمله بساز!
میگه: تو شک داری زدم به بالش؟!!!
میگن: نمیخواد اصلأ با پتو جمله بساز!
میگه: پَه تــو شک داری زدم به بالش!!!
میگن:آقا غلط کردیم اصلا با تـ*ـخت جمله بساز!
میگه:خیالت تـ*ـخت، زدم به بالش!!!‎


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
ﺧﺎﻧﻤﯽ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮﺵ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯿﺪه:
ﻋﺰﯾﺰﻡ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯼ میای ﯾﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﯿﻮﻩ ﻫﻢ ﺑﺨﺮ ﺩﺭ ﺿﻤﻦ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﺳﻼﻡ ﻣﯽﺭﺳﻮﻧﻪ
ﺷﻮﻫﺮ میگه : ﻓﺘﺎﻧﻪ ﮐﯿﻪ
ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﯿﭽﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﺑﺸﻢ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻣﻢ ﺭﻭ ﺧﻮﻧﺪﯼ
ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯿﮕﻪ ﺁﺧﻪ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺑﺎ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻫﺴﺘﻢ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﺪﻭﻧﻢ ﺗﻮ ﻓﺘﺎﻧﻪ رو از کجا میشناسی؟
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﺗﻮ ﺍﻻﻥ ﮐﺠﺎﯾﯽ؟؟
ﺷﻮﻫﺮ ﻣﯿﮕﻪ ﺑﺎ ﻓﺘﺎﻧﻪ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﯽ
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﯿﮕﻪ ﻫﻤﻮﻧﺠﺎ ﻭﺍﯾﺴﺎ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﻣﯿﺎم
ﭼﻨﺪ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺑﻌﺪ ﺧﺎﻧﻢ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﯿﺪﻩ ﮐﺠﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﻻﻥ ﺟﻠﻮﯼ ﻣﯿﻮﻩ ﻓﺮﻭﺷﯽ ﻫﺴﺘﻢ
ﺷﻮﻫﺮﻩ میخنده ﻭ ﻣﯿﮕﻪ ﻣﻦ ﺗﻮ ﺩﻓﺘﺮ ﮐﺎﺭﻡ ﻫﺴﺘﻢ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﯾﯽ ﻣﯿﻮﻩ ﺑﺨﺮ ﻭ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﻧﻪ


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
چطوری دلتون میاد میرید کافه اونهمه پول چایی میدید؟ من یه بار چایی گرفتم از دانشگاه ۵۰۰ تومن گرفت ازم، از فرداش با خودم فلاکس میبردم
▧▨▧▨
‏تو ایران وقتی میخوان جراحی زیبایی انجام بدن
یه ذوزنقه با خودشون میبرن و میگن آقای دکتر لطفا کامل شبیه این بشم
شهر پر شده از صورتای مختلف الاضلاع...
▧▨▧▨
من توی دلداری دادن افتضاحم
یه بار یه پسره تو پارک داشت گریه میکرد، گفتم چی شده گفت رفیقم فوت شده
منم اومدم دلداریش بدم براش آهنگ مرو ای دوست اصفهانی رو گذاشتم
عر میزد و خودشو میکشوند رو آسفالت، مردم اومدن گوشیمو شکستن
▧▨▧▨
زن رفت پیش دکتر گفت:
آقای دکتر شوهرم توی خواب حرف می زنه چی بهش بدم
دکتر گفت: فرصت
زن گفت: فرصت چی
دکتر: بهش فرصت بده وقتی بیداره حرف بزنه


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
واقعا بعضیا چقدر میتونن بی شعور و بی فرهنگ باشن
روی آسانسور نوشته ظرفیت چهار نفره،
بعدا یارو درو باز کرده داره میبینه من و خانوادم شیش نفری تو آسانسوریما ولی بازم به زور خودشو میچپونه تو
▧▨▧▨
رفتم تردمیل بخرم
یارو گفت بیا از این ارزوناش بخر گارانتی هم داره
گفتم چرا؟
گفت تو از قیافت معلومه حال دویدن نداری.. یه ماه دیگه میخوای بیاری پس بدی
▧▨▧▨
دیشب پلیس جلوی ماشینمو گرفت
به پلیس خیلی جدی گفتم:
میدونی من کیم؟
گفت: کی هستی؟
گفتم: یعنی واقعا نمی دونی؟
رنگش زرد شد؛ گفت: نه،کی هستی مگه؟
گفتم:
من یه پرندم، آرزو دارم، تو یارم باشی…!
جریمم نکرد!
اشک تو چشاش جمع شد،‌فقط‌ گفت‌ قرصاتو ‌سروقت‌ بخور


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
سوال شرعی یه خانم:
دیروز یواشکی از جیب شوهرم پول برداشتم
رفتم یه جفت جوراب شیک ، هدیه روز تولدش براش خریدم
بعد دیدم یه مقدار از پولش هم اضافه اومده
حيفم اومد بذارم سر جاش رفتم واسه خودم يه جفت النگو خريدم
ايا كار بدى كردم
▧▨▧▨
‏کاش وقتی غصه میخوردم لاغر میشدم ولی متاسفانه اینقدر تپلی میشم که یه غصه جدید به غصه قبلیام اضافه میشه
▧▨▧▨
‏ﭘﯿﺮﺯﻧﻪ ﺍﻭﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﻮﻧﻪ ﮔﻔﺖ:ﻧﻨﻪ ﺟﻮﻥ ﻟﮑﻪ ﺑﺮ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺑﺎ ﮐﻠﯽ ﻋﻔﺎﺩﻩ ﮔﻔﺖ ﻧﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢﭘﯿﺮﺯﻥ ﻫﻢ
ﺧﻮﻧﺴﺮﺩ ﮔﻔﺖ:ﺧﻮﺏ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﮐﻪ ﻧﺪﺍﺭﯾﻦ ﺍﮔﻪ ﺩﺍﺷﺘﯿﻦ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺻﻮﺭﺕ داغونت ﻣﯿﺰﺩﯼ
▧▨▧▨
رفتم پالتو بخرم واسه خانومم فروشنده گفت
میشه یک میلیون و هفتصد
حساب کردم دیدم تا آخر سال هیجده دفعه سرما بخوره یه دفعه هم ذات الریه
بگیره بازم ارزونتر در میاد


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
بابام اومد خونه دید تموم چراغا و کولر خاموشن
گفت آفرین دیگه مَردی شده واسه خودت، وقتِ زن گرفتنته
خلاصه داشت تعریف میکرد که یهو برقا اومدن خونه نورانی شد کولر روشن شد، یه نگاه غصب آلود کرد و گفت پاشو گمشو بیرون بیشور
▧▨▧▨
‏این پیرمردا خیلی اصرار دارن گذشته خودشونو طلایی نشون بدن. پدربزرگم اومد گفت اشکان تو مدرکت چیه؟ گفتم
دیپلم. یه لبخند تمسخر آمیز زد رفت کنار‌. گفتم چرا مسخره میکنی؟ شما خودت کلا مدرسه نرفتی. گفت میدونی بیسوادی اون موقع اندازه فوق لیسانس الان اعتبار داشت؟
▧▨▧▨
یارو استوری گذاشته نوشته تو خیابون پشت فرمونم بارونم می‌باره، آهنگ فلانم داره پخش میشه ولی من فیلم نمیذارم، جون خودم و کسی به خطر نیوفته! یعنی از نظرش پشت فرمون تو هوای بارونی چند خط تایپ کنی اوکیه
فقط فیلم آدمو به فنا میده
▧▨▧▨
۹۸ درصد دانشجوهای ورودیمون دماغاشون چسب داره.
قشنگ معلومه همه‌شون قول گرفتن دانشگاه قبول شن دماغشونو عمل کنن!


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish

Nirvana

مدیر بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
16/7/18
ارسال ها
1,274
امتیاز واکنش
34,299
امتیاز
443
زمان حضور
9 روز 5 ساعت 59 دقیقه
تو این هوا دست اولین نفری که دیدین رو بگیرین و برید باهاش پیاده‌روی. اگه مقاومت هم کرد اهمیت ندین، با کتک ببریدش
تهاجم فرهنگی ازین بدتر ندیده بودم :
گوجه مال ورامین...
خیار مال مازندران...
پیاز مال دماوند...
بعد که خردش میکنی میشه سالاد شیرازی
▧▨▧▨
میگفتن علف باید به دهن بزی شیرین بیاد،
یه عمری خودمونو کشتیم شیرین ترین علف دنیا باشیم
غافل از اینکه
اصلا طرف بز نبود..
گاو بود
مقوا میخورد!
▧▨▧▨
یه دختر پسر بـ*ـغلم تو ایستگاه اتوبوس نشسته بودند پسره یه ساعت ناز دختره رو میکشید تا آشتی کرد
بعد دختره گفت تقصیر منم بود ببخشید
پسره گفت آره رو اخلاقت یکم کار کن
دختره باز قهر کرد


■مطالب طنز ■

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MacTavish
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا