خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
نیم روز
آغاز بازار ویانا
باری دیگر به زیر آفتاب سوزان تیر ماهی، در میان هیاهوی بازاریان کوچک و بزرگ که ازبر پچ‌پچ‌هایی کلافه‌کننده و ریشخند و خنده‌های مستانه باشد، دو تن، که به نام، هری کلاری و شاهزاده سامیار الن اند؛ به آرامی و بی آنکه کسی را چشم زده* از خویش کنند، از میان مردم گذر می‌کنند.
هری که پیشرو‌ست، چکمه‌هایش ساده و خاکستری،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، ZaHRa و 15 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
دژ نگهبانی پرچمداران زیر
به زیر آسمان ابر پوشیده‌ای که خورشید را نهان داشته و بالای درب‌های‌ بلند و سنگین، که نه نشانی از سرما و گرمای کشنده و هیاهوی بسیار در پیرامون، که تنها از بر گام‌هایی آهسته رو و سخن گفتن‌های اندک، تیرانا با همان سر و روی، بنشسته، چشمانش را به آرامی و اندیشمندی، گاه تکان می‌دهد و گاه نه و تکیه بر دیواری نهاده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • تشویق
  • عالی
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، ZaHRa و 13 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
بازار ویانا
دکان بانو رکسانا
اکنون به زیر سقف این دکان خاموش، یکی هریِ بازرس که در میانه و پشت به درب گشوده‌ی دکان بر چهارپایه‌ای چوبین جای دارد و ناآگاه از آنچه گفته خواهد شد، چشم در میان شاهزاده سامیار و بانو رکسانا می‌گرداند؛ تنی دیگر رکسانای موبد نگار و افسون خوی، که در سوی راست هری بر چهارپایه بنشسته و با شگفتی، ناباوری و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • تشویق
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، ZaHRa و 12 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
جایگاه دژ پرچمداران زیر
در این سرزمین فراسرشت، هرچند که خورشید به سوی کوه‌ها ره می‌پیماید، ابرها نیز کنار و کنارتر می‌روند، بادی دل‌انگیز می‌وزد و بر این دژ، اگر سخن از سرگاه آن باشد، چند پولاد زره به آرامی می‌گذرند و اگر سخن از پلکان سنگی بلند و بسیار سوی راست که به درون می‌رسند، باشد؛ مهراز هیلدا و ملورین ادوارد به آرامی و گاه درنگ،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، ZaHRa و 12 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
بر پلکان سنگی سوی چپ که به درون راه می‌یابند، نگاهبانی پولاد زره که چهره‌اش به سپاس از کلاهخود ناپیدا و نیزه‌ای به دست راست، پیشرو‌ست و در پس او، تیرانای ابریشم پوش، با بالاپوشی سپید بر شانه، دامنش را در مشت دارد و با چشمانی به زیر افکنده پایین می‌آید.
به چشمِ این بانو که به همراهی نگاهبانی پیش می‌آید، پشت دژ استوار چون همان جنگلی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، YaSnA_NHT๛ و 10 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست پس می‌کشد.
- امروز به همراه شاهزاده سامیار به بازار رفتید؛ سرانجام چه شد؟
هری کلاری به ناکامی، چشم به زیر می‌اندازد و پس از آهی، آرام و شوریده‌تر از پیش می‌گوید:
- به دیدار افسونگری بازاری رفتیم، ای بسا که سخنانی شایسته به دست نیامد.
آرام با کنجکاوی و راه نیافتن به کُنه* سخن هری؛ می‌پرسد:
- چگونه سخنی شایسته به دست نیامد؟...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Della࿐، ZaHRa، YaSnA_NHT๛ و 10 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
تیرانا نیز بی سخنی دگر، چند گام به پیش می‌آید و دیری نمی‌پاید، که بر صندلی جای می‌گیرد.
راستی! این والاگهر برخاسته که در دَم برجای بازمی‌گردد، به چشم تیرانا هم‌قامت مهراز است.
پس از چندی، والاگهر با رویی اندک گشاده‌تر از پیش، باری دیگر زبان می‌کشد:
- پیش از هر سخنی...
سری به نشانه‌ی گرامی‌داشت خم می‌کند.
- به جایگاه پرچمداران زیر خوش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، YaSnA_NHT๛ و 10 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
با یادآوری سخن والاتر، به پروا چشم از مهراز می‌گیرد، باری دیگر و دَمی کوته به کلبه می‌نگرد، سپس به آهستگی از کنار این هیلدا‌تبار می‌گذرد، تا به پایان پلکان رسد.
ملورین سرخ گیسو، باید از ناهشیاری و سرگرمی پدرام لین بهره گیرد و امشب کاری را از پیش برد.
به پایین پله که می‌رسد، از تاریکی بهره می‌جوید و به سوی دروازه‌ی نیمه گشوده می‌رود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، YaSnA_NHT๛ و 9 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
درب این سرای چوبین از هنگامی که تیرانا هاچینسون درش آمده، بسته و بسته است؛ درب پنچره‌ی سوی راست به چاشنی کوزه‌ی کوچک، گشوده و گشوده‌تر.
دیگر نه بوی عودی خوش و آرامبخش در هوا پراکنده و نه شمعی به گرمی می‌سوزد و تیرانا با گیسوان پریشان، چهره‌ای آرام، چشمانی خیره به پیش و خمار، لَب‌هایی به سرخی خون و پارچه‌ی سپید بر دوش جامه‌ی ابریشم،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، YaSnA_NHT๛ و 9 نفر دیگر

Tiralin

مدیر تالار ترجمه + مدرس نویسندگی
عضو کادر مدیریت
کاربر V.I.P انجمن
مدیر تالار انجمن
مترجم انجمن
  
عضویت
31/3/20
ارسال ها
867
امتیاز واکنش
10,293
امتیاز
353
سن
21
زمان حضور
54 روز 4 ساعت 47 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس هنگامی که خون از چهره‌ی پدرام می‌رهد، تیرانا بر چشمان از کاسه برون زده‌ی او می نگرد و آهسته دم می‌زند:
- والاگهر! سخن... چیست؟
والاگهر دمی ژرف و پرآوا می‌گیرد و با گویشی گرفته پاسخ می‌دهد:
- بانوی الن! شما... از فلات ویانا هستید؟
بانوی تان چشم به راه سخن رازآلودتری بود، والا!
تیرانا به آرامی سر از راست به چپ می‌گرداند و می‌گوید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



✺اختصاصی رمان دم نیک پی | Tiralin کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Della࿐، Sajede Khatami، YaSnA_NHT๛ و 8 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا