رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمانها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
بگو دست در دست خواهیم رفت تا دشتهای لاله.
بگو تا همیشه تو را رویاروی خود خواهم داشت و لبخند زیبایت.
بگو تنها به یاد من مینویسی و میخوانی، گر چه همه سخن دروغ و چربزبانی باشد، ماه من!
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
آوای آب به گوش است، ماه من!
گر چه ما دست در دست میدویم، اشک میریزیم و فریاد میزنیم، تا که بر زمین افتیم و خون بریزیم و باز نیز فرزندان آینده، آوای آب به گوششان برسد و من سوگند یاد میکنم که برای چشمان تو و آن نوای دلکش جان میدهم.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
...شوری اشکش؟
نه قدیس شهر به پایش
کو نشانی از امید؟
جادوگرم[2] از شهر گریخت
بگویید هی دیوانه بایست
تویی تو، نه آن شرق هیز[3]
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. شهر دیوانه و شهر افسانه: منظور عالم رویا و خیال های واهی و یا جایی که مردمی با این تصورات...
...رهایی تو از بند اهریمن، از هفت خوان رستم گذر کردم، جامههایم پاره شدند و چهرهام زخمین، ولی ارزشی نداشت تا اکنون که تو را با این چهرهی روشن، چشمان عسل و زلف بافته یافتم و میخواهم با همهی توان یاریات دهم و یاورت باشم، که من تنها دلدادهی راستین توام؛ ماه روی من!
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج...
...که پیوسته مینگری...
سر بلند میکنم و همگام با آن، بلوری از چشم میافتد و او، بلور را روی انگشت درمییابد.
تو یاری، نه من. به سخن گوهر خدیو[1] گوش ده و دست خواهشبارم گیر؛ سرور!
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. گوهر خَدیو:گوهر خدا و استعاره از قلب
...سر مینهم به دریا و دشت، تا که تو را ببینم، مهرزاد من!
سر مینهم به باد، تا به یادم آورد که با دیدار یکبارهات هوش از سر برفت.
سر مینهم به دریا، که دستاویز بیهوشیام به یاد آید.
سر مینهم به دشت، به گل سرخ، که بدانم، تا تو نیایی و نخواهی، عشقی در میان نخواهد بود.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج...
...که با تنی بیجان و دهان خونبار، بر زمین میافتی. و این جام دار[1]، چون دیوانگان، خون میگرید و میخندد؛ چرا که سرانجام بازگشت، پس از پیمان گسلی[2] نزد او، همین است و بس.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. جام دار کنایه از نویسنده
۲. پیمان گسلی: خیانَت
میخواهم در جایگاه نخستین دیدار، از خون دستانم برایت نوشیدنی بریزم؛ چگونه است؟
آیا، با نوشیدن این شربت گوارا، دلباختهام خواهی شد؟ یا که چون دیوانهای ترسیده، شربت را به سویم پرتاب میکنی و پا به گریز میگذاری؟
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
...دیگر، چنین روزی را به خود دیدهام و چه چیز برای یک شیدا، زیباتر که زادروز فروغ زندگیاش، آنکه زیرکانه و به کاردانی، دلش برده ببیند و زمانی بس بلند را همنشین او باشد.
پس، باری دیگر، زادروزت زیبا ماهِ تابان من!
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. خدیو: خدا
ای کاش توانم بود، آوایت را در مشت، گیرم و با چشمانی اشک بار از شور، لَبانم را به آن برسانم؛ بس که این آوا، زندگی این نویسندهی گوشهنشین را زیر و بم دریده[1] است، نازنین!
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. زیر و بم دریدن کنایه از زیر و رو کردن
...آری! نبود!
پس تو نیز، ای بیگانهی آشنا، فرزانه باش و بازنگرد، که میخواهم در آتش خاطرات وهمآلود بسوزم، تا تو که هیچگاه، نبودی؛ هیچگاه، نبودی؛ هیچگاه... نبودی.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. مهتر: در لغت به معنای اشراف زاده ولی اینجا به معنای...
...و دیوانگی من است.
او، پیش چشم است و پنهان ز دیده.
او، رگ دستانم را با خونگرش[1]، می زند.
او، داروی دیوانگی و رنجوری ست.
های من، ز خواب، برخیز!
او، از سرزمین و مرداب خرافه[2] است.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. خونگر: خنجر
۲. خرافه: باور نادرست و بی...
یادت خوش، یار پیشین!
هیچ ندانستی، ولی من دلدار آن نگاه ژرف و زنگ آوای گیرایت بودم، والا!
به راستی، دلم برایت، چه خوش میتپید و چه روزگار، با یاد تو، زیبا و بیهمتا بود...
و اکنون، تنها یادت خوش، سروسامان پیشین من!
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
تنها، در چند سخن:
نبودم، آمدی، شورها برانگیختی، نبودم، رفتی، در این شب تاریک و گیهان[1] را تنها گذاشتی. آمدم، ز شور بودنِ نبودنم، شاد و اشکبار شدم، یگانهی من!
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. گیهان: جهان
...تویی در کار نبود، این بساط اشک و آه، از آنِ من نبود، آری، از آنِ من نبود.
بدرود، ای شوریده به سامان[5]، به رستاخیز[6] اهورا.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. دوش: دیشب
۲. گوار: مخفف گوارا
۳. نیایش اهورا می خوانم: دعا می کنم
۴. نبشته: نوشته
۵. شوریده...
...پُر ز دلبری ستم جویانهی تو، از برای ایستایی و پشتیبانی، از دل خون و بیخِرد خویش.
و کیست، پیروز این میدان؟
اوه، خونگر[1] خونین تو، بالا میآید و من، با قلبی زخمی و جامهای پاره و خونین، بر دو زانو، میافتم.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. خونگر: خنجر
تنهایی، فرزانهی دیوانهای است و شیدایی یک سویه، پادشه دیوانگی.
پس، ای پادشه دیوانگی، اشکها بریز، بر پای این سودایی[1] و سرانجام، رها کن این شیدایی ویرانگر، این دوزخ والا را.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. سودایی:دیوانگی
...نیز فریاد خواهم زد که این فرزانه، بازی بیخِرد را به چشمان گیرا و آواز ناز تو، باخته است.
پس، باز نیز، همه ی گیهان[1]، مرا وهمدار و خیالپرداز بخواند، تا که این دیوانهی فرزانه، سرخوش آواز ناز تو و پاکیات، شود.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
_______________________________________
۱. گیهان...
من در این دِیر غریب، بی تو، تنها، به خواب و خیالم ای دوست!
تویی که بیدار و وارسته، به پا خیز و مرا از این مَستی شیرین، برون کن، که دیر است و هولناک، اگر به هنگام آتش رقیب سر از خواب و دیوانگی بردارم.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین
...بار، در دل، با چشمانی آغشته به اشک، به زیباییات، معترفم، ماهروی یگانه!
مرا بنگر، که از زخم زبانها، دلم، پارهپاره است و همچنان، به راه تو میروم.
های، عشق من! های، یگانه دلدار من!
بنگر، که از بسیاری رقیب، بیزار و خستهام و همچنان، شور تو، در جان، میپرورانم.
#دل_نوشته
#پیچ_و_خم_دنج
#تیرالین