مشاعره با حرف ب

moh@mad · 28/2/24

YeGaNeH گفت:
‌بی‌ کسی..‌.
بهتر ز عشوه‌ی ناکسان

- مولانا

بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

MaRjAn · 2/3/24

moh@mad گفت:
بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

باد صبا در آمد فرودس گشت صحرا
آراست بـ*ـو*ستان را نیسان به فرش دیبا
- کسایی مروزی

moh@mad · 7/3/24

MaRjAn گفت:
باد صبا در آمد فرودس گشت صحرا
آراست بـ*ـو*ستان را نیسان به فرش دیبا
- کسایی مروزی

به قامت گلرخان سرو روانند
همه شکر لـ*ـب و شیرین دهانند

به غمزه جان و دلها می ربایند
بعشوه دل ز عاشق می ستانند

به تیر غمزه جان ها صید کردند
سیه چشمان همه ابرو کمانند

ز اول درد بر عاشق گمارند
به آخر خود دوای بی دلانند

کوهی

~NIKA~ · 12/3/24

با ماه که همخویم، تا روز سخن گویم..
کای مونس مشتاقان صاحب نظری امشب..

moh@mad · 13/3/24

~NIKA~ گفت:
با ماه که همخویم، تا روز سخن گویم..
کای مونس مشتاقان صاحب نظری امشب..

برده دل از من پری‌رویی نمی‌گویم که کیست
آن پری‌رو کیست می‌گویی نمی‌گویم که کیست

کیست می‌گویی پری یا آدمی یارت بگو
آدمی‌خویی پری‌ رویی نمی‌گویم که کیست

MaRjAn · 13/3/24

moh@mad گفت:
برده دل از من پری‌رویی نمی‌گویم که کیست
آن پری‌رو کیست می‌گویی نمی‌گویم که کیست

کیست می‌گویی پری یا آدمی یارت بگو
آدمی‌خویی پری‌ رویی نمی‌گویم که کیست

با عقل، آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

- شهریار

moh@mad · 14/3/24

MaRjAn گفت:
با عقل، آب عشق به یک جو نمی رود
بیچاره من که ساخته از آب و آتشم

- شهریار

باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را
گل رخ سیمین بر دل دزد عاشق سوز را

دولت پیروز اگر بنشاندش بار دگر
در بر من شکر گویم دولت پیروز را

~NIKA~ · 15/3/24

moh@mad گفت:
باز کی بینم رخ آن ماه مهر افروز را
گل رخ سیمین بر دل دزد عاشق سوز را

دولت پیروز اگر بنشاندش بار دگر
در بر من شکر گویم دولت پیروز را

بیچاره آهویی که صید پنجه شیری است
بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی

YeGaNeH · 15/3/24

بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک

moh@mad · 25/3/24

YeGaNeH گفت:
بگفتا دل ز مهرش کی کنی پاک
بگفت آنگه که باشم خفته در خاک

بگفتم عذر با دلبر که بی‌گه بود و ترسیدم
جوابم داد کای زیرک بگاهت نیز هم دیدم

بگفتم ای پسندیده چو دیدی گیر نادیده
بگفت او ناپسندت را به لطف خود پسندیدم

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

کاربر ممتاز

مدیر برتر رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

کاربر ممتاز

مدیر برتر رمان ۹۸

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار حقوق

معاونت کل سایت رمان ۹۸

کاربر ممتاز

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین