خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
_من، من دوستت دارم دین!
از حرفی که زدم خودم هم تعجب کردم، اما دوستش داشتم...
این احساس عجیبی که به دین داشتم هیچ چیز دیگری جز دوست داشتن نمی‌‌توانست باشد.
می‌‌دانستم که دین صدایم را شنیده، اما هیچ عکس العملی نشان نداد.
من، برای اولین بار، یک مرد را دوست داشتم و او...
_چرا با من سردی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، Mr1381، Sahar 3210 و 64 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
_تو باید مال من باشی تیا!
بلند خندیدم. جان با دست دیگرش، دست آسیب دیده‌اش را گرفته بود.
با زدن یک ضربه‌ی پا به وسط دست‌هایش، دادش بلند شد.
خواستم بدوم و پشتش قرار بگیرم که پایم سر خورد و روی زمین افتادم.
به لیز بودن سرامیک‌ها فحشی دادم و سریع ایستادم.
جان اما هنوز به من نگاه می‌کرد. عصبی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، Mr1381، Sahar 3210 و 71 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
جک گیج و مبهم بود. خواست به سمتم حمله کند که بروان بازویش را گرفت و به سمت خود کشید و داد زد:
_برو وسایل پزشکی رو آماده کن. عجله کن...
با داد آخری که براون زد جک به خودش آمد. پس از نگاه پر از خشمی که به من کرد به خارج از اتاق دوید.
ابروهایم را بالا انداختم و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، born of darkness، Mr1381 و 81 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
[HIDE-THANKS]
جلوی خانه‌ی اسکات ایستادم.
اخمی کردم. اگر همه‌ی دوستانم را هم جمع می‌کردم، باز هم خودم مورد اعتماد نبودم.
اخمم غلیظ‌تر شد و به فکر فرو رفتم. حتماً چیزی را جا انداخته بودم! حتماً چیزی شده بود...
دین به راحتی این چنین نمی‌کرد. مطمئن بودم که ماجرا بیش از این‌‌ها...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، 2727parsam، Mr1381 و 88 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
[HIDE-THANKS]
بالاخره دست از کار کشید. کش و قوسی به بدنش داد و گفت:
_خیلی زمان‌بر بود. تو که مثل روح می‌مونی! اونم که پلیسه و همه جا هست. هماهنگ کردن زمان‌های رفت و آمدتون خیلی سخت بود، ولی بالاخره یه چیزهایی گیر آوردم. کامل نیست، اما بهتر از این هم نمی‌شه. همه رو توی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، Mr1381، Sahar 3210 و 79 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
[HIDE-THANKS]
کلافه جوابم را داد:
_از همون‌جایی که می‌دونی ۱۳ نوامبر با هم بودیم، بقیه‌ی چیزها رو هم باید بدونی!
_من چیزی یادم نمیاد دین...
_پس برو به همون‌جایی که با هم بودیم! شاید حافظت درست شد.
به چشم‌هایش زل زدم. رنگش تیره‌تر از همیشه بود. آرام ل*ب زدم:
_کجا با هم بودیم؟
بدون آن که نگاهم کند، جوابم را داد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، Mr1381، Sahar 3210 و 73 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
_چی می‌گی دکتر؟
نفس پر از حرصم را بیرون دادم که ادامه داد:
_اون نشانی که داشتی، نشان شکارچی‌ها هست!
_خب من شکارچی بودم!
مکثی کرد. نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
_ تو ذاتاً شکارچی هستی؛ ولی نه اون شکارچی که تو فکر می‌کنی! بلکه از خون‌آشام‌ها و گرگینه‌های اصیلی که هیچ کس قادر به کشتنشون نبود؛ ولی اونا بقیه رو شکار می‌کردند! اون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، Mr1381، Sahar 3210 و 55 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
_من آدمم! ولی تو...
با چشم‌های به خون نشسته‌ام به مینارد زل زدم. دستم را روی گلویش گذاشتم و فشار دادم. از زیر دندان‌های بلندم غریدم:
_اگه آدمی پس چرا می‌دونی من می‌تونم ذهن رو کنترل کنم؟ پس چرا نمی‌تونم کنترلت کنم؟
چشم‌هایش را بست و سعی کرد نفس بکشد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • تعجب
Reactions: fatemeh25278faty، Mr1381، Sahar 3210 و 59 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
به چشم‌های دین زل زدم. با لحن آرامی فکرم را به زبان آوردم:
_پس برای همین رنگ چشم‌هات شبیه به من بود؟!
چشم‌هایش را بست و چیزی نگفت. نفس عمیقی کشید و بدون آن‌ که لحظه‌ای نگاهم کند، به سمت مینارد رفت.
دستانش را گرفت. دستمالی را روی گلویش گذاشت تا خون را بند بیاورد و به او گفت:
_از این‌جا برو. بعداً با هم حرف می‌زنیم.
مینارد بدون هیچ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، 2727parsam، Mr1381 و 61 نفر دیگر

!Shîma!

معاونت بازنشسته
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
7/8/18
ارسال ها
549
امتیاز واکنش
32,220
امتیاز
398
زمان حضور
70 روز 21 ساعت 45 دقیقه
نویسنده این موضوع
همراه دین راه افتادم. مرا سوار ماشینش کرد و از شهر خارج شد.
در نزدیکی شهر، جاده‌ای بود؛ وارد آن شد و پس از مسافت کمی، با مزرعه‌ی زیبا و کلبه‌ای در وسطش روبرو شدم.
ناخوداگاه لبخندی روی لـ*ـبم نشست. فضای خانه برایم آرامش بخش بود.
کلبه‌ی قهوه‌ای رنگ کلاسیک، اما بزرگی که در میان دشت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✌پرطرفدار رمان طغیان تاریکی (جلد دوم خیزش تاریکی) | ! Shîma ! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تعجب
  • جذاب
Reactions: fatemeh25278faty، 2727parsam، Mr1381 و 73 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا