- عضویت
- 10/8/18
- ارسال ها
- 140
- امتیاز واکنش
- 1,299
- امتیاز
- 163
- سن
- 20
- محل سکونت
- بوشهر
- زمان حضور
- 2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
- هی آریا، اینجا دیوارهها! اون وقت ما تو دیوار یه خونهی قدیمی دنبال آسانسور میگردیم.
زیر چشمی نگاهم کرد و گفت:
- میدونم. اونجا هم زمین صاف بود. ولی، با پیدا کردن دکمه، زیر زمین رو هم پیدا کردیم.
به نشونهی تایید سر تکون دادم و با زبون لـ*ـبهام رو تر کردم.
پوفی کرد و رو به من گفت:
- اینجا نوشته شده که دنیا را باید چرخید تا به...
زیر چشمی نگاهم کرد و گفت:
- میدونم. اونجا هم زمین صاف بود. ولی، با پیدا کردن دکمه، زیر زمین رو هم پیدا کردیم.
به نشونهی تایید سر تکون دادم و با زبون لـ*ـبهام رو تر کردم.
پوفی کرد و رو به من گفت:
- اینجا نوشته شده که دنیا را باید چرخید تا به...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان یتیم خانهی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: