درخواست ▪ ■ تعـــیین ناظـــر رمـــان ■ ▪

Haniyeh agahi11228 · 27/4/22

‌ ‌ "﷽ "
رمان: حق داری بد باشی

‌‌ژانر:جنایی اجتماعی

نویسنده:هانیه آگهی
مقدمه:

درست روزی مُرد که صدای خنده هایش قطع شد،درست روزی مُرد که فوران های چشمش صورتش را هر شب خیس میکردند و این بود آغاز ظلمت و تاریکی ،باید ترسید ازین دله شکسته ،باید ترسید از این دختر!!

MaRjAn · 27/4/22

Haniyeh agahi11228 گفت:
‌ ‌ "﷽ "
رمان: حق داری بد باشی

‌‌ژانر:جنایی اجتماعی

نویسنده:هانیه آگهی
مقدمه:

درست روزی مُرد که صدای خنده هایش قطع شد،درست روزی مُرد که فوران های چشمش صورتش را هر شب خیس میکردند و این بود آغاز ظلمت و تاریکی ،باید ترسید ازین دله شکسته ،باید ترسید از این دختر!!

باسلام، ناظر شما Z.A.H.Ř.Ą༻
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید، من رو هم اد کنید.
موفق باشید :aiwan_light_king:

آفتاب زندی لک · 28/4/22

به نام خدا

MaRjAn · 28/4/22

آفتاب زندی لک گفت:
سلام وقت بخیر
نام رمان : داستان ستاره
این نام ممکنه تغییر کنه
ژانر : عاشقانه_اجتماعی_غمگین
نویسنده :آفتاب زندی لک
خلاصه : داستان عشق بچگی یک دختر هست که در سن نوجوانی متوجه میشه که خیلی وقت هست که از بچگی عاشق یکی هست ، بعد از یه سری ماجرا وقتی دوست صمیمیش میفهمه اسرار میکنه که ایدیشو بهم بده تا یه جورایی برسونمتون بهم از عشقت بهش متوجه اش کنم .
دختر غافل از فکر شیطانی دوستش، بهش اعتماد میکنه و ایدیشو به رفیقش می‌ده و...
داستان زندگی واقعی بوده*

باسلام، متاسفانه برای شما ناظری انتخاب نمیشه!
ابتدا باید رمان درحال بررسیتون توسط ناظر تایید/رد بشه و بعد درخواست ناظر بدید :good_luck:

ZaHRa · 5/5/22

اسم: روح کالبد دزد
نویسنده: زهرا حمیدی
ژانر: ترسناک، ماجراجویی

خلاصه:
هم‌خونی که باعث می‌شود؛ روحش از کالبدش خارج شود و در اطراف سردرگم باشد. جسمش به تسخیر در می‌آید و او تنها یک فرصت کوتاه برای بازگشت به کالبدش دارد. آری، کالبدش دزدیده شده و او سرگردان است.
چه کسی کالبدش را دزدیده، و اکنون به‌جای اوست؟

مقدمه:
از دیواره‌های بلند کاخ مردہ کلاغی عبور می‌کند ولی در کسری از ثانیه ناپدید می‌شود؛ می‌توانی کمی آن طرف‌تر جنازه‌ی غرق در خونش را ببینی، کار چه‌کسی می‌تواند باشد؟
انگار کسی درآن کاخ زندگی ‌می‌کند، گویا صدای جیر جیر پارکت‌های چوبی می‌آید.
آری، صدای قدم. اما این کاخ سال‌هاست متروکه است.
آسمان به رنگ خاکستری آمده و مه‌ها اورا محاصره کرده، درختان خشک و بلند و برهنه انگار سربازان آن کاخ هستند. هوای گرفته بلاخره موفق به بارش می‌شود؛ دانه‌های باران درختان برهنه را سیلی می‌زند و خودرا محکم به تن‌بی‌جانشان می‌کوبد، صدای رعد و برقی وحشت آور، در کاخ طنین می‌اندازد.

پ.ن: لطفاً ناظر فعال و آنلاین انتخاب کنید!

MaRjAn · 5/5/22

Zahra.bano گفت:
اسم: روح کالبد دزد
نویسنده: زهرا حمیدی
ژانر: ترسناک، ماجراجویی

خلاصه:
هم‌خونی که باعث می‌شود؛ روحش از کالبدش خارج شود و در اطراف سردرگم باشد. جسمش به تسخیر در می‌آید و او تنها یک فرصت کوتاه برای بازگشت به کالبدش دارد. آری، کالبدش دزدیده شده و او سرگردان است.
چه کسی کالبدش را دزدیده، و اکنون به‌جای اوست؟

مقدمه:
از دیواره‌های بلند کاخ مردہ کلاغی عبور می‌کند ولی در کسری از ثانیه ناپدید می‌شود؛ می‌توانی کمی آن طرف‌تر جنازه‌ی غرق در خونش را ببینی، کار چه‌کسی می‌تواند باشد؟
انگار کسی درآن کاخ زندگی ‌می‌کند، گویا صدای جیر جیر پارکت‌های چوبی می‌آید.
آری، صدای قدم. اما این کاخ سال‌هاست متروکه است.
آسمان به رنگ خاکستری آمده و مه‌ها اورا محاصره کرده، درختان خشک و بلند و برهنه انگار سربازان آن کاخ هستند. هوای گرفته بلاخره موفق به بارش می‌شود؛ دانه‌های باران درختان برهنه را سیلی می‌زند و خودرا محکم به تن‌بی‌جانشان می‌کوبد، صدای رعد و برقی وحشت آور، در کاخ طنین می‌اندازد.

پ.ن: لطفاً ناظر فعال و آنلاین انتخاب کنید!

باسلام، ناظر شما M O B I N A
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید، من رو هم اد کنید.
موفق باشید :aiwan_light_king:

Aram_rz · 14/5/22

نام رمان:شهر شیشه‌ای
نویسنده:مهسا رضایی
ژانر:عاشقانه،درام
خلاصه:زندگی پر از فراز و نشیب است،این رمان پر از راز است که شاید فاش نشوند...

MaRjAn · 14/5/22

Aram_rz گفت:
نام رمان:شهر شیشه‌ای
نویسنده:مهسا رضایی
ژانر:عاشقانه،درام
خلاصه:زندگی پر از فراز و نشیب است،این رمان پر از راز است که شاید فاش نشوند...

باسلام، ناظر شما Z.A.H.Ř.Ą༻
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید، من رو هم اد کنید.
موفق باشید :aiwan_light_king:

Nikaaaaa · 20/5/22

خیابان شوم (ممکن است نام تغییر کند)

ژانر: معمایی، ترسناک،

خلاصه: همه چیز به طرز عجیبی گم میشد
هر چیزی که فکرش را کنید الکس و دوستاش خودشون رو موظف میدونستند که این معما را حل کنند
چه کسی اینکار را میکرد کسی نمی‌دانست اما بچه ها حدس می‌زدند...

MaRjAn · 20/5/22

Nikaaaaa گفت:
خیابان شوم (ممکن است نام تغییر کند)

ژانر: معمایی، ترسناک،

خلاصه: همه چیز به طرز عجیبی گم میشد
هر چیزی که فکرش را کنید الکس و دوستاش خودشون رو موظف میدونستند که این معما را حل کنند
چه کسی اینکار را میکرد کسی نمی‌دانست اما بچه ها حدس می‌زدند...

باسلام، ناظر شما M O B I N A
منتظر ایجاد گفتگو از سوی ناظر باشید، من رو هم اد کنید.
موفق باشید :aiwan_light_king:

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

عضو جدید انجمن

مدیر ارشد رمان ۹۸

عضو جدید انجمن

مدیر ارشد رمان ۹۸

سرپرست بخش جهانی دیگر

مدیر ارشد رمان ۹۸

عضو جدید انجمن

مدیر ارشد رمان ۹۸

عضو جدید انجمن

مدیر ارشد رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین