خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پوفی کردم. از فکر بیرون نمی‌اومدم. باید کاری می‌کردم. باید خبردار می‌شدم.
در باز شد. آریا همون جور که دکمه‌ی آستین پیراهنش رو می‌بست؛ وارد شد.
- بلند شید!
توسکا که جلو آیینه داشت با موهاش ور می‌رفت گفت:
- کجا؟
آریا نفسش رو بیرون فرستاد و جواب داد:
- زیرزمین!
از جام بلند شدم و روبروش ایستادم.
- می‌خوای باز بری اون‌جا؟
توی چشمام زل زد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
به زور از جام بلند شدم و دستم رو جلوی صورتم گرفتم تا بیشتر از این خون به صورتم برخورد نکنه.
سمت درِ حموم رفتم. دسته‌ی حموم رو پایین کشیدم و خودم رو بیرون انداختم. بیرون رفتن من همانا و جیغ توسکا و آوا همانا...
آوا به طرفم دوید و داد زد:
- خدا مرگم بده. این چه وضعشه؟
توسکا هم جیغ زد:
- یلدا، تو چرا خونی هستی؟
آریا از تعجب حرف براش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عجیب
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم می‌ خواست خودم رو از روی زمین محو کنم. دل و رودم تو هم می‌پیچید. چشم‌هام سیاهی می‌رفتند.
نالیدم:
- توسکا!
ولی دیگه نبود. توسکای من، خواهر من، کسی که بچگیام رو باهاش سر کردم. کسی که تنهایی‌هام رو باهاش پر کردم؛ رفته بود و دیگه هم برنمی‌گشت.
روی زمین زانو زدم. جیغ‌های آوا من رو به خودم نمی‌آورد.
توسکا به طرز وحشتناکی سوخته و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم براش ضعف رفت. آنا یه فرشته‌ی بدون بال بود. شاهین خودش رو بهش رسوند و شروع به قلقک دادنش کرد.
با خنده‌ی اون لبخند روی لـ*ـب منم اومد. به دیوار تکیه زدم. محوش شده بودم. کلمه‌ی زیبا رو به تمسخر گرفته بود! چراغ‌ها خاموش شدند.
فقط یه چراغ روشن موند که اون هم چشمک می‌زد. خونه رو خاموش روشن می‌کرد و صدای جز جز می‌داد.
با دیدن یاشا که جلوم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عجیب
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
به یقم چنگی انداختم‌‌. نفسم به زور بالا می‌اومد. پتو رو کنار زدم و از جا بلند شدم. سمت دستشویی رفتم و وارد شدم. شیر آب رو باز کردم و چند مشت آب سرد به صورتم زدم.
لرزش بدی به تنم افتاد. از بیرون می‌لرزیدم. ولی، از درون می‌سوختم! گر گرفته بودم!
به خودم توی آیینه نگاهی انداختم. چشم‌ها همون چشم‌ها بودند. ولی، برق بدبختی و زخم خوردگی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
سمت درخت بیدی رفتم و به تنه ی پنهش تکیه زدم. سر خوردم و روی زمین نشستم. نشستنم روی زمین باعث شد صدای خش‌خش خرد شدن برگ‌های زیر پام در بیاد.
با یه دستم پاهام رو بـ*ـغل کردم.
- نشستی؟
با ناخن مشغول کندن پوست خشک شده‌ی لـ*ـبم شدم.
- خاطرات توی سرم سنگینی می‌کنن آریا... آه! کم آوردم. کاش چشم‌هام رو ببندم؛ بعد که بازشون کنم ببینم همه چیز یه خواب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
واقعاً این من بودم؟ این بچه من بودم که با نامردی تمام ولم کردند؟ یعنی برای خودم دل سوزی کردم؟
- خدا...
گریم بیشتر شد. دستی به لباسم انداختم. صدای زجه‌های من و بچگیم توی آسمون می‌یپچید. یهو همه جا تاریک و یه خروار خاک وارد حلقم شد.
شروع به سرفه کردم. به اطرافم نگاهی انداختم. هوا گرگ و میش بود و یاشا هنوز روبروم ایستاده بود.
نالیدم:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمی فکر کردم. خب راست می‌گفت. راه‌کاری وجود نداشت.
- چه خبر از عسل؟
- اوایل که شاهد بودی. دم به دیقه زنگ می‌زد. کل مخاطبینم رو گذاشتم توی لیست سیاه تا کسی نتونه بهم زنگ بزنه. منم این‌جا اول و بی‌منت به خاطر شما موندم. دوم هم نمی‌تونم بذارم روح داداشم در عذاب باشه.
گردن کج کردم. دوباره صدای جیغ به گوشم خورد. ولی این دفعه بلندتر بود. با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرش رو پایین انداخت و چیزی نگفت.
اعصابم به هم ریخته بود. اگه یاشا دم دستم می‌اومد با دندون تیکه تیکش می‌کردم.
«راوی»
یلدا و آریا در باغ بودند. در صورت جفتشان کلافگی بی‌داد می‌کرد.
آوا به بافتنی‌اش یه زیر زد. بافت را خواست بزند که در با صدای بدی باز شد و محکم به دیوار برخورد کرد. جیغ خفه‌ایی کشید.
قلبش نمی‌زد. از تپش ایستاده بود.
یاشا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عجیب
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر

nariz

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
10/8/18
ارسال ها
140
امتیاز واکنش
1,299
امتیاز
163
سن
20
محل سکونت
بوشهر
زمان حضور
2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
تنفر و خشم رو می‌شد احساس کرد. از دست من عصبی بود. می‌خواست من رو بکشه؟ خب می‌کشت. من دیگه چیزی واسه از دست دادن نداشتم. همین یه جون رو مونده بود که کاش اونم می‌گرفت!
تخم چشم‌هام رو از بس فشار داده بودم دیگه داشت می‌ترکید. از روم بلند شد.
نفس عمیقی کشیدم. اما، چون صورتم خیس خون بود. خون توی دماغم رفت و مغزم تیر کشید. به زور از جام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان یتیم خانه‌ی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عجیب
Reactions: . faRiBa .، ~ریحانه رادفر~، elnaź вαnσσ و 3 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا