خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک سال است که در این تشکیلات برای خودم برو و بیایی پیدا کرده‌ام. بالاخره به آرزویم رسیدم و بعد از هشت سال آنقدر پول پس انداز کرده‌ام که می‌توانم به تمام آرزوهای بزرگ و کوچکم جامه عمل بپوشانم. حالا دیگر هیچ کس جلودارم نیست. علی و حمید هم در این میان بی نصیب نمانده‌اند و با همسران ژاپنی‌شان برای خود زندگی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
زل زده بودم به بلیط‌هایی که در دست امیرحسین تکان می‌خورد.
-نمیشه. امیر، نمیشه. اونا نمونه‌ها رو تایید کردن هر لحظه ممکنه محموله برسه. بفهمن اینجا رو ول کردیم و رفتیم بیرون دودمانمون رو به باد میدن. من یکی دنبال شر نمی‌گردم. بچه‌هام توی خونه پیش اون عوضی هستن. من نگرانشون هستم می‌فهمی؟
کلافه نفسش را تند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی توجه به فریادهای امیرحسین سرفه کنان سمت خیابان دویدم و برای تاکسی که از دور می‌آمد دست تکان دادم.
در عقب را که باز کردم، امیرحسین نفس نفس زنان خودش را پشت سر من داخل تاکسی انداخت و نگاه تند و تیزش را با اخم به صورتم دوخت.
-هیچ معلومه چی کار می‌کنی؟ از جلوی در سالن تا اینجا دنبالت دویدم، چرا هرچی صدات...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
-نمی‌تونم، نمی تونم، نمی تونم، امیرحسین من چه طوری این کار رو بکنم؟
انگشتان دست راستش را یکی یکی می‌فشارد و صدای ترق ترقشان بلند می‌شود و سعی می‌کند خود را با این کار آرام کند.
-من قبول دارم که کار سختیه اما بهترین راه همینه لیلا! بچه‌ها پیش درویش محمد در امانن. بهت قول میدم صحیح و سلامت توی فرودگاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
بی آن که پشت سرم را نگاه کنم فقط می‌دویدم. ازهجوم سایه‌های پشت سرم وحشت زده در کوچه‌ای تنگ و تاریک پناه بردم. کوله پشتی‌ام را به سـ*ـینه‌ام چسباندم و کمرم را به دیوار سرد پشت سرم تکیه دادم. حتی جرات آن را نداشتم که به سمت خیابان سرک بکشم.
سایه‌ها که نزدیک‌تر شدند، از ترس کف دستم را محکم روی دهانم فشار دادم تا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
بر فراز ابرها از سرزمین آفتاب دور شدم. سرزمینی که برای من هرگز آفتابی نداشت! وقتی که آمدم دختری شانزده ساله بودم و حالا زنی هستم بیست و چهار با دو فرزند. آمده بودم تا صاحب هویت و خوشبختی شوم اما حالا که دارم می‌روم هویتی ندارم و خوشبختیم را هم قبل از آمدنم به غربت، فدای بدبختی‌ام کرده بودم!
پول‌هایی را که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاه پدرم روی دست‌هایم که در دست زری هم لرزشش واضح است ثابت مانده. زری با لـ*ـذت به ناخن‌های کاشته شده و لاک خورده‌ام نگاه می‌کند و روی دستم دست می‌کشد.
-خودت ناخون هات رو کاشتی لیلا؟ چه خوشگل شده.
زیر چشمی پدر را نگاه می‌کنم و شش دنگ حواسم پیش اوست.
-نه بابا خودم از این هنرها ندارم. کلی پول دادم اونجا برام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم را پایین انداخته‌ام و گل های قالی را یکی یکی می‌شمارم. از شرم توان نگاه کردن به صورت پدرم را ندارم. با دوانگشت شست و اشاره چانه‌ام را می‌گیرد و سرم را بالا می‌آورد.
-لیلا؟ بابا؟ به من راستش رو بگو چرا برگشتی؟ شوهرت کجاست؟ دخترم چرا خودت رو این ریختی کردی بابا؟ مریض شدی خدایی نکرده؟
آه بلندی می‌کشم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای فریادهای علی تمام خانه را پر کرده است. به سمت تلفن می‌روم و همزمان نگاه تندی به سراپای مادرم می‌اندازم. گوشی را بر می‌دارم و دهنی آن را با دست می‌پوشانم و همان طور که مادرم را چپ چپ نگاه می‌کنم. حرفم را می‌زنم.
-از صدای نکره علی خوشت میاد یا دل تنگ بیانات گوهر بارش شدی که صداش رو گذاشتی روی آیفون؟
با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر

maryamalikhani

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
18/8/18
ارسال ها
133
امتیاز واکنش
731
امتیاز
213
سن
26
زمان حضور
1 ساعت 0 دقیقه
نویسنده این موضوع
طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته
شعر می گویم به یادت در قفس غمگین و خسته
من چه تنها و غریبم بی تو در دریای هستی
ساحلم شو غرق گشتم بی تو در شب های سرخوشی
خیال کردم بری میری از یادم
تو رفتی و نرفت چیزی از یادم
تو رفتی تازه عاشق تر شدم من
از اونی هم که بود بدتر شدم من.
صبح تا شب این شده کارم، که واسه‌ی چشات...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان سراب رد پای تو | مریم علیخانی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، !Shîma!، The unborn و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا