خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

قصه

  1. سیده کوثر موسوی

    قصه خواب لیلا

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره تنهایی بازی کردن قصه شب “خواب لیلا”: ظهر بود، هوا کمی گرم شده بود. مادر و مادربزرگ و برادر کوچولوی لیلا توی اتاق خوابیده بودند. مادربزرگ به لیلا گفته بود که او هم بیاید و کنار آنها بخوابد، اما لیلا خواب را دوست نداشت، دلش می خواست کار دیگری انجام بدهد. مادرش...
  2. سیده کوثر موسوی

    قصه بهترین دوست کاتی

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره دوستی قصه شب”بهترین دوست کاتی” : یک روز صبح نامه ای به دست کاتی گربه رسید. امضای نامه این بود:”از طرف بهترین دوست شما.” کاتی لبخندی زد و با خودش گفت:”چقدر خوب است، اما نمی دانم این بهترین دوست، چه کسی است!” کاتی گربه به فکر افتاد که او را پیدا کند. گردنبند قرمز...
  3. سیده کوثر موسوی

    قصه ماجرای گرگ و روباه

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره فریب خوردن سوییس با نام های محلی شوایتس، سویتسرا و هلوتیا در مرکز قاره اروپا قرار گرفته است. مردم این کشور از نژادهای آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، مجاری، رومانیایی و … هستند. دین بیشتر مردم مسیحی و یهودی است. پایتخت این کشور برن است. قصه شب “ماجرای گرگ و روباه” ...
  4. سیده کوثر موسوی

    قصه یک، دو، سه، پرواز

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره تقلید کردن قصه شب “یک، دو، سه، پرواز”: روزی باد تندی وزید. باد بچه گنجشکی را از توی لانه اش پرت کرد بیرون. بچه گنجشک هر کاری کرد نتوانست به لانه اش برگردد. چون که هنوز پرواز کردن را بلد نبود. او این طرف را نگاه کرد، آن طرف را نگاه کرد. چشمش به یک مرغ افتاد. خانم...
  5. سیده کوثر موسوی

    قصه عنکبوت گرسنه و لاک پشت

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره بدجنسی عنکبوت گرسنه و لاک پشت یک افسانه آفریقایی است. مردم آفریقا افسانه ها قصه های بسیار زیبایی دارند. بیشتر قصه ها ی آنها پر از حرف ها و پیام های ارزشمند اسست. قصه شب “عنکبوت گرسنه و لاک پشت”: عنکبوت همیشه گرسنه بود. همه مردم دهکده از اشتهای او خبر داشتند...
  6. سیده کوثر موسوی

    خانم گلی و کوزه آب

    قصه ای آموزنده و کودکانه درباره مهربانی کردن قصه شب”خانم گلی و کوزه آب”: یکی بود و یکی نبود. توی یک ده قشنگ دختری بود به اسم گلی که همه صدایش می کردند گلی خانم. گلی خانم دختر خیلی خوب و مهربانی بود و همیشه دوست داشت تا به پدر و مادرش کمک کند. برای همین یک روز نزدیک غروب، کوزه شان را برداشت تا...
  7. سیده کوثر موسوی

    مرد بقال و طوطی

    قصه ای آموزنده و کودکانه درباره آزارو اذیت مثنوی معنوی یکی از آثار ادبی ارزشمند فارسی است که توسط مولوی سروده شده است. این کتاب دارای قصه ها و حکایت های فراوانی است. قصه شب: یکی بود، یکی نبود. مرد بقالی بود که طوطی بسیار زیبایی داشت. طوطی او هم باهوش بود و هم خیلی خوب حرف میزد. هر روز از اول...
  8. سیده کوثر موسوی

    قصه حلزون ها و پروانه ها

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره مریض شدن قصه شب “حلزون ها و پروانه ها” : سر دختر کوچولو درد می کرد. تمام روز در رختخواب دراز کشیده بود و به سقف نگاه می کرد. شب قبل هم خوب نخوابیده بود. هروقت سر دختر کوچولو درد می گرفت، دکتر می گفت خوب می شود. مادر میگفت خوب می شود. مادربزرگ می گفت حتما خوب می...
  9. سیده کوثر موسوی

    قصه راست و دروغ

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره راست و دروغ گفتن قصه شب “راست و دروغ”: پسرک و دخترک مشغول بازی بودند… پسرک یک سری کامل تیله داشت و دخترک چندتایی شیرینی با خودش داشت. پسر به دختر گفت : من همه تیله هامو بهت میدم؛ در عوض تو همه شیرینی هات رو به من بده ! راست گفتن دختر کوچولو قبول کرد اما پسر...
  10. سیده کوثر موسوی

    قصه به من نگاه کن

    قصه ای آموزنده و کودکانه درباره حسودی قصه شب”به من نگاه کن” : توی یک جنگل سبز، خرس بزرگی با سه بچه اش زندگی می کرد. دوتا از این بچه خرس ها سیاه و سفید بودند. یکی از آنها سیاه سیاه بود. این خرس سیاه کوچولو خرس خوبی بود. هر کاری که مادرش می گفت انجام میداد. درست غذا می خورد و به موقع می خوابید...
  11. سیده کوثر موسوی

    قصه کلاه کوچولو

    قصه ای آموزنده و کودکانه درباره گم شدن قصه شب”کلاه کوچولو”: یکی بود، یکی نبود. دختر کوچولویی بود که یک کلاه آبی و زیبا داشت. برای همین همه او را کلاه کوچولو صدا می کردند. خانه آنها نزدیک جنگل بود، اما مادرش به او اجازه نمی داد تنها به جنگل برود. مادرش به او گفته بود: «جنگل پر از گراز است. آنها...
  12. سیده کوثر موسوی

    قصه دروغگویی میمون

    یکی بود یکی نبود، غیر از خدای مهربان کسی نبود. سال ها قبل چند دریانورد با هم سوار یک کشتی شدند تا به مسافرت دریایی بروند. یکی از دریانوردها میمونش را با خود آورد تا در این مسافرت طولانی حوصله اش سر نرود. چند روزی بود که آن ها در سفر بودند. ناگهان طوفان وحشتناکی آمد و کشتی آن ها را واژگون کرد...
  13. سیده کوثر موسوی

    قصه آقای هندوانه

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره محبت کردن قصه زیبای آقای هندوانه محبت نکردن هوا خیلی گرم بود. آقای هندوانه داشت به سمت خانه می رفت. ناگهان صدای گریه ی یک بچه را شنید. جلو رفت. دید یک بچه از روی دوچرخه اش روی زمین افتاده و دارد گریه می کند. آقای هندوانه دست بچه را گرفت و بلندش کرد اما بچه...
  14. سیده کوثر موسوی

    قصه تپلی دروغگو

    قصه ای کوتاه و آموزنده درباره دروغگویی قصه آموزنده “تپلی دروغگو”: یکی بود یکی نبود. غیر از خدای مهربان هیچکس نبود. در زمان های قدیم،در یک جای خیلی خیلی دور جنگلی سرسبز و خرم بود با سبزه زارهای زیبا و قشنگ، درخت های سبز و میوه های رنگارنگ و خوشمزه. دروغ گفتن در این جنگل بزرگ حیوان های زیادی...
  15. سیده کوثر موسوی

    قصه چگونه میمون پلنگ را از پای در آورد

    روزی پلنگ زورگویی، برای پیدا کردن غذا در جنگل به راه افتاد. پرندگان، آهوان و خرگوش ها برای اینکه به چنگ او نیفتند فرار کردند. پلنگ آهسته و آرام راه می رفت و همه جا را خوب نگاه می کرد تا حیوانی به چنگ بیاورد. ناگهان چشمش به یک میمون افتاد و با خودش گفت: « به! به! چه شکار خوبی!» میمون بالای درخت...
  16. سیده کوثر موسوی

    قصه شکارچی و برف بزرگ

    قصه شکارچی و برف بزرگ یک افسانه از بومیان آمیریکاست.بومیان آمریکا افسانه ای های فراوانی درباره طبیعت و حیوان ها دارند. در روزگاران خیلی خیلی دور، در قبیله ای شکارچی بزرگی با زن و فرزندانش زندگی می کرد. آنها گوشت موخورند و لباس هایشان را از پوست حیوان ها تهیه می کردند. یک روز بهاری شکارچی از...
  17. سیده کوثر موسوی

    قصه لاکی و اشتراک گذاری اسباب بازی

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره نوبتی بودن قصه لاکی و اشتراک گذاری اسباب بازی: یک روز صبح لاکی از خواب بیدار شد و از اتاقش بیرون دوید و از پله ها پایین آمد و به آشپزخانه رفت. مامان و مامان بزرگ داشتند صبحانه می خوردند. مامان لاکی گفت : « چه خبره ؟ خیلی سر حالی. » لاکی پرسید : « یعنی نمی دونین...
  18. سیده کوثر موسوی

    قصه پر بزرگ نارنجی

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره پیدا کردن دوست قصه پر بزرگ نارنجی: نادر جلو خانه شان نشست. بالا و پایین کوچه را نگاه کرد. کوچه خلوت بود. کسی از آنجا نمی گذشت. با خودش گفت:« کاش به این خانه نیامده بودیم! کاش هنوز توی همان خانه قبلی بودیم! توی آن کوچه من چند تا دوست داشتم. همیشه کسی بود که با او...
  19. سیده کوثر موسوی

    قصه عنکبوت و جاروی دم دراز

    قصه ای کودکانه و اموزنده درباره امید داشتن قصه شب “عنکبوت و جاروی دم دراز”: یکی بود، یکی نبود. یک عنکبوت تپل مپل بود که پاهای کوتاهی داشت. او خانه اش را گوشه سقف یک اتاق ساخته بود. در همان اتاق پیرزنی هم زندگی می کرد. عنکبوت به پیرزن عادت کرده بود. چون در تمام مدت به او نگاه می کرد. همیشه...
  20. سیده کوثر موسوی

    قصه ترسونک

    قصه ای کودکانه و آموزنده درباره ترسیدن افغانستان کشوری در آسیا است و در همسایگی کشور ما قرار دارد. افغانستان کشوری کوهستانی است و مردم آن به زبان فارسی دری صحبت می‌ کنند. سال ها در کشور افغانستان جنگ بزرگی در جریان بود. این جنگ مردم این سرزمین را آواره کشورهای مختلف کرده است. مردم افغانستان...
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا