مشاعره با حرف ب

-FãTéMęH- · 7/4/24

بویِ خوشِ تو هر که ز بادِ صبا شنید

از یارِ آشْنا سخنِ آشْنا شنید

Delvin22 · 8/4/24

-FãTéMęH- گفت:
بویِ خوشِ تو هر که ز بادِ صبا شنید

از یارِ آشْنا سخنِ آشْنا شنید

با رشتــه ی زلف تــــوام امشب سر راز است
افسوس که شب کوته و این رشته دراز است

هدایت طبرستانی

moh@mad · 9/4/24

Delvin22 گفت:
با رشتــه ی زلف تــــوام امشب سر راز است
افسوس که شب کوته و این رشته دراز است

هدایت طبرستانی

بى قرار دیدنت این خاک باران خورده است
خواب چشمان مرا امشب خیالت برده است

کاتبان گفتند شب، تکثیر گیسوى تو است
نور خورشید انعکاس چشمه ى روى تو است

پوریا موسوی

Delvin22 · 10/4/24

moh@mad گفت:
بى قرار دیدنت این خاک باران خورده است
خواب چشمان مرا امشب خیالت برده است

کاتبان گفتند شب، تکثیر گیسوى تو است
نور خورشید انعکاس چشمه ى روى تو است

پوریا موسوی

برخیز بتا بیا ز بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما

خیام

moh@mad · 11/4/24

Delvin22 گفت:
برخیز بتا بیا ز بهر دل ما
حل کن به جمال خویشتن مشکل ما

خیام

برق حسنی در نظر دارم به خود پیچیده‌ام
جوهر آیینه یعنی موی آتش دیده‌ام

نادمیدن زین شبستان پاس نامـ*ـوس حیاست
چون سحر عمریست خود را با نفس دزدیده‌ ام

بیدل

Delvin22 · 12/4/24

moh@mad گفت:
برق حسنی در نظر دارم به خود پیچیده‌ام
جوهر آیینه یعنی موی آتش دیده‌ام

نادمیدن زین شبستان پاس نامـ*ـوس حیاست
چون سحر عمریست خود را با نفس دزدیده‌ ام

بیدل

به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن
که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت

( سعدی )

moh@mad · 12/4/24

Delvin22 گفت:
به خدا که پرده از روی چو آتشت برافکن
که به اتفاق بینی دل عالمی سپندت

( سعدی )

برگ گل تازه را، جام طرب ساختیم
تا نرود تازگی همچو جم از نام ما

در چمنی کز زمین، سبزه چو فواره جست
بر لـ*ـب جو می چکد، تشنگی از کام ما

طغرای مشهدی

Delvin22 · 13/4/24

moh@mad گفت:
برگ گل تازه را، جام طرب ساختیم
تا نرود تازگی همچو جم از نام ما

در چمنی کز زمین، سبزه چو فواره جست
بر لـ*ـب جو می چکد، تشنگی از کام ما

طغرای مشهدی

به قدر جستجو روزی بدست آید، ز پا منشین
که رزق مـــور بــا آن ناتــوانــی در قــدم باشد

صائب تبریزی

moh@mad · 14/4/24

Delvin22 گفت:
به قدر جستجو روزی بدست آید، ز پا منشین
که رزق مـــور بــا آن ناتــوانــی در قــدم باشد

صائب تبریزی

باغ انگورم كه در درد خماري مانده ام
من همان زخمم كه بر جان درختان كهن

از ملاقات تبرها يادگاری مانده ام
نوشدارویی نمی بينم دوای درد خويش

YeGaNeH · 23/4/24

بی تو آوارم و بر خویش فرو ریخته‌ام
ای همه سقف و ستون و همه آبادی من

- حسین‌ منزوی

خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

مدیر ارشد رمان ۹۸

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

مدیر آزمایشی تالار موسیقی

کاربر ممتاز

معاونت کل سایت رمان ۹۸

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید

درباره ما

لینک‌های پیشنهادی رمان ۹۸

آمار آنلاین