- عضویت
- 10/8/18
- ارسال ها
- 140
- امتیاز واکنش
- 1,299
- امتیاز
- 163
- سن
- 20
- محل سکونت
- بوشهر
- زمان حضور
- 2 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
- یعنی اینا مال یاشاست؟
عرشیا با جدیت گفت:
- آره، اون طور که توی خاطراتش نوشته؛ اون پسر بدجور شکنجش میکرده!
یه آن دلم براش سوخت! اشکهام خود به خود جاری شدند. این دختر چه دردی کشیده بود.
صدایی به گوشم خورد. مثل صدای ترک برداشتن شیشه بود. به آیینه نگاه کردم. داشت میشکست!
لیلی داد زد:
- نه! باز نه یاشا!
شیشه با صدای بدی شکسته شد. یه...
عرشیا با جدیت گفت:
- آره، اون طور که توی خاطراتش نوشته؛ اون پسر بدجور شکنجش میکرده!
یه آن دلم براش سوخت! اشکهام خود به خود جاری شدند. این دختر چه دردی کشیده بود.
صدایی به گوشم خورد. مثل صدای ترک برداشتن شیشه بود. به آیینه نگاه کردم. داشت میشکست!
لیلی داد زد:
- نه! باز نه یاشا!
شیشه با صدای بدی شکسته شد. یه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان یتیم خانهی مرگ | نرگس زنده بودی کاربر انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: