خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Usage for hash tag: دم_نیک_پی

  1. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می‌نگرد و او با بی‌مهری سر و تن بانو را به سوی خود می‌گرداند و با دست‌های تنومندی که شانه‌های تیرانا را در بر گرفته‌اند، خیره بر جای جای چهره‌اش می‌نگرد و تیرانای ناهوش* از هرکجا، تنها این دیوانگی را می‌نگرد و خونی که آهسته آهسته از لَب پدرام ناپدید می‌شود. *** ناهوش: بی‌خبر #تیرالین #دم_نیک_پی
  2. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...نخست نگاهبان و نزدیک این بانو و مهراز هیلدا باش، سپس تا روزها یا شاید ماه‌ها از من و پیام‌رسانی بر من دور باش، تا آن رهرو گزند را دریابی و همراهش باشی. سپیده دم کلبه‌ی پدرام لین *** کهتران: انسان‌های عادی بدون نیروی فراطبیعی هم: همه نیکاو: شفاف یکایک: ناگهان انگبین: عسل #تیرالین #دم_نیک_پی
  3. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...به راهی که خودش می‌داند، دست‌کم تا سپیده‌ی فردا به درازا خواهد کشید، در خواب رفته است. آه، نگاهبان ادوارد! گذشته از مهراز خفته و انجمن دراز پدرام لین و تیرانا الن، شما سخنی را از یاد به در نکرده‌اید؟ *** باری پسین: باری دیگر درون رَوی: ورود نمانشانی: ظاهربینی باری: به هر حال #تیرالین...
  4. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...آن سوی میز را نشان می‌دهد و دنباله: - نخست برنشینید! پس سخن خواهیم گفت و شما نیز به سامان خواهید شد. *** کُنه: هویت فرودتر از آن‌ها: پایین‌تر از آن‌ها فرود زر: پایینش طلایی از هفت روزگار رسته‌ی مهتر: اشراف زاده‌ی از هفت دولت آزاد چشمان میانه: چشمان متوسط مهربان (اینجا): آقا #تیرالین #دم_نیک_پی
  5. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می‌آید و می‌گوید: - آن دختران مهتر هم تاکنون کاری ناشايست از پیش نبرده‌اند. سام با لَبخندی در سوی چپ چهره با دیدار لَب‌های خشک هری،‌ کوزه را برمی‌دارد، به نزدیکش و در آن سوی روشنگر می‌نهد و می‌گوید: - شمارِ* انجمن‌ به آن مهتران نیز خواهد رسید. *** روشنگر: شمع شمار: حسابرسی #تیرالین #دم_نیک_پی
  6. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...که می‌شناسی... به چشمان مهراز درمی‌نگرد. - هیچ‌گاه بار آن نمی‌دهند، کنه راستین داستان‌ها را بر ما آشکار کنند. و دمی پس از این سخن، ملورین خیره بر‌ پس مهراز می‌ماند، نا این هیلدا زاده نیز روی می‌گرداند و نگار چیست؟ *** کهتران(اینجا): انسان‌های فاقد نیروی فراطبیعی رایزنی: مشورت #تیرالین #دم_نیک_پی
  7. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و مهربانش... رکسانا کلافه به او چشم می‌دوزد و سخنش را می‌درد: - بازرس کلاری! این بار خواهشتان بیهوده و بی سرانجام است. آن سرانی که سخنش می‌گویم، بازی بازار و بهار* نیستند؛ من نیز هیچ‌گاه از آنان نبوده‌ام، که بتوانم به نیکویی سخن از ایشان بگویم. **** بهار (اینجا): مهمانسرای بهار #دم_نیک_پی...
  8. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و همان‌گونه که گویی با خود سخن می‌گوید، دم می‌زند: - گمان ندارم پرچمداران او را بر آن گماشته‌اند، که در روزگار آشفتگی، بیش از پیش ریسمان و نخ درهم پیچد.* *** گستردگی و آسودگی: صمیمیت تاج‌دار کنایه از بانو بیش از پیش ریسمان و نخ درهم پیچد: اوضاع را از آنچه هست، پیچیده‌تر کند. #تیرالین #دم_نیک_پی
  9. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...به آرامی سر خم می‌کند و می‌گوید: - درود! بهر چندی پیش، پوزشمندم! هری که در میانه ایستاده است و نمایش گون چشم در دکان می‌گرداند، از برای پاسخ لَب می‌گشاید، که شاهزاده سامیار در سوی چپ دکان و دست راست بر برگ گل، می‌گوید: - گزندی نبود. *** چشم زده: جلب توجه دِی: دیروز مهربان: پدر #تیرالین...
  10. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...از شگفتی و پرسش بدو می‌نگرد، که باری دیگر ولی با لَبخند، لَب می‌گشاید: - اکنون که رویارویم ایستاده‌اید، می‌دانم چرا آرتور بس دیوانه و واله‌ی دخت الن است. *** ناکام از میان: نرسیده به کمر می‌نماید: نشان می‌دهد مژگان میانه: مژگانی با تعداد و اندازه‌ی متوسط ناباوری: بی اعتمادی #تیرالین...
  11. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...ارزشمند نیست و این شگفت است، که یک شاهزاده‌ی نامور از آن سخن گفته... سام چشم میان او و هری می‌گرداند و اینگونه سخنش می‌درد: - بروید و کاوش‌های بسیارش کنید و با سخن‌هایی نیک گمان* درباره‌ی این واژگان بازگردید. *** می‌نمایند: نشان می‌دهند رسته(اینجا): بغیر از نیک‌گمان: مطمئن #تیرالین #دم_نیک_پی
  12. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...از بن جان نمی‌خواهد، این دخت گیرا و بی‌همتا را به همان سان ز دست رها کند؛ هرگز! دستش را بر دسته‌ی قوری چیره می‌کند و آن را در فنجان سرازیر می‌کند. اگرش سرنوشت آن باشد، که همه‌ی گیهان سرزنش و ریشخند کنند، به هر در و تَخته و پنجره‌ای خواهد زد، تا که آن دلبر گریزپا را دریابد! #تیرالین #دم_نیک_پی
  13. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و واژگان را خود، نمی‌شنوید؟ و سخنان نیزه وار بازرس، به سرانجامی باشکوه می‌رسند، که شاهزاده آرتور با چهره ای سرخ از خشم، به گونه‌ای که سام در یک سویش و بازرس روشن در سوی دیگرش، بانگ سر می‌دهد: - ای بازرس ناچیز گستاخ! و چون اسپی افسار گسیخته به سوی آرام می‌تازد. *** سیه: بی ارزش #تیرالین...
  14. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...از آغاز این پرونده، آنان نیز به آزادی رسید... - بازرس هیلدا!!! از سر راه کنار روید! بازرس هیلدا!!! این دیگر چه گستاخی‌ست؟!!!.... *** این نه آن من: ولی من اینطور نیستم، برای من اینطور نیست دست خونی سیاه: قُمار بی ارزش همچنان به رخ دادن روان است: همچنان اتفاق هایش در جریان است #تیرالین #دم_نیک_پی
  15. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...می‌کند؛ تا که پیش از گشوده شدن دو لَب، بازرسی نوپا در راهرو، که درست رویاروی درب گشوده شده، با تنی خسته بنشسته است، می‌گوید: - چرا پرونده به دو نام است؟ سرچشمه هر کدام چیست؟ این پرسش‌های چرا و چگونه، شاید دست گستاخی به سر و جامه‌ی انجمن و بازرسان والایی باشد؛ نه؟ *** گاه: وقت #تیرالین...
  16. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...و کاری با آن مهمانسرا - که دیدارش داغی شگفت را تازه می‌کند- نیست و او در پی افسونگری بازاری، ره می‌پیماید. با سپاس از همان مهراز خان، فرزند دستور مهرداد هیلدا، هنگامی که در این بازار و مهمانسرا به بازرسی نهان بود، با آن افسونگرش آشنایی افتاد. *** واخواهی: اعتراض ناسو: مخالف #تیرالین #دم_نیک_پی
  17. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...مهربانو تیرانا چند گام آن سوتر و رو به او ایستاده است؛ پس هنگامی که او را ایستاد و خیره بر خود می‌بیند، دمی می‌گیرد و دنباله می‌گوید: - پیمودن این پل نیز، روزها به درازا خواهد کشید؟ مهراز لَب تر می‌کند و می‌گوید: - نه! دست کم از برای من که کوته‌تر از آنچه می‌پندارید، بود. *** #تیرالین...
  18. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...درون فنجانی به همان رنگ و نگار را هم می‌زنند، بر صندلی تکیه دارند و پس از چندی که به نگاه بلند گاه* شاهزاده آرتور بر خود آگاه می‌شوند، همگام با نوشیدن نخستین اشک از چای، سر بر می‌آورند. *** دوش: دیشب بوقلمون مجاز از هزار رنگ، حیله‌گر دو واپسین: دو تا آخری بلند گاه: طولانی مدت #تیرالین #دم_نیک_پی
  19. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...بودن این سخن‌، پیوسته شما را از هر سخن ریز و درشتی آگاه خواهند کرد. بازرس با لَبخندی کم‌رنگ و خشنود سری تکان می‌دهد و می‌گوید: - بسی نیک! اگر توان بود، لَختی از نام و نشان پور ویلیام کهن‌نگار بجویید. *** باری(اینجا): با آنکه جوانه‌وار: کم ناسو: برخلاف کران مجاز از پایان #تیرالین #دم_نیک_پی
  20. Tiralin

    ✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

    ...جوانه ایستاده‌ است، روی به سوی او می‌گرداند و با چشمانی گشاده از کنجکاوی‌اش می گوید: - سپس؟ هیلدازاد با شنیدن سخن او، سر بر می‌آورد، دمی کوته و بی آوا می‌گیرد و می‌گوید: - غبارهای پیش رو را می‌نگرید؟ با دست چپ و به آرامی ایشان را از پیش خود برانید. *** استوار رو: ثابت قدم #تیرالین #دم_نیک_پی
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا