خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
از فکر من بگذر خیالت تـ*ـخت باشد
من می‌تواند بی تو هم خوشبخت باشد
این من که با هر ضربه‌ای از پا در آمد
تصمیم دارد بعد زا این سرسخت باشد
تصمیم دارد با خودش با کم بسازد
تصمیم دارد هم بسوزد هم بسازد
خبر به دورترین نقطه‌ی جهان برسد
نخواست او به من خسته بی گمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، Nirvana و 4 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
باز هم طعم گس خون و ضرب سیلی و پاره گی گوشه لـ*ـب! انگار تکرار داستانی همیشگی برایم شده است. پاهای آویزان کیانوش که تند تند آن‌ها را تکان می‌داد به لبه نردهای ایوان برخورد کرد. ملتمسانه گردنش را به سمتم چرخاند و گریه کنان فریاد زد:
-مامان جونم؟ مامان دارم می‌افتم، تو رو خدا بیا من رو ازش بگیر.
کف ایوان دو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، Nirvana و 3 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
کیانوش دست‌های ظریفش را دور گردنم حلقه کرد و سرش را روی شانه ام گذاشت. آن قدر گریه کرده بود که آب بینی و اشک‌هایش با هم روان بود. با گریه فریاد زد
-مامان جان، مامان، بابا می‌خواست من رو بندازه پایین…
سرش را از پشت روی شانه‌ام فشردم و موهای لـ*ـختش را نوازش کردم. قلبم هنوز تند تند می‌زد.
-هیس، هیچی نیست مامان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، Nirvana و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
رفتن ناهنگام و بی خبر امید و خانواده‌اش از یک سو و اتفاقات اخیر و حالت‌های جنون آوری که در اثر مصرف زیاد مخدر به حمیدرضا دست می‌داد از سوی دیگر وضعیت روحی و روانیم را به شدت بهم ریخته بود.
حوصله حرف زدن با کسی را نداشتم. معمولا در لاک تنهایی خودم فرو می‌رفتم و یا مدت‌ها به نقطه‌ای خیره می‌شدم و به ذهنم به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، Nirvana و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمانم را دور تا دور اتاقک چوبی و ساده مادام با تعجب چرخاندم. جای عجیب و نسبتا ترسناکی به نظرم آمد. بوی عودهایی که چهار گوشه اتاق مشغول سوختن بود مشامم را پر کرد. حس کردم در آیینه قدی و برنز قدیمی انتهای اتاق تصاویری مبهم و تار شبیه حرکت امواج در حال رقصیدن هستند.
چشم‌هایم را مالیدم و دوباره به آن نگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، Nirvana و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
انگار همه چیز دست به دست هم داده بود تا مرا از پای در آورد. هوای شرجی و دم دار ژاپن، بیماری آسمم را تشدید کرده بود. معاملات پی در پی، مواد مخدر که دیگر حضور من از سوی طرف‌های معامله امری الزامی بود، بیماری اریون کیانوش و کیاوش، نا پدید شدن امید و خانواده‌اش، همه و همه باهم متحد شده بودند تا طاقتم را تمام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn و Nirvana

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
-با خودت چی کار کردی لیلا؟ کاش لااقل به من گفته بودی داری چی کار می‌کنی.
سرم آنقدر درد می‌کرد که اصلا حوصله سوال و جواب کسی را نداشتم. گاهی حس می‌کردم سایه‌هایی مثل اشباح سر گردان جلوی چشمم ظاهر می‌شوند و با هر پلک بر هم زدنم ناپدید می‌گردند.
به چشمان نافذ و سیاه امیرحسین نگاه کردم.
- بابا لامذهب الان موقع...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، The unborn، Nirvana و یک کاربر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمم را که باز می‌کنم سرم آنقدر گیج می‌رود که حس می‌کنم همه خانه دور سرم با شتاب می‌گردد.
دست سمت پیشانیم می‌برم که امیرحسین دستم را می گیرد و مانعم می‌شود.
-چیزی نیست لیلا، سرت گیج رفت خوردی زمین پیشونیت خورد به لبه میز یه کم شکاف برداشته. دوتا بخیه خورد، دیدم بی هوشی، خودم برات بخیه زدم. خوشبختانه نخ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
دو ماه است که رگ و پی‌ام با این درد عجین شده است. یاد گرفته‌ام با چند مخدر خودم آن سیگار لعنتی را درست کنم و این عصاره مرگ را بر جانم بریزم. صورتم در بیست و دو سالگی و در بهار جوانیم چون پیرزنی هفتاد سال به نظر می‌آید! مو و مژه‌های سیاه و پر پشتم ریزشی عجیب پیدا کرده. دیگر خبری از آن خرمن گیسوی سیاه و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
حالا دیگر در تصمیمی که گرفته‌ام مصمم‌تر شده‌ام. چشم در برابر چشم و زخم در برابر زخم. حتی اگر ماهر‌ترین شناگر دنیا هم که باشی هرگز نمی‌توانی خلاف جهت آب شنا کنی. حس انتقام مثل خون در رگ‌هایم جاری شده است. از اینکه می‌دانم بازیچه و هدفی برای رسیدن به نقشه‌های شیطانی حمیدرضا و دار و دسته‌اش بودم از خودم بدم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا