خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
با صدای جیغی که کیاوش کشید به همراه زری دوان دوان خودمان را به اتاق خوابی که بچه‌ها در آن مشغول بازی بودند رساندیم. صورت سفید سامی سرخ بود و جای انگشتان کوتاهی روی آن خودنمایی می‌کرد. سامی از ترس گوشه اتاق ایستاده بود و با ترس به کیاوش نگاه می‌کرد و کمی آن طرف‌تر کیانوش نفس نفس زنان با نفرت دندان روی هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، نگین نوروزی و 3 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
به قابلمه قرمه سبزی که در حال قل قل کردن روی اجاق گاز بود خیره شدم. به چیزی که محکم در مشتم می‌فشردم فکر می‌کردم. اشکم روی صورتم ماسیده بود و قلبم به شدت درد می‌کرد. در یک لحظه تصمیمم را گرفت و بی درنگ تمام آن پودر سمی را به محتویات قابلمه خورشتی که خانم مصدق برای شام بچه‌ها آورده بود خالی کردم.
میز شام را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، نگین نوروزی و 3 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
بندهای کتانی مارک دارم را محکم بستم و کاپشن ورزشی‌ام را از روی میز بزرگ آشپزخانه رستوران برداشتم و تن کردم. نگاهی به ساره که هنوز مشغول شستن ترب بود، انداختم.
-ساره من کارم تموم شده، دارم میرم لـ*ـب ساحل یه کم ورزش کنم. باید فن‌هایی که یاد گرفتم و تمرین کنم.
زیر چشمی نگاهم کرد.
-توام حوصله‌ای داری، جای تو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، نگین نوروزی و 3 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم ناخداگاه به سمت صورتم رفت. درد دندان امانم را بریده بود. آهو قرار بود به دیدنم بیاید. در یخچال را باز کردم به جز آب یخ و یک تکه پنیر خشک شده و کمی نان چیز دیگری وجود نداشت. کتری را پر از آب کردم و روی شعله گاز گذاشتم. هنوز به اندازه یک قاشق چای خوری از چای خشک در ظرف محتوی آن باقی مانده بود. آهی از ته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، نگین نوروزی و 3 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
دستم در میان دست‌های مردانه و قوی امید بود و لبخندی عمیق و رضایت بخش مهمان صورت استخوانیم شده بود.
سرم را کمی بالا گرفتم و محو تماشای چشمان کهرباییش شدم. سکوتش با آن لبخند زیبا که زیبایی لـ*ـب‌هایش را صدچندان کرده بود، چقدر باهم ترکیب دلپذیری برام ساخته بودند که از دیدنش سیر نمی‌شدم.
دست سمت صورتش بردم و سرم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، نگین نوروزی و 3 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
گاهی چقدر زمان برایت زود می گذرد! آنقدر زود که یادت می‌رود به ابد رسیده‌ای! همان ابدی که قولش را به تنهایی پسری تنهاتر از خودت داده بودی!
"تا ابد تنهات نمی‌ذارم"
این جمله را بارها و بارها برای امید تکرار کرده بودم. بی خبر از آنکه ابد نزدیک است و تنهایی در پیش! ابد بود، برای من ابد رسیده بود و امید تنهاتر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، سوگند.د و 3 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
کیاوش و کیانوش در خواب ناز فرو رفته بودند. پیشانی‌هایشان رو به هم بود اما نمی‌دانم چرا هر دو با مشت گره کرده به خواب رفته بودند. کنارشان دراز کشیدم و موهایشان را نوازش کردم. وقتی گونه لطیف کیانوش را بـ*ـو*سیدم. مثل کسی که انتهای گریه‌اش هق هقی در گلو مانده داشته باشد نفسش را بیرون داد و مشتش از هم باز شد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، سوگند.د و 3 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
تو را گم می‌كنم هر روزُ و پیدا می‌كنم هر شب
بدین سان خواب‌ها را با تو زیبا می‌كنم هر شب
مرا یك شب تحمل كن كه تا باور كنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می‌كنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
كه این یخ كرده را از بی كسی، ها می‌كنم هر شب
دلم فریاد می‌خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، ^moon shadow^ و 4 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمی‌توانم باور کنم. هرکس هرچه دوست دارد بگوید اما مانی هرچه باشد بی وفا نمی‌تواند باشد. من مگر حق کسی را تصاحب کردم که حالا همه دنیا بسیج شده‌اند تا تنها داراییم را نیز از من بگیرند؟
من زن مانی هستم و حتی علی هم نمی‌تواند نود و نه سال عهدی را که باهم بستیم از میان بردارد.
هرچه بیشتر به خود امید بودن و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، ^moon shadow^ و 4 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا دست سمت کلید برق بردم قبل از اینکه کلید را بفشارم پایم به چیزی گیر کرد و با صورت پخش زمین شدم. زانویم را مالیدم و از جا بلند شدم. برق را روشن کردم و همین که خواستم جسم زیر پایم را لعنت کنم چشمم به کفش‌های مانی افتاد که ظاهرا یک لنگه‌اش به پایم گیر کرده بود و باعث سقوطم شده بود.
روی زانو نشستم و کفش‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، ^moon shadow^ و 4 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا