خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
با حس درد بدی توی پام چشمام‌رو باز کردم
چشم گردوندم تا ببینم مامان کجاست که با دیدن قامت مردی پشت به پنجره متعجب شدم
-ببخشید، شما؟
شونه‌هاش تکون خفیفی خورد و به طرفم برگشت
-بالاخره بهوش اومدی؟
قلبم با دیدنش یک‌لحظه ایستاد؛ هل شده لیوان آبی ریخت و بزور کمی به خوردم داد
به خودم اومدم و با انزجار زیر دستش زدم که لیوان سر خورد و به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • تعجب
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 18 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
یک‌ هفته‌ای ازون ماجرای کذایی گذشته بود؛ یک هفته مرخصی و استراحت که تنها فقط اسمش استراحت بود!
مدام مهمان، غرغرای مامان و سیما، حرفای خاله زنکی خاله و دختراش و از همه بدتر پیامایی که هر‌شب اسماعیل سر ساعت 12 میفرستاد، آزارم می‌داد.
لنگ زنون خودم‌رو به میز آرایش رسوندم و روی صندلی چوبی نشستم
برس آبی رنگم‌رو گرفتم و مشغول شونه زدن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 18 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
همه‌ی دلایل جواب منفی‌روم همون روز خاستگاری به روش آوردم
اون هم با عصبانیتی که ازش زیاد دیده بودم بدون اینکه به کسی چیزی بگه مجلس‌رو ترک کرد و از‌ اون روز به بعد دیگه ندیده بودمش تا الان و حالا…
انگار متوجه نگاه خیرم شد، سرش‌رو بالا آورد و اخم غلیظی به چهرش نشوند
چشمام‌رو براش لوچ کردم و حواسم‌رو به صحبتای نهایی دکتر دادم.
آتل که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 17 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
وقتی چشم باز کردم هرسه نفر نگران بالای سرم نشسته بودن و صورت و لباسم خیس از آبی بود که بطریش دست خاله دیده میشد.
گیج کمی سرم‌رو مالیدم و سعی کردم یادم بیاد که چه اتفاقی افتاده بود
با دیدن نایلون خوراکی‌هایی که طاها روی صندلی گذاشت همه چیز یادم اومد.
تو دلم خداروشکری گفتم و چشمام‌رو بستم
-من حالم خوبه، میشه زودتر بریم خونه؟
خاله و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 17 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
با سروصدای سیما و مامان از خواب بیدار شدم، موهام‌رو که بازشون گذاشته بودم تا خشک بشن شونه زدم و به نشیمن رفتم
-چخبرته دختر! سرآوردی؟
سینی چایی به دست از آشپزخونه بیرون اومد و کنارم نشست
-انقدر غر نزن، بیا برات چای لـ*ـب سوز آوردم بخوری کیف کنی.
تشکری کردم و گازی به شیرینی نارنجکی‌ای که تو راه طاها خریده بود زدم.
-خاله می‌گفت غش کردی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • قهقهه
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 16 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
آقا این کت و شلوار سورمه‌ای اسماعیل و بـ*ـو*س رو هواش داستانی شدا، کم پسرمون‌رو مسخره کنید، بزودی حالتون‌رو میگیره:smug::l2b:

-یجوری صحبت میکنی انگار مسئله جناییه.
-اتفاقا هست!
با چشمای گرد شده نگاهم کرد
-تهدیدم کرده! برای همین نمی‌تونم به کسی چیزی بگم.
-غلط کرده تهدیدت کرده،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 17 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند ساعتی میشد که احسان و سیما رفته بودن. کنار مامان که محو تلویزیون شده بود، نشستم
حوصلم سر رفته بود ولی حال انجام هیچ کاری‌رونداشتم.
حواسم‌رو جمع تلویزیون کردم تا شاید موضوع فیلم به دلم بشینه که گوشیم به صدا دراومد.
مطمئن بودم که کسی نیست جز اسماعیل، توجهی نکردم و به تلویزیون خیره شدم…
زمان زیادی نگذشته بود که دوباره زنگ خورد،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • ناراحت
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 14 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
کتونی‌های سفید رنگ آدیداسم‌رو از کمد درآوردم و یکبار دیگه سرتا پام‌رو چک کردم؛ مانتوی مشکی همراه ست ورزشی سورمه‌ای و شال بلند همرنگش…
کوله‌ی سفید و بزرگم‌رو برداشتم و با یه دست لباس، لقمه‌هایی که مامان درست کرده بود و تنقلات پر کردم
-مامان تو نمیای؟
چشم‌غره‌ای بهم رفت
-پاشم بین اونهمه جوون بیام کجا؟ برو مامان جان بهتون خوش‌بگذره،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 16 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
انقدر گرم کل‌کل با سیما بودم که توجه نمی‌کردم مقصدمون کجاست، یک ربع بعد جلوی همون دری که یبار مامان و خاله‌رو برای دورهمی رسونده بودم وایسادیم
گیج به سیما که پیاده میشد نگاه کردم
-سیما چرا پیاده میشی؟ کس دیگه‌ایم قراره با ما بیاد؟
در عقب‌رو باز کرد و به سختی کنارم نشست، احسان خواست همون موقع جوابم‌رو بده که در باز و قامت رهی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 15 نفر دیگر

gandom

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
  
عضویت
20/8/18
ارسال ها
765
امتیاز واکنش
15,356
امتیاز
303
سن
25
زمان حضور
35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
یکم جلوتر احسان کنار یه آزرای مشکی پارک کرد
-مثل اینکه بچه‌ها زودتر از ما رفتن جا پیدا کردن، مسافرای عزیز بپرید پایین.
سریع پیاده شدم و کمک سیما کردم
-من نمی‌‌دونم تو با این وضعیتت واجب بود بیای تو این همه پستی بلندی!
دکی جون فرصت جواب به سیمارو نداد، همونطور که در صندوق‌رو باز می‌کرد گفت:
-اتفاقا الان اوایل بارداریه، اینجور...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اسی قصاب عاشق می شود | gandom کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • پوکر
Reactions: Saghár✿، ASaLi_Nh8ay، Kameliaparsa و 14 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا