مشاعره

yeganeh yami · 2/8/20

niloofar.H گفت:
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویش دیدم جانم میرود

در این برف خزانی یا زمستانی که می‌بارد
کدامین چتر گیسویی پناهم می‌شود امشب؟

niloofar.H · 2/8/20

به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به دریا بنگرم دریا تو بینم

فاطمه باقری · 2/8/20

موی سپید را فلکم به رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام

yeganeh yami · 2/8/20

F_B_T گفت:
موی سپید را فلکم به رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریده ام

میان عقل و احساسم همیشه دل موفق بود
به شدت میدهم دائم تقاص انتخابم را

فاطمه باقری · 2/8/20

yeganeh yami گفت:
میان عقل و احساسم همیشه دل موفق بود
به شدت میدهم دائم تقاص انتخابم را

ای خدای با عطای با وفا
رحم کن بر عمر رفته در جفا

VIDA VAHED · 2/8/20

F_B_T گفت:
ای خدای با عطای با وفا
رحم کن بر عمر رفته در جفا

ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من

نشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار من

فاطمه باقری · 2/8/20

VIDA VAHED گفت:
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من

نشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار من

نباید بستن اندر چیزو کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل

yeganeh yami · 2/8/20

VIDA VAHED گفت:
ای دل مرو در خون من در اشک چون جیحون من

نشنیده‌ای شب تا سحر آن ناله‌های زار من

نکند فکر کنی در دل من یاد تو نیست
گوش کن نبض دلم زمزمه اش با تو یکیست

yeganeh yami · 2/8/20

F_B_T گفت:
نباید بستن اندر چیزو کس دل
که دل برداشتن کاریست مشکل

لیلا شدنم باز در آ*غو*ش تو حتمیست
مجنون شو و در کوه و بیابان بـ*ـغلم کن

VIDA VAHED · 2/8/20

yeganeh yami گفت:
لیلا شدنم باز در آ*غو*ش تو حتمیست
مجنون شو و در کوه و بیابان بـ*ـغلم کن

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم

دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی