خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
حجاب از منظري ديگر (جلد دوم)


حجاب از منظري ديگر (جلد دوم)

مجموعه مقالات برگزيده کنگره سراسري غفاف وحجاب زمستان 1390/استان البرز

به کوشش غلامرضا نجفي،سيدعباس مسعودي،قادرحافظ،عبدالحميدقره داغي

ناشر :سوره مهر حوزه هنري

شمارگان:1500نسخه

قيمت:5500تومان

شابک: 7-307-175-600-978



حجاب ازجمله مهم ترين عوامل عفت وپاکدامني ورسيدن به امنيت عمومي ورعايت حقوق شهروندي مي باشد.تاکيد بر اين مساله به خصوص در نصوص ديني وآيات قرآني بدان جهت است که زن به عنوان عنصر اصلي کانون خانواده مي باشدووظيفه ي حفظ کيان خانواده را بر عهده دارد وتامين کننده ي آسايش وآرامش اعضاي خانواده است .

از آنجا که مي توان مساله ي حجاب را از زواياي گوناگون فرهنگي ،اجتماعي ،حقوقي ،سياسي و....مورد واکاوي وتحليل قرار دادبه همين جهت همواره نهادها وتشکل هاي فرهنگي کوشيده اند تا با برپايي همايش ها ومجامع علمي به تبيين ابعادگوناگون اين موضوع پرداخته وبه سوالات وابهامات اين حوزه پاسخ دهند.ازهمين رواست که اداره کل تبليغات اسلامي استان البرزبا مشارکت پژوهشکده ي باقرالعلوم اقدام به برپايي کنگره سراسري عفاف وحجاب در زمستان 1390کرده است که ماحصل اين تلاش در قالب 2جلدکتاب توسط انتشارات سوره مهر حوزه هنري منتشرشده است.

جلددوم کتاب فوق موضوعاتي چون دانشگاه ونقش سازنده آن در فرهنگ حجاب وعفاف ،خانواده در نگاه فمنيسم ،نقش حجاب وعفاف در توسعه امنيت رواني اجتماع،معناي حجاب وعفاف در قرآن ،مباني فقهي–اسلامي وراهکارهاي گسترش حجاب وعفاف در جامعه و.....رادر بر مي گيردکه در هر قسمت سعي گرديده تا عمدتا با ذکر مصاديقي پيرامون موضوع مورد بحث ابعاد وزواياي اين مساله روشن تر بيان گردد.

دربخشي از کتاب با عنوان خانواده در نگاه فمنيسم چنين مي خوانيم ((فمنيسم انديشه اي نوبنياد است وزمان عنصر لازم وضروري براي شناخت هرچه بيشتر ماهيت اين انديشه .فمنيسم با همه ي فراز ونشيب هايش هنوز در ابتداي راه است وهنوز نمي توان تعريفي جامع ومانع از آن ارائه داد اما به هر روي بايد گفت:فمنيسم در اصل واژه اي فرانسوي است که از ريشه لاتيني femina به معني زن (woman)گرفته شده ودر زبان فارسي به معناي طرفداري از حقوق زن ،جنبش آزادي زنان ،زن باوري ،آزادخواهي و....ارائه شده است.

برخي نيز مي گويند :واژه فمنيسم از نوآوري هاي قرن 20در دهه 1960بوده که با دو اعتقاداساسي ارتباط دارد:اول آن که زنان به دليل جنسيتشان دچار محروميت هستند ودوم اينکه اين محروميت بايد از بين برود .فمنيست معتقد است زنان گرفتار تبعيض هستند ولازمه ي رفع آن تغيير در نظام اجتماعي –اقتصادي وسياسي است.فمنيست ها معتقدندريشه فرودستي زنان کانون خانواده است به همين جهت بايدتلاش گرددتا اين کانون مهم وحياتي زندگي بشررا به صرف توهم اينکه عامل ستم بر زنان است از ميدان بيرون کنند.غافل از اينکه نگاه تک بعدي وجزئي نگرآنها زنان را در گردابي سهمگين انداخته به گونه اي که ستمي که امروزه در نظام سرمايه داري بر زنان رواداشته مي شود،هرگز با ميزان ظلم وستمي که گمان مي رود خانواده بر زنان وارد مي کند ،قابل مقايسه نيست)).نويسنده در اين مقاله سعي کرده است با نگاه توصيفي به جايگاه خانواده درنگرش فمنيستي به تبيين اصول ومباني آن بپردازد وگزاره هايي چون فمنيسم ،اومانيسم ،سکولاريسم ،اصالت فرد،اصالت تجربه ،عمل گرايي وخانواده ستيزي را به تصوير بکشد.

به نظر ميرسد مقاله ي مهم اين مجلد مقاله اي است که باعنوان دانشگاه ونقش سازنده آن در توسعه فرهنگ حجاب وعفاف نگاشته شده است در اين مقاله آمده است((ارزش هاي مذهبي در جامعه اسلامي ما از ارزش هاي محوري است که آحادجامعه به حفظ ودفاع آن متعهد هستند،تاريخ گواه است که دين با حمله خوب عقب نرفته بلکه جلوتر آمده است آن چه دين از آن زيان ديده ،دفاع بداز آن است وعرضه ضعيف آن .وبايد گفت:در مساله حجاب 50درصدتقصير برعهده ي سازمان هايي نظير سازمان تبليغات اسلامي،وزارت ارشاد وآموزش عالي و....است که بسـ*ـتر مناسب فرهنگي را فراهم نکرده اند.لذابايدحجاب راباز تعريف نموده وقوانين را بازخواني کنيم وبه طور اساسي هنجارهاي مربوط به عرصه عمومي بايد با توجهه به مصلحت زمان ،مکان وسيره نبوي از نو تعريف شود.بنابرين به نظر ميرسد براي اينکه حجاب که يکي از ضرورت هاي دپن اسلام است به صورت باور وارزش اجتماعي در جامعه وخصوصا دانشگاهها ودر شخصيت زنان ودختران مسلمان دروني شود ،بايد از رويکرد زور واجبار پرهيزنمود واز طريق راهکارهاي فرهنگي وجلب مشارکت هاي عمومي ،مدني ودولتي حجاب رامانند مسوليتي خطير وحتمي ومسلم در نگرش آنان وارد کرد.چرا که حجاب با اجبار وبدون عقيده به يونيفرمي سنگين تبديل مي شودوماهيت معطوف به عفاف خود را از دست مي دهد.اجبار بدون اقناع وفرهنگ سازي موجب لجبازي وعناد يا نفاق ودورويي وظاهر گرايي وغفلت از محتوا مي گردد به همين جهت است که بايد به تقويت پايه هاي آموزش ديني خانواده ،استفاده از استدلال عقلي ،شرعي واجتماعي ،توجهه ودقت مراکز فرهنگي ،اصلاح نظام الگوسازي و.....پرداخت))


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
يتيم در قرآن و حديث


يتيم در قرآن و حديث

تأليف: مليحه عدمچي ميبدي

ناشر: شرکت چاپ و نشر بين الملل

نوبت چاپ: دوم پائيز 1387



کتاب حاضر در باره اهميت بي سرپرستي و نيز عمق توجه اسلام به يتيم با استفاده از قرآن کريم، احاديث، و سيره پيشوايان دين (ع) مي باشد. از اين رو در اين اثر به ذکر افراد سعادتمند و موفقي که يتيم بوده اند پرداخته شده است، تا نشان داده شود که يتيم بودن نبايد به عنوان نقص در نظر گرفته شود.

معاني واژه يتيم، تاريخچه حمايت از ايتام و جايگاه آنان درگذرگاه تاريخ، مباحث مختلف اجتماعي ايتام وامور نگهداري و تربيت آنان، مسائل عاطفي ايتام و مباحثي پيرامون اموال آنها، از عناوين مطرح شده در اين نوشتار مي باشد.

قانون اساسي که منبعث از تفکر قرآني و الهي است، خانواده را چنين تعريف کرده است، از اين رو بايد همه قوانين و مقررات و برنامه ريزيهاي مربوط به آن در جهت آسان کردن تشکيل خانواده، پاسداري از قداست آن و استواري روابط خانوادگي بر پايه حقوق و اخلاق اسلامي باشد.

با نظر به اينکه شناخت دقيق مفاهيم واژه ها، در تبيين و توضيح مطلب، نقش بنيادين دارد. از اينرو قبل از آنکه به مباحث تفصيلي موضوع پرداخته شود، در فصل اول معاني حقيقي و مجازي آن مطرح شده است: يتيم کودک خردسالي است که در حساسترين سنين عمر، پرستار، پشتيبان و نقطه اتکاي خود را از دست داده و تنها و ضعيف و ناتوان و خسته است، محتاج و نيازمند به توجه و عنايت و ياري ديگران، پس بايد تلاش کنيم تا اين نونهالي که در آغاز رستن بي باغبان شده، پژمرده نگردد.

نيز در اين فصل به معناي يتيم از ديدگاه مفسران، حقوقدانان، فقيهان و جامعه شناسان اشاره شده است.

علامه طباطبائي اين واژه را چنين معنا کرده اند: يتيم به کسي گفته مي شود که پدرش را از دست داده و اين واژه براي کسي که مادرش را از دست داده به کار نمي رود، برخي معتقدند که در ميان افراد انسان يتيم کسي است که پدرش مرده و در حيوانات آنکه مادرش را از دست داده است.

در مقدمه فصل دوم با عنوان تاريخچه حمايت از ايتام، آمده است: مشکل يتيمي از پديده هاي طبيعي اجتماعي محسوب مي شود که از ديرباز در جوامع بشري مطرح بوده، از اين رو براي تبيين اين امر، مسير تاريخي آن اجتناب ناپذير است، در ادامه، چگونگي سرپرستي اين نيازمندان بر اساس برخي از منابع و به اجمال گزارش شده است، نظير، بابل، انگلستان، آمريکا، فرانسه، فنلاند، ايتاليا، تايلند و...

تاريخچه حمايت از کودکان بي سرپرست در ايران، يکي ديگر از موارد ذکر شده است که در مراجعي از قبيل نهادهاي غير رسمي و رسمي بررسي شده است.

در دوره ستم شاهي به لحاظ فساد و فحشاء بي بندوباري و از هم گسيختگي کانون گرم خانواده، عدم توجه به ارزشهاي والاي اسلامي، بيماري و نيازمندي، فقر و محروميت و ساير زمينه هاي آسيب زاي جامعه، زمينه براي پذيرش فرزندان بسياري، در محيط شبانه روزي ايجاد شد. گرچه بعد از گذشت چند سال اقامت به افرادي ناسازگار و غير اجتماعي، غيرمسئول و متکي به ديگران، مبتلا به کمبودهاي عاطفي و عقده هاي روحي و رواني، نقيصه هاي عقلي و تحصيلي، نااميد و مأيوس از آينده و ... مبدل مي شدند...

در ادامه نيز اين آسيب اجتماعي در زمينه انقلاب اسلامي ايران بررسي شده است که در قسمتي از آن مي خوانيم: خصيصه وجودي هر انقلابي تغيير و واژگوني ارزشهاي کاذب گذشته و جايگزيني ارزشهاي جديد است، به همين دليل با وقوع انقلاب اسلامي ايران و نيز بعد از آن، دست اندرکاران امور شبانه روزيها، با توجه به آگاهي و شناختي که از عملکرد نگهداري و تربيتي نظام پرورشگاهي داشتند، آن را محيط مناسب و سالمي جهت تربيت و نگهداري فرزندان بي سرپرست و داراي سرپرست ندانستند، لذا چهار تصميم اساسي اتخاذ شد که يکي از آنها عدم ايجاد و گسترش پرورشگاهها بود، که اين تصميم گيري با ايجاد واحدهاي کوچک و روشهايي چون فرزند خواندگي، پذيرش در شبه خانواده يا خانه فرزندان عملي شد.

محور اصلي بحث در فصل سوم اين نوشتار، جايگاه ايتام در گذرگاه تاريخ است، يکي از موارد مطروحه در اين فصل جايگاه يتيم در عصر جاهليت است: قرآن، روزگار قبل از اسلام اعراب را دوره جاهليت نام نهاده است، بدان جهت که در آن روزگار غالبا به جاي علم، جهل و به جاي حق، يک سلسله آراي سفيهانه و باطل بر آنان حکومت مي کرده و قريب به اتفاق آنان پيرو هيچ شريعت و ديني از شرايع انبياء گذشته نبوده اند، بت مي پرستيدند، مردار مي خوردند و مرتکب فواحش مي شدند، بخصوص در مال يتيمان، تصرف نابجا مي نمودند، زيرا در آن جامعه هر ضعيفي طعمه زورمندان بود، چه رسد به يتيم که اصولا در نهايت ناتواني قرار داشت و ناچار بود به بی احترامی و ظلم اقويا تسليم شود و کسي نبود که دست کمک به سويش دراز کرده، در حفظ حقوق او کوشيده، توجهي به حالش داشته باشد و در ميدان زندگي او را تنها و بي ياور نگذارد، روي هم رفته يتيم در نزد آنها نه تنها ارزشي نداشت بلکه همواره به خواري، سستي و بيچارگي و فقر توصيف مي شد.

در دنباله اين بحث به موضوعاتي چون ارث، ازدواج، تبتي(فرزند خواندگي) که در قبل و بعد از اسلام به طرق مختلفي با آن برخورد شده، اشاره شده است: قاعده عمومي ارث در جاهليت مبتني بر اين بود که ارث مخصوص فرزندان ذکوري است که بالغ باشند و قدرت حمل سلاح را داشته و بتوانند بر اسب سوار شده، در جنگها شرکت کنند و اگر آنها نبودند (عصبه) يعني نزديکان مرد، ارث مي بردند، با اين حساب کودکان صغير، دختران و زنان ارث نمي بردند. بنابراين تنها سه چيز سبب ارث مي شد، فرزند خواندگي، نسب (پسران جنگجو و مردان)، عهد و پيمان.

موضوع فصل چهارم اين کتاب، مباحث مختلف اجتماعي ايتام است، در اين خصوص به نگرش افراد جامعه نسبت به کودکان بي سرپرست، معاشرت با ايتام در قرآن و حديث، اهميت سرپرستي يتيم و پيامدهاي مثبت آن و... توجه شده است.

يکي از مباحث اين فصل سرپرستي از حضرت محمد (ص) است، در اين باره آمده است، از آنجا که حياتي ترين نيازهاي کودک يتيم، عبارت است از، آ*غو*شي که به گرمي او را در خود جاي دهد و خانه اي که در آن بياسايد و تأمين اين نيازها به کودک بي سرپرست امکان مي دهد که زنده بماند و از انفاق مادي و معنوي بيشتري برخوردار گردد. لذا خداوند حکيم، خطاب به پيامبر اسلام (ص) شکوهمند ترين جلوه يتيمي در تاريخ؛ مي فرمايد " آيا تو را يتيم نيافت و پناهت داد؟" عده اي از مفسران و محدثان مراد از اين آيه و آيات بعد از آن را ذکر بعضي از نعمتهاي بزرگي که خداوند به آن حضرت انعام کرده بود مي دانند، زيرا رسول خدا هنوز در شکم مادر بود که پدرش از دنيا رفت و يتيم گشت و از آن به بعد تحت تکفل بهترين افراد (عبدالمطلب و ابوطالب) که خداوند برايش مهيا کرده و حب او را در دلشان انداخته بود در آمد به طوري که بهتر و ببيشتر از فرزندان خود به تربيت و حفظ و نگهداري او مي پرداختند. برخي از مفسران نيز اين قول را مطابق با ظاهر آيه دانسته اند...

از ديگر موارد مطروحه اين فصل انفاق واجب است، نگارنده در اين باره مي نويسد، اسلام نه تنها براي افراد، بلکه براي اجتماع نيز حقوقي مقرر داشته است، بدين صورت که سهمي از منابع اموال و عايدات افراد را به عنوان صدقات واجبه که همان زکات باشد و به عنوان خمس غنيمت و غير آن به اجتماع اختصاص داده تا سطح زندگي طبقات پايين جامعه که نمي توانند نيازمنديهاي زندگيشان را بدون کمک ديگران رفع کنند، بالا بيايد به طوري که با اهل نعمت و ثروت قريب الافق شوند. اسلام بدين وسيله سعي در تزريق سرمايه هاي خصوصي به بدنه اجتماع دارد، لذا هر جا محروميتي پيش آيد و گودالي از فقر ايجاد شود، بايد بخشي از سرمايه افراد به سمت آن سرازير گردد و آن حفره فقر و محروميت را به فوريت پر کنند...

امور نگهداري و تربيت ايتام موضوع فصل چهارم اين اثر مي باشد، که در اين زمينه نقش تربيتي پدر در خانواده، و اهميت نقش مادر و نيز وظيفه ديگران در امر تربيت و نگهداري يتيم بررسي شده است.

دوران کودکي، روزگار دريافت آموزشها، پذيرش دانشها و شکوفائي استعدادهاي نهفته دروجود انسان است که اگر اين استعدادها، هدايت و جهت دهي شود، موفقيت و کاميابي آنان حتمي خواهد بود. اينجاست که اهميت مسئوليتهاي پرورشي پدران و مادران و اوليا و مربيان تربيتي جامعه روشن تر مي گردد.

تربيت محصول مراقبتي است دايمي که از نشو و نماي انسان و روند رشد وي به عمل مي آيد. خانواده به مفهوم وسيع و اخص آن مي تواند خاستگاه اعضاي خويش باشد و پناهگاه آنان قرار گيرد و مرد در خانواده نقش اساسي را بر عهده دارد، کودک بيش از هر چيز ديگر احتياج به حضور پدر در خانه دارد، او مي خواهد پدر را در کنار خود ببيند، با او حرف بزند، درد دل کند، مسائل مختلف خويش را با او در ميان بگذارد و راه حلهاي منطقي را از او دريافت کند. به طور کلي حضور فعال و مثبت پدر در خانواده است که باعث تربيت صحيح کودک مي شود، زيرا اولين چهره اي که کودک پس از مادر با آن آشنا مي شود چهره پدري است که بعدها عامل نظم و اقتدار، امنيت و پناهگاه او شناخته مي شود.

در اين فصل همچنين به مباحث ديگري نظير، روشهاي نگهداري وتربيت فرزندان بي سرپرست توسط مردم، وظيفه دولت در امر نگهداري و تربيت ايتام، که از منظر اخير به نقش امام و حاکم جامعه اسلامي به عنوان پدر يتيمان و مؤسسات شبانه روزي تحت نظارت دولت پرداخته شده است.

تأمين نيروي انساني مناسب حال فرزندان بي سرپرست، ظرفيت هاي تربيتي در کودکان فاقد پدر، از ديگر موارد مورد بحث در اين فصل مي باشد: کودک شبانه روزي هنگام ورود به اجتماع در صورتي موفق خواهد بود که موحد، مستقل و مجهز به ابزار کار با دانش باشد تا بتواند با اجتماع ارتباط مناسب برقرار نمايد. براي رسيدن به اين اهداف مربيان و دست اندرکاران شبانه روزيها نياز به تمهيدات، برنامه ريزيها و حتي برخوردهايي دارند که اختصارا به آن اشاره شده است، يکي از آنها اين است، برخورد با کودکان بايد به نحوي باشد که هيچگاه احساس حقارت در کودکان رسوخ نکند زيرا اين احساس قابل توسعه است و در صورت غلبه کودک، منفعل و بي تحرک مي شود...

مسائل عاطفي ايتام در فصل ششم مورد بررسي قرار گرفته است، در اين خصوص، مسائلي نظير، محروميت از مهر پدري و عوارض ناشي از آن، محروميت از مهر مادري و عوارض ناشي از آن، و به طور کلي محروميت از مهر والدين، لزوم بذل عواطف و احترام به يتيم، نهي از ظلم و ستم در حق يتيم و پيامدهاي منفي اين عمل مطرح شده است.

انسان موجودي است داراي بعد عاطفي و صاحب ابزاري به نام دل که به امور و اشياء جهان تعلق مي بندد و وابستگي ايجاد مي کند. اموري را جذاب مي کند و اموري را دفع، به اموري گرايش پيدا مي کند و از اموري تنفر و بيزاري مي جويد، مهر مي ورزد يا بي مهري مي کند، کينه مي جويد يا در پي ايجاد صفا و صلح است. گاهي بي تابي مي کند و گاهي داراي آرامش و وقار است. گاهي شاد و با نشاط است و گاهي به حزن و اندوه مي افتد، گاهي به درگاه خداوند زاري مي کند و گاهي در عصيان و سرکشي از فرامين حق، باده غرور و سرمستي سر مي کشد. از طرفي بعد عاطفي انسان جنبه حساس و ظريفي است که در صورت به خود وانهادگي و عدم تربيت درست به کور کردن بعد معنوي و عقلي انسان مي انجامد و حيات عقلاني و معنوي او را به تباهي مي کشاند و انسان را به سوي آمال شيطاني و تعلقات پست و علايق دون و غير انساني تنزل مي دهد تا جايي که او را به ارتکاب جنايات و کينه توزيها و خشمهاي ددمنشانه وا مي‌دارد (قدرتهاي استکباري) يا به خمودي و افسردگي عاطفي مي انجامد، به گونه اي که امروز توده هايي از بشريت را مي بينيم که در برابر جنايات هولناک حکام و قدرتهاي ستم پيشه بي تفاوت بوده و دردي احساس نمي کنند، گويي عاطفه آنها به خواب عميقي فرو رفته است. چنين زمينه هايي در انسان ايجاب مي کند که به تربيت بعد عاطفي انسان اهميت داده شود و به طور هماهنگ با تربيت ساير ابعاد وجودي و با کمک آنها اين جنبه را نيز تحت هدايتهاي صحيح قرار دهد.

در زمينه محروميت از مهر مادري مي خوانيم، دانش روانپزشکي گوياي اين مطلب است که کيفيت نگهداري و مراقبت کودکان توسط والدين در سالهاي اوليه زندگي، نقش حياتي و مهمي در تأمين سلامت روحي آنان دارد. بدين ترتيب برقراري مناسبات و روابط گرم و صميمي دايم، توأم با عطوفت و محبت بين او و مادر ( يا کسي که بتواند جايگزين مادر گردد و نقش او را بخوبي و شايستگي ايفا نمايد) ضرورت دارد و چنانچه طفل از چنين روابطي برخوردار نباشد، آن وضع اصطلاحاً محروميت از مهر مادر گفته مي شود...

در فصل آخر اين اثر به مباحثي پيرامون اموال ايتام پرداخته شده است، در اين رابـ*ـطه، موضوعاتي نظير، تصرف عدواني در مال يتيم و توجه به آن، از نظر آنکه به منزله گناهي کبيره و نابخشودني است، علايم تصرف کنندگان در مال يتيم به ناحق و بررسي اين مطلب که بدترين تصرفات، خوردن ظالمانه مال يتيم است، علت و انگيزه تحريم تصرفات ناروا در مال يتيم، لزوم ولايت ولي بر مال يتيم و تصرفات صحيح ولي در اين مال، نيز حدود اختيارات ولي، وصي و قيم در مال يتيم و... مورد بررسي و تدقيق قرار گرفته است.

گرچه اسلام هرگونه تصرف در مال ديگران را بدون مجوز شرعي ممنوع ساخته است، ولي اين تصرف را درخصوص اموال يتيمان، با شدت بيشتري عنوان کرده و آن را بسي نکوهيده و حتي در آياتي نزديک شدن به مال يتيم را جز به مصلحت جايز ندانسته است.

چنگ انداختن بر اموال ديگران ظلم و روشنترين مصداق آن تصرف در اموال يتيمان است و محققا ظالمان نه تنها به فلاح و رستگاري نخواهند رسيد بلکه در آيات و روايات بسياري داريم که مراقب سوء اين عمل دامن گير آنها و افراد مورد ظلمشان ( يتيمان) خواهد شد و اين امر باعث تحريم اين عمل گرديد، يکي از اين آثار سوء در حديثي از حضرت فاطمه(س) ذکر شده است: خداوند متعال دوري و پرهيز از خوردن اموال يتيمان را به علت دوري از ستمگري واجب کردند.

هدف از اين نوشتار شناساندن پاره اي از مهمترين مسئوليت هاي اجتماعي و حقوق مربوط به آن در رابـ*ـطه با عزيزترين و نيازمندترين اقشار جامعه " ايتام" و بالاخص فرزندان شاهد است.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
بارقه هاي آفتاب (جلد دوم)


بارقه هاي آفتاب (جلد دوم)

نگارنده: دکتر علي اکبر ولايتي

ناشر: شرکت سهامي کتاب هاي جيبي )وابسته به مؤسسه انتشارات اميرکبير(

نوبت چاپ: دوم 1390



کتاب حاضر، جلد دوم از سري مجموعه آفتاب، منتخب زندگينامه يکصد و ده چهره از آفرينندگان فرهنگ و تمدن اسلام و بوم ايران است که در اين مجلد به بزرگاني نظير، محمد صادق اصفهاني، آقا ميرک، اميرکبير، امين الاسلام طبرسي، خواجه عبدالله انصاري، شيخ مرتضي انصاري، انوري، بلعمي، کمال الدين، بوزجاني، نظام الدين عبدالعلي بيرجندي، ابوالفضل بيهقي، ابوريحان بيروني، سعدالدين مسعود تفتازاني، ابواسحاق ثعالبي، جامي، پرداخته شده است.

نويسنده در مقدمه اين اثر يادآور مي شود که همواره در کشورهاي گوناگون کوشش هايي در به تصوير کشيدن چهره بزرگان و انديشمندان گذشته، کساني که پيش از ورود صنعت عکاسي به کشورهاي اسلامي مي زيسته اند، وجود داشته و دارد. اين تصاوير در قالب تمبر، نقاشي، مينياتور و مانند آن روانه بازار شده و متأسفانه در وراي برخي از آنها سوء نيت نيز ديده مي شود.

وي در ادامه مي نويسد، در کشور ما نيز در طي دهه هاي گذشته براي به تصوير کشيدن چهره بزرگان کوشش هايي شده است. بر همين اساس است که امروزه ما بر سر شکل ظاهري و چهره حکيم ابوالقاسم فردوسي، بر اساس تنديس ساخته شده در ميدان فردوسي تهران، حکيم ابوعلي سينا بر اساس نقاشي ها و تمبرهاي تصوير شده از شيخ الرئيس، و چند شخصيت ديگر، تفاهم ذهني داريم و هرگاه که نامي از اين بزرگواران به ميان مي آيد، بي اختيار همين تصاوير کمابيش استاندارد شده در ذهن همه ما نقش مي بندد.

در ادامه اين تلاشهاي مجدانه گروهي به سرپرستي نگارنده تصميم مي گيرند تا در کوششي اوليه تصويري از يکصد و ده تن از انديشمندان دوره اسلامي را فراهم کنند.

در تصوير و معرفي يکي از اين بزرگان به نام ميرزا تقي خان اميرکبير، به عنوان سياست مدار و صدر اعظم عهد ناصرالدين شاه قاجار؛ آمده است: محمد تقي در فراهان به دنيا آمد. پدرش کربلايي محمد قربان هزاوه ي فراهاني، از اهالي قريه هزاوه، واقع در دوازده کيلومتري شمال غربي شهرستان اراک بود، خانواده اميرکبير به خدمت گزاري خاندان قائم مقام اشتغال داشتند. پدر اميرکبير آشپز اين خانواده بود و بعد از زيارت عتبات عاليات و مکه به کربلايي و سپس حاج قربان بيک آشپز باشي معروف شد و در اواخر عمر خود به سمت درباني قائم مقام دوم رسيد. محمد تقي از کودکي در خاندان قائم مقام فراهاني مشغول به خدمت بود و هوش فطري و استعداد ذاتي او قائم مقام را بر آن داشت تا در تعليم و تربيت وي بسيار کوشش کند، گفته اند محمد تقي در دوران کودکي، ناهار بچه هاي قائم مقام را به اتاق هاي آن ها مي برد و سپس هنگامي که پشت در منتظر ظروف غذا مي ايستاد به سبب تيز هوشي و کنجکاوي به سخنان فرزندان قائم مقام و معلم آنها گوش مي داد، روزي قائم مقام از فرزندان خود سؤالاتي کرد و آن ها نتوانستند پاسخ بدهند، محمد تقي اجاز خواست و پاسخ داد. قائم مقام از وي پرسيد که اين مطلب را از کجا آموخته اي و وقتي که پاسخ محمد تقي را شنيد، شگفت زده شد و دستور داد تا معلم فرزندانش به وي نيز درس بياموزد.

در اين ايام هوش و استعداد محمد تقي در نامه نگاري موجب شگفتي قائم مقام شد، و او را بر آن داشت تا از او در امور دبيري کمک بگيرد، بدين ترتيب محمد تقي رفته رفته با رجال سياسي آن روزگار آشنا شد، و در اندک مدتي توانست لياقت خود را به شاه نيز نشان دهد. پس از چندي به سبب دقت و صحت در کار، گويا در 1249 ق فرمان مستوفي گري يافت. پس از مدتي از خدمت قائم مقام مرخص شد و به جمع مستوفيان محمدخان زنگنه اميرنظام پيوست...

در ادامه نيز به خدمات، قتل اميرکبير و توسعه دانش و فرهنگ به سبب خدمات او اشاره شده است، که يکي از خدمات وي همانا کاهش نفوذ فئودالها و افزايش قدرت دولت مرکزي بود.

يکي ديگر از چهرهاي برجسته که در اين کتاب درباره او سخن رفته است، خواجه عبدالله انصاري است: خواجه عبدالله در روز جمعه دوم شعبان در396 در کهندز هرات متولد شد. نسبش به ابو ايوب خالد بن يزيد انصاري، صحابي معروف، مي رسد، ابو ايوب همان کسي است که رسول اکرم(ص) هنگام هجرت از مکه به مدينه به خانه او فرود آمد و به همين مناسبت او را صاحب رحل، خواندند. يکي از فرزندان ابو ايوب همراه احنف بن قيس، فاتح خراسان به هرات آمد و آن جا اقامت گزيد. عبدالله که از کودکي ابواحمد نام گرفته بود، فرزند محبوب خانواده بود و ذهني بسيار تيز و حافظه اي نيرومند داشت تا حدي که از همان کودکي بالبداهه شعر عربي مي گفت و به گفته خودش شش هزار بيت عربي از حفظ داشت، پدر وي اهل زهد بود و عبدالله علاقه به قرآن و شريعت را نخست از وي آموخت. خواجه عبدالله خود به اين مطلب اشاره کرده و گفته است" در اعتقاد اول از پدر خود آموختم که صادق بود و متقي و با ورع که کسي آن چنان نتوانستي بود" خواجه عبدالله از همان سالهاي کودکي از استادان فن علم حديث و تفسير آموخت، هر چند استادان خواج عبدالله شافعي مذهب بودند، خود او مذهب حنبلي برگزيد.

از آثار متعدد او که دراين کتاب به ذکر آن ها اشاره شده يکي منازل السائرين است، که زبان آن عربي و موضوعش مقامات و منازل سالکان است و خواجه عبدالله اين کتاب را در اواخر عمر خود به خواهش مريدان تأليف کرد. در اين کتاب خواجه عبدالله منازل صد گانه اي را که صوفي طي مقامات خود بايد بگذراند شرح داده است

در اين کتاب ضمن آنکه شرحي از زندگينامه صد‌ وده چهره علم و ادب ايران، رفته است، به آثار، معاصران و جايگاه اثر و چاپهاي مختلف آثارشان و... نيز اشاراتي شده است.

مثلا درباره ابوعلي بلعمي، علاوه بر بيوگرافي او، به جايگاه اثرش، به خصوص تاريخ بلعمي، اينگونه پرداخته است، تاريخ بلعمي، از کهن ترين و ارجمند ترين نمونه هاي بازمانده نثر فارسي و کهن ترين متن تاريخي در زبان فارسي است. اين اثر همواره براي مورخان معتبر بوده است، نثر ساده و فصيح آن از نظر تحقيقات زبان شناختي، بررسي تاريخ تطور زبان فارسي، سبک نگارش و حفظ مفردات و ترکيبات واژگاني اصيل، بسيار محل توجه و اعتبار است. مترجم در برگردان اثر از کاربرد لغات عربي احتراز کرده و به حفظ اسلوب فارسي توجه داشته است. اين ترجمه در طول تاريخ از تصرف کاتبان و حاشيه نويسان در امان نبوده و اکنون به صورتي در آمده که گويي چند تن اين اثر را نوشته اند، از اين رو، برخي محققان اين اثر را کار دبيران و منشيان دربار و به سرپرستي ابوعلي بلعمي دانسته اند.

از شخصيت هاي ديگر اين رساله، ابوريحان بيروني است که رياضي دان، منجم، جغرافي دان و فيلسوف و سياح بزرگ ايراني است. او در سوم ذي الحجه 362 در حومه شهر کاث، پايتخت خوارزمشاهيان آل عراق که امروز بيروني خوانده مي شود و در جمهوري ازبکستان واقع است، در خانواده اي گمنام و خوارزمي تبار به دنيا آمد، نسبت بيروني او به همين سبب است.

ابوريحان 25 سال نخست عمر را در موطن خود بود و در اين زمان علوم فقه، کلام، صرف و نحو، جغرافيا، رياضيات، ستاره شناسي و پزشکي را آموخت و به خوارزمشاهاين معروف به آل عراق که در کاث فرمانروا بودند، پيوست. ابو نصر منصوربن علي عراق، از خاندان شاهيه خوارزم و از رياضي دانان و منجمان بزرگ ايراني، به تعليم و تربيت بيروني همت گماشت، وي بعدها رسالات رياضي خويش را به نام ابوريحان و براي او نوشت.

نور الدين ابوالبرکات عبدالرحمان بن نظام الدين احمد بن محمد، متخلص به جامي، شاعر و نويسنده و دانشمند و عارف مشهور ايراني است که در بخشي از کتاب به زندگينامه و آثار و اساتيد او اشاره شده است: جد جامي فرد پارسايي بود و در اصفهان در محله دشت، زندگي مي کرد و در اواخر عمر به جام در خراسان هجرت کرد. پدر جامي؛ نظام الدين احمد دشتي، مردي با تقوا بود که در مسند قضاوت بود و در جام با احترام مي زيست. در اين زمان خانواده او از جهت تقوا و دانش در هرات بسيار اهميت داشتند، برادرش فردي اديب و فاضل و موسيقي دان بود، که بسيار زود درگذشت، خواهرزاده اش هاتفي خرجردي، شاعر بود؛ همچنين خواهر زنش را شاعر، واعظ و نويسنده دانسته اند و او را به ملاحسين کاشفي، منسوب دانسته اند. سفر او به حجاز از مهم ترين سفرهاي او به شمار مي رود، در اين سفر چهار ماه در بغداد ماند و در آنجا شيعيان بغداد به وي تهمت زدند و بر او اعتراض کردند و بسيار بر او آزار رساندند؛ عاقبت با دخالت قاضي القضات و مقصود بيگ و اوزون حسن و عده اي ديگر رهايي يافت، ولي از بغداد دل آزرده شد و غزلي در شرح اين آزردگي سرود، پس از حجاز به مکه، کربلا، بار ديگر به مکه، دمشق و حلب، و تبريز رفت و هر جا که مي رفت با احترام از وي پذيرايي مي شد و نزد حکام و رجال از جايگاه ويژه اي برخوردار بود.

در تبريز اوزون حسن از وي خواست که در آن جا بماند و جامي به سبب نگه داري از مادر سال خورده اش نپذيرفت و به هرات بازگشت و پس از آن باقي عمر خود را صرف امور ادبي کرد و ارتباط نزديک خود را با دربار سلطان حسين بايقرا و رجال بزرگ معاصرش قطع نکرد تا در روز جمعه هجدهم محرم الحرام 897، در 81 سالگي، در هرات به ديار باقي شتافت و پيکرش را طي مراسم باشکوه در همان شهر در کنار مزار خواجه سعدالدين کاشغري در محلي که امروز به تـ*ـخت مزار معروف است به خاک سپردند.

نويسنده در مقدمه اين اثر مي نويسد، اين کوشش نخستين کوشش فراگير براي تصوير سازي بزرگان و آفرينندگان فرهنگ و تمدن اسلام و ايران در کشورمان است، بر اين اساس همه تصاوير، را بايد تنها و تنها ويرايش اوليه و خام به حساب آورد. اين تصاوير را فقط بايد نخستين کوششها براي يکسان سازي چهره بزرگان ما دانست که نهايي شدن آن همکاري همه هنرمندان و اهل فرهنگ را مي طلبد.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
غريب قريب


غريب قريب

نوشته: مهدي قزلي

ناشر: شرکت سهامي کتاب هاي جيبي (وابسته به مؤسسه انتشارات اميرکبير)

نوبت چاپ: اول 1390



کتاب حاضر، گزيده هايي از زندگي امام رضا (ع) است که به نثري ساده و روان گردآوري شده است. اين مجموعه تلاش دارد با تأمل و دقت در زندگي، شخصيت و سيره معصومين(ع) که متکي بر فرم کوتاهه نويسي و ساده نويسي درنثر است زمينه آشنايي سريع و صريح با ايشان را فراهم کند: بعد از شهادت امام موسي کاظم (ع) شرايط پيچيده اي به وجود آمد، عده اي از شيعيان به خاطر ضبط اموالي که از طرف امام کاظم در دست آن ها بود، منکر شهادت او و قائل به غيبت شدند. از طرفي حکومت هارون علاوه بر پيگيري جو اختناق قبلي، به ماجراي غيبت امام کاظم دامن زد تا سلسله امامت را منقطع يا حداقل مخدوش کند و خود را از آن ناحيه ايمن کند، از اين رو تلاش هاي امام رضا در دوره آغازين امامت معطوف به حفظ اصل امامت و تبيين شهادت پدر بزرگوارش و ظلم هارون شد، بعد از مرگ هارون و با درگيري پسرانش امين و مأمون، بر سر حکومت، فرصت خوبي براي امام به وجود آمد تا به تبليغ معارف ناب اسلام و تشيع بپردازد.

وقتي مأمون بر برادرش پيروز شد، در سرتاسر قلمرو حکومتش نابساماني وجود داشت. علوي ها در گوشه کنار قيام مي کردند، عباسي ها از قتل امين ناراحت بودند، دشمنان خارجي در مرزهاي غربي و شرقي از فرصت سوء استفاده مي کردند، همه اينها باعث شد مأمون دست به حيله بزگي بزند و با اجبار امام رضا را دعوت به خلافت يا ولايتعهدي کند، با اين ترفند مي خواست از قداست امام به نفع خود و از رذالت خود و دستگاه خلافت به ضرر امام استفاده کند، غافل از آنکه " ومکروا و مکرالله " مأمون در اين بازي سياسي که راه انداخت، رو دست هاي جدي‌اي از امام خورد که مهم ترين آن ها به خدمت در آمدن کليه امکانات دستگاه حکومت به نفع تبليغ تشيع و حقانيت امام و اماميه بود، همين هم باعث شد مأمون دست از سياست بردارد و به شيوه پدرانش دست به خون نواده پيامبر بيالايد.

در بخشي از اين نوشتار به صفات برجسته امام رضا اين گونه اشاره مي کند، با کسي بد صحبت نمي کرد، صحبت هيچ کس را قطع نمي کرد تا حرفش تمام شود، وقتي کسي حضور داشت، پايش را دراز نمي کرد و تکيه نمي داد، به خدمتکارهايش ناسزا نمي گفت، قهقهه نمي زد و فقط تبسم مي کرد، غذا که برايش مي آوردند همه خدمتکارهايش را تا حتي دربان صدا مي زد سر سفره بيايند، شب ها کم مي خوابيد و روزه زياد مي گرفت.

در يکي ديگر از اين روايتها آمده است، مردي که مذهب خوارج را قبول داشت، خنجري مسموم زير لباسش پنهان کرد و رفت ديدن امام رضا، پيش خودش فکر کرده بود اگر جواب امام به سؤالش قانعش نکرد، او را بکشد، وقتي وارد شد امام گفت: جواب سؤالت را مي دهم ولي به شرطي که اگر را جوابم قبول کردي خنجري را که پنهان کرده اي بشکني و بيندازي دور

مرد خوارجي سرش را انداخت پايين، خنجر را درآورد و شکست، امام گفت، بپرس، مرد خوارجي گفت، چرا وليعهد اين ستمگر شدي با اينکه آن ها را به حق نمي داني و پسر پيامبر هستي؟ امام گفت، مأمون که توحيد را قبول دارد کافر است يا عزيز مصر که نه خدا را مي شناخت و نه وحدانيتش را قبول داشت، با اين حال يوسف که پيامبر خدا بود به عزيز مصر گفت که او را وزير دارايي کند، وزير و امين عزيز مصر شد، و با فرعون ها نشست و برخاست مي کرد اما من فقط اولاد پيامبرم و بي آنکه بخواهم، به زور اين کار را قبول کردم، حالا بگو چرا از من بدت آمده، مرد خوارجي سرش همچنان پايين بود، آرام گفت، به خدا شما درست مي گويي، والحق که پسر پيامبري.

در روايتي ديگر مي خوانيم، دو نفر آمدند پيش امام رضا و در باره نماز شکسته سؤال پرسيدند، امام به يکي از دو نفر گفت: واجب است تو نمازت را شکسته بخواني، بعد رو کرد به نفر بعدي گفت، ولي تو بايد نمازت را کامل بخواني. آن دو نفر به هم نگاه کردند و با تعجب گفتند، ولي ما هر دو مسافر هستيم مثل هم، امام گفت: نه، رو به اولي کرد و گفت، تو براي ديدن من آمدي پس نمازت شکسته است، بعد رو کرد به دومي و گفت، ولي تو براي ديدن سلطان آمدي، سفر تو حرام بود و نماز در سفر حرام کامل است نه شکسته، دومي سرش پايين بود و داشت فکر مي کرد امام از کجا نيتش را مي داند.

همچنين در خصوص علم امام در يکي از اين داستانه ها آمده است، يک روز مأمون در مجلسي که چند پزشک و فيلسوف در آن حاضر بودند و صحبت مي کردند رو به امام کرد و گفت: پسر عمو چرا ساکت هستيد، شما در اين زمينه صحبتي نداريد، امام گفت در موضوعات پزشکي نظراتي دارم که درستي شان را با تجربه و گذشت زمان فهميده ام، همين طور از طريق علوم پدران و گذشتگان به اميد خدا اين تجربيات را جمع آوري مي کنم و مي نويسم، چند وقت بعد مأمون به امام يادآوري کرد نوشتن آن تجربيات را. امام هم جزوه و رساله اي نوشت، در باره خواص خوردني ها و نوشيدني ها و داروها و قصد و حجامت و حمام و.. که در سلامتي بدن اهميت داشت، مأمون آن جزوه را که گرفت خوشحال شد، نشان چند نفر اهل پزشکي و طب داد، و درستي و دقت رساله امام برايش ثابت شد، دستور داد آن جزوه را با طلا نوشتند و در خزانه حکومت ثبت و ضبط کردند، به همين خاطر آن نوشته معروف شد به رساله ذهبيه، يعني کتاب طلايي. مأمون دستور داد از روي کتاب نسخه برداري کردند و بعد آن را فرستاد براي شهرهاي مختلف، کتاب به دست پزشک ها و اطبا که مي رسيد روي چشمشان مي گذاشتند، همه شان کتاب را تأييد کردند و الگوي کارشان قرار دادند.

امام رضا گفته بود، خدا قبر مرا محل رفت و آمد شيعه مي‌کند، هر که بيايد زيارتم، برايم واجب است قيامت زيارتش کنم، پيامبر هم در دوره خودش گفته بود، پاره اي از تن من در زمين خراسان دفن خواهد شد. سالها گذشته، حالا هم حرف پيامبر درست بوده و پاره تنش رضا در خراسان مدفون شده و هم حرف امام درست بوده و آنجا محل رفت و آمد شيعيان است.

بعيد است از امامي که همه به اخلاق و علم نيکو مي شناختندش به قولش عمل نکند، از پاره تن پيامبر و برزگواريش هم چنين انتظاري هست، آنچنان که تاريخ گوهي داده.

نيز نويسنده در ابتداي کتاب يادآور شده است که قطعاً شناخت دقيق سير و سيره معصومين احتياج به تأمل و مطالعه بيشتري دارد و اين مجموعه کفاف نگاه پژوهش گرانه را نخواهد داد ولي طعم شيرين زندگي با خدا و براي خداي ايشان را در کام مخاطب باقي خواهد گذاشت.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
خليج فارس در عصر ظهور اسلام


خليج فارس در عصر ظهور اسلام

به اهتمام: دکتر علي اکبر ولايتي

ناشر: شرکت سهامي کتابهاي جيبي (وابسته به مؤسسه انتشارات اميرکبير)

نوبت چاپ: اول 1391

کتاب حاضر در خصوص شناخت اوضاع خليج فارس و شرايط تاريخي و بازرگاني آن هم زمان با ظهور اسلام است.کهن بوم ايران سرگذشتي پر فراز و نشيب را پشت سر گذاشته که کمتر مملکتي مشابه آن را تجربه کرده است. همين گذشته و تاريخ طولاني، انباشت تجربه تاريخي ملت ايران را موجب شده که در نتيجه آن فرهنگ و تمدن ايراني غنايي در خور توجه يافته است. اما بايد توجه داشت که در شکل گيري اين فرهنگ و تمدن پربار، مردمان هر بخش از سرزمين بي کران ايران به تناسب موقعيت هاي جغرافيايي، فرهنگي و مردم شناسي سهمي داشته و نقشي ايفا کرده اند. بازشناسي اين موضوع و کاوش در دقايق آن نيازمند طرحي جامع و جزئي نگر است تا به واسطه آن بتوان منصفانه و با دقت به بررسي هويت هاي قومي، ويژگي هاي اقليمي و جغرافيايي مشخصه هاي تاريخي و فرهنگي و بنيان هاي اصلي فکري مردمان گوشه ايران زمين پرداخت.

مجموعه اقليم آفتاب با بهره گيري از تجارب و رهنمودهاي بزرگان تاريخ و پژوهشگران متخصص در هر منطقه به بازشناسي سهم و نقش مردمان مناطق گوناگون و متنوع ايران در شکل گيري و تداوم فرهنگ و تمدن ايران اسلامي همت گمارده تا از اين راه، گامي مؤثر در بزرگداشت غيور مردان و دلاورزنان ايراني برداشته و دين خود را به خاک وطن ادا کرده باشد.

هدف نگارنده در تأليف اين مجموعه آثار تهيه و تدوين توصيفي جامع و دقيق از ويژگي هاي جغرافيايي رويدادهاي تاريخي و خصايص فرهنگي مناطق جغرافيايي سرزمين ايران است. در اين تعريف ايران مجموعه سرزمين هايي را در بر مي گيرد که در حيات تاريخي و فرهنگي ايران جزئي از اين سرزمين وسيع بوده اند، فارغ از آن که امروز در جغرافياي سياسي ايران جاي داشته باشند و يا در تاريخ پر فراز و نشيب آن از اين سرزمين جدا شده باشند.

بدين منظور اثر حاضر در پنج فصل تنظيم شده است، که فصل اول نگاهي دارد به نام خليج فارس و محدوده جغرافيايي، که در اين فصل ايالت فارس در نخستين متون جغرافيايي مسلمانان بررسي شده است.

آب هاي نيلگون خليج فارس از گذشته هاي دور بازار داد و ستد و تأمين معيشت اهالي بومي اين دريا بوده است. در دوران باستان، همه اقوام منطقه از هر رنگ و نژادي که بودند، زير سايه امنيت فراهم آمده از نيروي پر قدرت ناوگان دريايي ايرانيان به بهره برداري از موقعيت تجاري و خزاين غني دريايي خليج فارس مشغول بودند. اما رفته رفته نبردهاي متعدد و گاه طولاني شاهان ايراني با رقباي يوناني و رومي شان موجب فرسايش توان نظامي و اقتصادي ايرانيان گشت...

جغرافي دانان در نام گذاري سرزمين ها و درياها و رودها و کوه ها به ريشه هاي تاريخي آن مناطق توجه داشته اند، به ويژه درياها که اغلب به نام سرزميني که پيرامون آن قرار داشت ناميده مي شدند. روميان و يونانيان باستان هم به پيروي از همين رسم کهن، درياي جنوب ايران را، به سبب بزرگي و آباداني سرزمين پارس، دريا (خليج فارس) ناميدند. از آن پس از همان عهد باستان تا امروز، در همه آثار تاريخي و جغرافيايي معتبر، آب هاي جنوب ايران به نام خليج فارس شناخته شده است.

در ادامه آمده است، بعدها سنت کهن جغرافي نويسي يوناني، که با بطلميوس به اوج خود رسيده بود، به همت جغرافي دانان مسلمان ايراني تکامل يافت و به دوران اسلامي انتقال پيدا کرد.

در فصل دوم اين اثر، نخستين تماس اعراب و ايرانيان، و نيز ورود اسلام به جزاير و بندرهاي خليج فارس، مورد مطالعه قرار گرفته است، همچنين شورش اهل رده در بحرين و عمان، فتوحات در دوران خليفه دوم، فتح ابله و جزيره قشم و توج و نيشابور و فتوحات ديگر در همين فصل، بررسي شده است.

در ابتداي اين فصل مي خوانيم: هنگامي که دين اسلام در شبه جزيره عربستان طلوع کرد، سرزمين ايران دستخوش بحران و نابساماني بود. امپراطوري عظيم ساساني بر اثر بحران هاي داخلي و منازعات خارجي تضعيف شده و تنها انگاره اي ضعيف از آن باقي مانده بود. تضعيف قدرت قبايل خليج فارس و گرايش آنان به مسلمانان نيز موجبات تسهيل کار مسلمانان در امر فتوحات جزاير و بندرهاي خليج فارس را فراهم کرد. اعراب نو مسلمان نقشه اي، از پيش تعيين شده براي فتح ايران نداشتند و با توجه به شرايط موجود مسير حملات آنان تغيير مي کرد، از همين رو، شرايط سياسي و اقتصادي وضعيت نامطمئني به خود مي گرفت. حمله اعراب به ايران و سقوط حکومت ساساني، تحولات عمده اي در وضعيت سياسي و اقتصادي ايران به وجود آورد. بيشترين لطمات در سال هاي آغازين حمله، به بخش هاي غربي ايران وارد آمد و مسير سنتي جاده ابريشم، که از همدان و تبريز به سمت غرب مي رفت، کاملا ناامن شد، افزون براين سپاه مسلمانان در تعقيب پادشاه ساساني به منطقه خراسان پيش راند و امنيت در غرب ايران نيز دستخوش دگرگوني شد، با وجود ناامني در مناطق داخلي ايران شرايط موجود باعث توسعه تجارت دريايي و رونق بازرگاني خليج فارس و اقيانوس هند، در قرون نخستين اسلامي گرديد.

در بخش ديگري از اين فصل آمده است: ورود اسلام به جزاير و بندرهاي خليج فارس در همان سال هاي ابتدايي ظهور اسلام به وقوع پيوست. بحرين نخستين منطقه پس کرانه اي ساساني بود که مسلمانان تسخير کردند. اين منطقه از زمان اردشير بابکان تا زماني که نعمان بن منذر به دست خسرو پرويز کشته شد، تحت حکومت خاندان منذر از قبايل عرب دست نشانده ايران بود.

نيز در قسمتي با عنوان فتح جزيره قشم آمده است: اگرچه اختلاف نظرهاي بسياري در ترتيب و توالي زماني و مکاني فتوحات نخستين اسلامي در خليج فارس و بندرها سواحل آن ديده مي شود، اما آنچه به اجمال مي توان دريافت اين است که با استقرار نيروهاي مسلمانان در عمان و بحرين، جزاير خليج فارس به ويژه جزيره قشم يکي از مسيرهاي حمله به ايران بود، شايد بتوان دو عامل را سبب اتخاذ چنين تصميمي دانست، نخست موقعيت جغرافيايي مناسب جزيره قشم و فاصله نزديک آن با صفحه خشکي بزرگ ايران و ديگر استقرار قبايل عرب ازد در اين ناحيه، که از روزگار پيش از اسلام در آن جا ساکن شده بودند و در اين دوران مي توانستند به کمک نيروهاي مسلمان وارد عمل شوند..

فتح بيشابور، فتوحات ديگر در فارس، فتوحات در دوران خلافت عثمان، فتح فسا و دارابگرد، شورش در فارس و جزاير و بندرهاي تابع آن، همچنين اوضاع کوره فارس در دوران خلافت اميرالمؤمنين، و همينطور شورش در اصطخر و فارس از ديگر مباحث و موضوعات اين فصل است.

موضوع ديگري که در زمينه تاريخچه و موقعيت خليج فارس در دوران خاصي از تاريخ، در اين فصل گردآوري شده است نفوذ خوارج در فارس است که در اين رابـ*ـطه آمده است، از جمله حوادث مهم جزاير و بندرهاي خليج فارس در سال هاي خلافت حضرت امام علي (ع)، شورش خوارج در فارس به رهبري خريت بن راشد، از قبيله بني ناجيه، بود. خريت بن راشد همان کسي بود که در زمان عثمان از طرف عبدالله بن عامر مأمور سرکوب قيام مردم اصطخر شده بود، بنابراين بعد از موقعيت در اين کار به حکومت يکي از ولايات فارس منصوب گرديد.

خريت بن راشد در زمان خلافت اميرالمؤمنين علي (ع) نيز به امارت شهر اهواز منصوب گرديد، اما پس از جنگ صفين و ماجراي حکميت به مخالفت با آن امام معصوم برخاست و رهبري خوارج و شورشيان فارس را بر عهده گرفت. فصل سوم اين كتاب نيز اختصاص دارد به تاريخ بندرها و جزاير خليج فارس اختصاص دارد.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
تأثيرات جهاني شدن بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران


تأثيرات جهاني شدن بر امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران

تأليف: غلامرضا محمودي ميمند

انتشارات: مؤسسه انتشارات اميرکبير

نوبت چاپ: دوم 1390



محور بحث کتاب حاضر امنيت ملي و تأثيرات جهاني شدن بر آن است، از اين رو ابتدا با ارائه يک فرضيه مبني بر آن که جهاني شدن باعث افزايش چالش ها در زمينه هاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي و همچنين ايجاد فرصت هاي امنيتي در موارد مذکور براي ايران مي شود، به بررسي اين موضوع مي پردازد.

جهت بررسي و تجزيه تحليل اين موضوع، پژوهش حاضر در سه بخش کلي تهيه و تنظيم شده است. بخش اول در سه فصل به معنا و مفهوم امنيت و انواع آن، مفهوم جهاني شدن و تفسيرها و نگرشهاي متفاوت نسبت به آن و چهارچوب نظري با تکيه بر مطالعات امنيتي، پرداخته است.

جهاني شدن يا جهاني سازي، پديده اي مبهم، پيچيده و داراي ابعادي گوناگون است؛ زيرا عده اي آن را فرايند و برخي ديگر آن را پروژه دانسته اند. بر اين اساس جهاني شدن مي تواند به عنوان فرصت يا چالشي فرا روي نظام اسلامي ايران به شمار آيد. ماهيت جهاني شدن در نگرش بدبينانه، معادل با جهاني سازي به شمار مي رود که در صدد همگن سازي و يکسان سازي جهان با تسلط فرهنگ " هژمون " بر ساير فرهنگ هاست، از اين رو با توجه به اين تفسير، سردمداري تجارت جهاني با بهره گيري از بانک جهاني، صندوق بين المللي پول، سازمان تجارت جهاني و شرکت هاي چند مليتي تحقق مي يابد. اما در رويکردي خوش بينانه جهاني شدن، فرايندي غير ارادي و در حال وقوع است که به سبب گسترش ارتباطات اجتماعي و ارتقاي سطح همکاري هاي جهاني پديد مي آيد.

جهاني شدن سبب تحولات گوناگوني در عرصه هاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، سياسي و امنيتي شده و از اين رو برخي کشورها را با مشکلاتي مواجه کرده است، روند جهاني شدن نقش مرزهاي جغرافيايي را در تصميم گيري هاي کلان و فعاليت هاي اقتصادي، فرهنگي و سياسي انسان ها کاهش مي دهد، با چنين رويکردي منافع تک تک مردم و کشورها، بيش از پيش با منافع تمامي مردم و تمامي کشورهاي جهان، مشترک خواهد شد. همچنين اين پديده بر امنيت ملي کشورها، اثار غيرقابل انکاري داشته و سبب ايجاد چالش ها يا فرصت هايي براي امنيت ملي شده و تحولاتي در ابعاد اقتصادي، سياسي و فرهنگي به وجود آورده است.

در اولين فصل از اين کتاب مفهوم امنيت، جهاني شدن و چهارچوب نظري آن با تکيه بر نظريه سازه انگاران بررسي شده است. باور نويسنده بر اين است که جهاني شدن بر تمامي حوزه هاي فعاليت بشري،

از جمله؛ جامعه، حکومت، توليد، دانش، امنيت، صلح، عدالت و محيط زيست اثر گذاشته و در شيوه تفکر و تلقي انسان ها از روابط اجتماعي تغيير ايجاد کرده است. به دنبال اين تغييرهاي اجتماعي، آثار عميق و مهمي نيز بر زندگي روزمره انسان ها در ابعاد گوناگون داشته است. دگرگوني ناشي از جهاني شدن از حيطه توانايي هاي ما خارج است و پيامدهاي مثبت يا منفي آن عمدتا به سياست هايي بستگي دارد، که ما در ارتباط با جهاني شدن اختيار مي کنيم، مقوله امنيت به شدت از جهاني شدن اثر پذيرفته است که اين موضوع با بررسي مفهوم اين دو در فصل هاي آينده روشن تر شده است.

مفهوم امنيت ملي همانند بسياري از مفاهيم سياسي و حتي خود سياست، ثبات چنداني ندارد، مفهوم اين واژه مرکب به ظاهر شفاف است، ولي با دقت نظر در فرايند آن مشخص مي شود که مفهومي پيچيده دارد؛ زيرا معناي آن با توجه به تفاوت هاي زمان و مکان تغيير پذير است، از اين رو، در سطح جهان، يک مفهوم نهادينه و بنيادين ندارد و از آن تفسيرهاي گوناگوني صورت مي گيرد و چه بسا از آن برداشت نادرست نيز مي شود؛ قدرت هاي جهاني با برداشت هاي سليقه اي از اين مفهوم، سياست هاي خودرا به جهان سوم تحميل مي کنند و حتي اين مفهوم را براي ايجاد نفوذ در کشورها، فروش تسليحات نظامي، برقراري روابط اقتصادي به سود خود و لشکرکشي هاي نامعقول به کار مي برند..

در ادامه، امنيت در بعد نرم افزاري و سخت افزاري، بررسي شده است: جنبه سخت افزاري امنيت، شامل توانايي هاي فيزيکي، مانند: قدرت نظامي، اقتصادي و زير ساخت هاي سياسي محسوس، همچون دکترين هاي نظامي، استراتژيک، ساختار نيروها، اطلاعات و تسليحات است، پارادايم واقع گرايي در سياست بين الملل، فهم دغدغه هاي امنيت ملي را در همين بعد از مديريت امنيت ملي مي داند. ولي امروز در دوران پس از جنگ سرد وعصر جهاني شدن، هر گونه تحليل در باره امنيت ملي، بايد در برگيرنده ابعاد نرم افزاري امنيت باشد.

در فصل دوم اين بخش، به پنج رويکرد از جهاني شدن اشاره شده است، که اين مفاهيم و رويکردها از برخي جنبه ها مربوط به هم و تا حدودي مشترک هستند، ولي تأکيد هاي آنها به ميزان چشمگيري متفاوت هستند، به اين ترتيب يکي از برداشت هاي رايج از جهاني شدن استنباط آن به معناي بين المللي شدن است، با اين ديدگاه واژه جهاني، براي توصيف روابط برون مرزي ميان کشورها و اصطلاح جهاني شدن مشخص کننده توسعه مبادلات بين المللي و وابستگي متقابل است..

نيز در دنباله بحث حاضر، به تفسيرهاي مختلفي از جهاني شدن هم پرداخته شده است، نظير، تفسير رئاليستي، ايده آليستي و رفتارگرايانه: رفتارگرايانه در رويارويي با جهاني شدن تلاش مي کنند فارغ از تعلقات ايدئولوژيک عوامل، ابعاد و پيامدهاي اين فرايند را روشن سازند. از ديدگاه اين مکتب، جهاني شدن ناظر بر گسترش هر چه بيشتر ارتباطات انساني در عرصه جهاني است و عوامل گسترش ارتباطات نيز دگرگوني هاي اقتصادي، سياسي، تکنولوژيک، علمي، فرهنگي و.. است.

به نظر رفتارگرايان، نظم وستفاليايي جهان، بر اثر جهاني شدن دگرگون شده و نظم فرا وستفاليايي جايگزين آن شده است، در نظم جديد، دولت ها و جوامع مختلف بيشتر به هم وابسته شده اند و در اداره امور داخلي و خارجي خود به همکاري بين المللي نياز دارند.

فصل بعدي در خصوص چهارچوب نظري با تکيه بر مطالعات امنيتي سازه گرايان است. موضوعات اساسي در اين فصل، ويژگي هاي اجتماع امنيتي، اهداف اجتماع امنيتي، فرهنگ و مسئله امنيت و معماهاي امنيتي و راهکارهاي سازه انگارانه مي باشد.

به طور کلي، مطالعات امنيتي سازه انگاران بر دو فرضيه عمده بنا شده است، يکم آنکه، ساختارهاي اساسي سياست بين الملل به وسيله ساختارهاي اجتماعي شکل مي گيرد، و دوم آنکه تغيير تفکر در باره روابط بين الملل ممکن است به تغيير وضعيت امنيت بين الملل و بهبود آن منجر شود. اين فرضها بدان معناست که اگر تفکر ما تغيير کند وضعيت امنيتي نيز تغيير خواهد کرد.

مطالعات امنيتي سازه انگاران در حد فاصل ميان پوزيتويست ها و پست پوزيتويستها قرار دارد و مي کوشند تا اين دو را به يکديگر متصل کنند، آنان همانند واقع گرايان معتقدند جهان مادي و عيني به عمل انسان و چگونگي تعاملات او شکل مي دهد، ولي همين جهان مادي و عيني هم از عمل انسان و تعاملات او اثر مي پذيرد، بنابراين سازه انگاران به تأثير و تأثر متقابل جهان مادي و انسان اعتقاد دارند.

بر اين اساس آنان بر اين باورند که براي درک روابط بين الملل، بنيان مادي وجود دارد، ولي آنچه اهميت دارد، ساخت و پرداخت امر مادي در امر انديشه اي است، بنابراين روابط بين الملل ترجيحا اجتماعي است تا صرفا مادي. در همين جهت، عوامل انديشه اي، تأثير قاطع و تعيين کننده بر روندها و نتايج پديده ها دارند، ولي اين عوامل انديشه اي نيز به جهان مادي مفيد هستند؛ يعني در چارچوب مادي قابل تعريف مي باشند. از نظر سازه انگاران هنجارها به عنوان انتظارات جمعي، اقدام به تعيين اعتبار و به رسميت شناختن هويت بازيگران را تعيين مي کنند و بدين ترتيب آنها را به وجود مي آورند، از نظر آنان انتظارات بين المللي بر منافع، سياست هاي داخلي و هويت بازيگران تأثير بسزايي دارد، ولي انتخاب هاي بازيگران ملي بر ساختارهاي بين المللي نيز اثر مي گذارد. بنابراين پل زدن بين نظام هاي داخلي و بين المللي يکي از رويکردهاي عمده سازه انگاران است، اين مسئله باعث شده است تا آنان امنيت داخلي و خارجي بازيگران را با يکديگر مرتبط بدانند..

بخش دوم پژوهش حاضر به مسئله تأثيرات جهاني شدن بر بعد سياسي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، مي پردازد. فصولي که در اين بخش محور بحث قرار گرفته اند، عبارتند از، جهاني شدن سياست، چالش ها و فرصتهاي ناشي از جهاني شدن بر بعد سياسي امنيت ملي.

در باره مفهوم جهاني شدن سياست مي خوانيم، فرايند جهاني شدن سياست سبب مي شود که فرايندهاي اجتماعي، فاصله هاي زماني ومکاني خود را از دست دهند و ماهيت غير مرزي پيدا کنند. همزمان با آن عوامل مؤثر به طور روزافزوني در شکل گيري و تعيين ماهيت زندگي انسان ها در صحنه جهاني عمل مي کنند، به گونه اي که جهان به يک مکان واحد مبدل مي شود، ولي ميزان شدت و گستردگي فرايندها با شتاب هاي ناموزوني پيش مي روند. جهاني شدن سياست از مواردي است که شتاب آن از ابعاد ديگر جهاني شدن، کندتر است، علت ان به ماهيت دولت ملي و نظام مرکب از دولت، ملت ها بر مي گردد. دولت هاي ملي براي حفظ اختيارات و امتيازات ناشي از حاکميت ملي موانعي را در راه جهاني شدن سياست ايجاد و حرکت آن را کند کرده اند.

به اين ترتيب مفهوم جهاني شدن سياست اين است که مسائل و مباحثي که در گذشته به حوزه داخلي و حيطه حاکميت دولت ها تعلق داشت، امروزه ابعاد جهاني يافته است. مثلا قتل عام دانشجويان معترض در ميدان " تيان آن من " که به وسيله دولت چين اتفاق افتاد، به گمان مسئولان دولتي مسئله داخلي بود، ولي به واسطه توجه دولت ها، نهادهاي فراملي، سازمان هاي غير دولتي و... به اين حادثه و به سبب فشارهاي وارده به دولت چين به مسئله جهاني تبديل شد و به عنوان يکي از بحران هاي بين امللي مطرح شد و مورد توجه تحليل گران و سياستمداران قرار گرفت.

فرايند پرشتاب و فراگير جهاني شدن در دهه هاي اخير، ناتواني و ناکارآمدي نهاد دولت را نمايان کرده است. جهاني شدن سياسي به اين جنبه از فرايند جهاني شدن معطوف است.

نيز در خصوص چالش هاي ناشي از جهاني شدن بر بعد سياسي امنيت ملي آمده است، در عصر حاضر، يکي از اصلي ترين تهديدها عليه امنيت ملي کشورها، بحران پديد آمده بر اثر جهاني شدن، حاکميت ملي کشورها است. بعد سياسي جهاني شدن، رابـ*ـطه تنگاتنگي با بحران دولت ملت دارد، بنابراين در ادامه اين بحث، اين چالش ها به صورت محوري نسبت به حاکميت کشورها به دو گونه معرفي شده اند، که يکي از آنها فروپاشي دولت ها ذکر شده است.

تأثير جهاني شدن بر کاهش حاکميت دولت، ملت، واقع بينانه است، اما حاکميت دولت ها از بعد ساختاري و رفتاري، همگون و همسان نبوده است و جهاني شدن در بعد سياسي از لحاظ کاهش دامنه اقتدار حاکميت دولت ها، کارکرد متفاوت و متنوعي دارد، بنابراين تأثير اين پديده مهم و حساس بر همه کشورها، يکسان نيست.. دولت هايي که انسجام سياسي و اجتماعي قوي و قدرت نظامي بالايي دارند از جهاني شدن در جهت تقويت توسعه و رفاه اقتصادي و تثبيت حاکميت خود بهره مي برند، يعني جهاني شدن براي آنها فرصت محسوب مي شود و چالش و تهديدي براي آنها نخواهد بود.

از اين رو در قسمتي از اين فصل ضمن بررسي تأثير جهاني شدن بر مشروعيت سياسي جمهوري اسلامي، مي خوانيم، نظام جمهوري اسلامي ايران نيز در عصر جهاني شدن تنها در صورتي کارآمد خواهد بود که قدرت رقابت خود را در عرصه هاي علمي، تکنولوژيکي، فرهنگي و اقتصادي افزايش دهد. زيرا بدون قدرت رقابت، امکان بهره مند شدن از فرصت هاي جهاني شدن نيست. اگر ما نتوانيم به صورت علمي و برنامه ريزي شده در صحنه جهاني رقابت نماييم و نتيجتا نتوانيم در بازار جهاني حضور پيدا کنيم و همچنين اگر قادر نباشيم پيام هاي فرهنگي جذاب براي نسل جوان ارائه دهيم و اگر نتوانيم از لحاظ علمي و تکنولوژيکي به حد قابل قبولي برسيم ديگر نمي توانيم مدعي حقانيت باشيم و از آنجا که يکي از معاني مشروعيت، حقانيت است، در شرايط ناکارآمدي حقانيت ما و صحت و درستي فکر و انديشه ما و نظرات ديني و علمي ما هم، به زير سؤال خواهد رفت. و بحران مشروعيت سياسي و در نتيجه بي ثباتي هاي سياسي و اجتماعي مي تواند محيط امنيتي را در جهت افزايش تهديدهاي خارجي تغيير دهد. بر اين اساس کشوري مانند ايران که بر مبناي اصول ايدئولوژيک بنا شده است، وضعيت دشواري در مواجهه با جهاني شدن پيش رو دارد، با توجه به مطالب بيان شده در باره مشروعيت و تحولات اخير جهاني شدن در گذشته و احتمالا در آينده به شدت بر شاخص مهم توسعه سياسي، تأثير منفي مي گذارد و در جنبه هاي مختلف مشروعيت؛ اختلال ايجاد مي کند، به گونه اي که هم ميزان توانمندي و اقتدار دولت را در پاسخ گويي به نيازهاي مردم کاهش مي دهد و آن را با مشکل روبرو مي سازد و هم اعتماد سابق و سنتي مردم را به دولتمردان سست و متزلزل مي کند و انسجام ملي، حاکميت ملي و حتي امنيت ملي را با حربه جهاني شدن و شعادهاي انسجام جهاني، حاکميت جهاني و امنيت جهاني دچار مشکل مي کند و با چالش مواجه مي سازد و همه اين ها حاصلي جز ايجاد تشديد بحران هاي نفوذ، توزيع و هويت که سرانجام به بحران مشروعيت مي انجامد نخواند داشت.

موضوع اصلي بخش سوم اين مجموعه تأثيرات جهاني شدن بر بعد فرهنگي امنيت جمهوري اسلامي ايران است. در اين راستا جهاني شدن فرهنگ، جهاني شدن و تصور ما از خويشتن و امنيت فرهنگي در عصر جهاني شدن مورد تدقيق قرار گرفته است.

جهاني شدن، پروسه يا پروژه اي است که از دغدغه هاي اصلي قرن حاضر به شمار مي رود، و در صورت تجزيه وتحليل نادرست اين پروسه، آثار منفي متعددي را به دنبال خواهد داشت. جهاني شدن از هر زاويه اي که مورد مداقه و توجه قرار بگيرد، بيانگر اين واقعيت خواهد بود که نظام بين الملل دچار تغيير و تحول است. بايد پذيرفت که فرايند جهاني شدن تأثير خود را بر جنبه هاي گوناگون زندگي انسان ها گذاشته است.

در باور عده اي جهاني شدن فرهنگ، امري سلطه جويانه است که در سايه آن فرهنگ غربي و به ويژه آمريکايي در بيشتر نقاط جهان گسترش مي يابد، ولي در عين حال چنين سلطه اي تنها به انقياد و اطاعت يا مقاومت، نمي انجامد، بلکه فرهنگ جهاني، اشکال جديدي از ادبيات، موسيقي وهنر مي آفريند. از اين رو ممکن است نابرابري هاي امروز، لباس فرهنگي برتن کنند. برتري سيستم تجاري فرهنگ غرب در تمام جهان، به دليل ارتباطات گسترده جهاني شدن و آسان شدن سرگرمي هاي مربوط به آن، نگراني و مخالفت نخبگان کشورهايي را در برداشته است که بيم از دست دادن هويت فرهنگي خود را دارند.

در چنين شرايطي، در سطح جهاني، جوامع گوناگون تلاش مي کنند به واسطه مرزها در چارچوب کشورها هويت خود را در برابر هجوم فرهنگي حفظ کنند. در اين راستا تلاش بر اين است که مؤلفه هاي خاصي به عنوان اصلي ترين عناصر تشکيل دهنده هويت تعريف شود. شواهد فراواني وجود دارد که نشان مي دهد ادعاي همگوني فرهنگي در سراسر جهان، گزاره اي جامع و فراگير نمي باشد، فعل و انفعالات و کنش هاي فرهنگي موجود جهان، تنها در راستاي وحدت و يکپارچگي پيش نمي رود، بلکه گاهي اوقات همگون و واگرايانه فرهنگي بعضا از روندهاي همگرايي فرهنگي در سطح جهاني پيشي مي گيرد.

در قسمت ديگري از اين فصل به مسئله فرار مغزها و بحراني شدن آن در عصر جهاني شدن و نيز بررسي اين موضوع در ايران اشاره شده است: به همان نسبتي که کشورهاي پيشرفته با بهره گيري از فناوري هاي نوين از نيروهاي انساني متخصص کشورهاي جهان سوم استفاده مي کنند کشورهاي در حال توسعه نيز از طريق همين فناوري ها امکان بهره گيري بهينه از مهاجران متخصص را دارند. به نظر مي رسد با تغييرات جهاني ايجاد شده روش هاي بازدارنده، ديگر کاربردي ندارند و شيوه استفاده از مهاجران متخصص از مطلوبيت بيشتري برخوردار است. بنابراين در عصر جهاني شدن دولت هايي که براي شهروندان خود رفاه اقتصادي، آزادي سياسي و امنيت داخلي را فراهم نکنند ممکن است با مهاجرت هاي فراوان به ويژه در بين نخبگان و متخصصان مواجه شوند. هجرت نخبگان به کشورهاي پيشرفته، شکاف ميان شمال( کشورهاي توسعه يافته) و جنوب (کشورهاي توسعه نيافته) را عميق تر مي نمايد و دولت هاي در حال توسعه را با مشکلات عديده اي در راه توسعه پايدار روبرو مي سازد که اين چالش از جمله تهديدات اساسي دولت هاي جنوب و از جمله دولت جمهوري اسلامي ايران در عصر جهاني شدن به شمار مي رود، بر اين اساس. در چنين شرايطي، دولت و نظام جمهوري اسلامي ايران مي تواند با ارتقاي منزلت فرهيختگان و نخبگان کشور، زمينه هاي افزايش انگيزه آنان را در جهت ماندن در کشور و خدمت گذاري فراهم آورند و در عين حال ميزان ارتباط و تعامل ميان مهاجران نخبه يا نهادهاي مختلف اجتماعي و سياسي و اقتصادي ايران را حفظ و تقويت نمايند و سزاوار است که با حل بخشي از مسائل و تنگناهاي اقتصادي، اجتماعي و... نه تنها مهاجرت تعديل گردد، بلکه ايرانيان مقيم خارج نيز به بازگشت تشويق شوند.

فرهنگ و مسئله امنيت، محور بحث فصل سوم را تشکيل مي دهد. در اين رابـ*ـطه، فرهنگ و مسئله امنيت، جهاني شدن، فرهنگ مصرفي و ايران، جهاني شدن فرهنگ و الزامات امنيتي جمهوري اسلامي ايران، مورد بررسي و تحقيق قرار گرفته اند.

نگارنده معتقد است، جهاني شدن فرهنگ اگر به مفهوم يکسان سازي فرهنگي قلمداد شود، تهديدي عليه هويت ايران اسلامي به شمار مي رود و از آنجا که هويت، اصلي ترين بحث تعيين کننده امنيت خارجي است، در نتيجه جهاني شدن به عنوان تهديدي به مجموعه تهديدها افزوده مي شود. تأثيرات جهاني شدن در جامعه ايراني به عنوان چالش بالقوه در رابـ*ـطه با عناصر قومي و خرده فرهنگي هاي کشور قابل توجه و حائز اهميت است. اين آثار مي تواند منجر به بروز چالش هايي شود که نتيجتا ظرفيت مشروعيت سازي دولت را تضعيف و تحت تأثير قرار مي دهد.

همچنين تأثيرات جهاني شدن بر بعد اقتصادي امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران، مبحث بخش چهارم اين پژوهش است. اساس بحث هاي اين بخش را، جهاني شدن اقتصاد، اقتصاد ايران در جهاني شدن، فرصت ها و چالش هاي ناشي از جهاني شدن بر بعد اقتصادي امنيت ملي، تشکيل مي دهد.

در مقدمه اين بخش از کتاب آمده است، در اواخر قرن بيستم، جهاني شدن به عنوان يکي از واژه هاي معروف و شناخته شده در حوزه هاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي مطرح شد. اين پديده تأثيرات فراواني بر ابعاد مختلف سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي داشته است، اين پديده آنچنان اقتصاد کشورها را به هم مرتبط ساخته و به سمت يکپارچگي پيش برده است، که آثار هر پديده مثبت يا منفي در محدوده اقتصاد يک کشور، باقي نمي ماند و به سرعت به ساير نقاط جهان گسترش مي يابد.

جهاني شدن يعني گسترش و تعميق پيوندها و وابستگي هاي متقابل در سطح جهان است، ولي در حوزه اقتصاد اين پديده مفهوم خاصي دارد. جهاني شدن اقتصاد فرايند توليد و توزيع کالا و خدمات در سطح جهاني و بدون توجه ويژه به مرزهاي جغرافيايي سياسي انجام مي گيرد. جهاني شدن اقتصاد را مي توان به مفهوم گشودن مرزها، توسعه تجارت و سرعت بخشيدن به تحولات فناوري هاي نوين در جهت بهره وري هر چه بيشتر اقتصادي دانست. امروزه همه جوانب اقتصاد يک کشور با اقتصاد ساير کشورها با اشکال گوناگوني همچون نقل و انتقال بين المللي کالا، خدمات، نيروي کار، واحدهاي توليدي، منابع، سرمايه اي و تکنولوژي مرتبط شده است. دسترسي سريع بازارهاي بين المللي کالا به اطلاعات باعث شده است تا اتفاقات يک کشور به سرعت در کشورهاي ديگر احساس شود و يا بر اقتصاد ساير کشورها اثر بگذارد، افزايش رقابت جهاني، سبب افزايش يافتن کارايي اقتصاد بين الملل مي شود.

در مرحله پاياني اين فصل، نيز به بررسي تفصيلي فرصت ها و چالش هاي اقتصاد ايران در عصر جهاني شدن در حوزه هاي توليد، سرمايه گذاري، اشتغال و ... پرداخته شده است.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
آسمان مال من بود


آسمان مال من بود

مصاحبه و تدوين: ساسان ناطق

ناشر: انتشارات سوره مهر

نوبت چاپ: اول 1391



کتاب حاضر، مجموعه خاطرات سرهنگ خلبان، صمد علي بالا زاده، از دوران جنگ تحميلي و حاصل 30 ساعت مصاحبه و گفتگو است که توسط ساسان ناطق انجام و تنظيم شده است. اين کتاب در سيزده بخش گردآوري شده که بخش پاياني آن به ثبت اسناد و عکس ها اختصاص دارد.

صمد علي بالازاده متولد بيست مهرماه 1332 روستاي بامچي سفلي از توابع شهرستان نير در استان اردبيل است. او هفتمين فرزند پسر حيدر معروف به حاج خيبر است. تحصيلات خود را در روستاي شيرين بولاغي از توابع شهرستان نير، مهاباد، سراب و اردبيل سپري کرده و در سال 1351 ديپلم گرفته است، او اواخر سال 1351 هنر جوي دورده همافري مي شود ولي انصراف داده در بهار 1352 به دانشکده خلباني مي رود، پس از پايان دوره مقدماتي دانشکده خلباني در اسفند ماه 1353 دوم ارديبهشت 1354 به اتفاق دوازده نفر ديگر براي طي دوره تکميلي خلباني به آمريکا مي رود. دورده او اواخر سال 1355 به اتمام مي رسد.

با شروع جنگ او و همرزمان شجاع نيروي هوايي در مقابل آزموني سخت قرار مي گيرند. تعدادي از خلبان هاي تعديل شده داوطلبانه به پايگاه ها بر مي گردند و با شرکت در عمليات 140 فروندي اول مهر، ضربه سختي به عراقي ها مي زنند. بالازاده معتقد است، نيروي هوايي در ماه هاي اول جنگ به کمک نيروهاي زميني آمد و توانست وضعيت آشفته آنان را سامان داده و پيشرفت سريع نيروهاي عراقي را مختل کند. انجام عمليات هاي متعدد ددو ماه اول جمگ منجر به شهادت خلبان ها و صدمه ديدن هواپيماهاي زيادي مي شود. فرماندهان و خلبانان نيروي هوايي با تشخيص شرايط سخت نيروهاي زميني، داوطلبانه در پروازهاي متعدد حضور مي يابند؛ بمباران نيروهاي سطحي، پايگاه هاي نظامي، زاغه هاي مهمات و تانک زني گواه اين حقيقت است...

در قسمتي از خاطرات او آمده است، سي ام مهرماه، علي اقبالي از اهالي شهرستان رودبار، مرا نسبت به مأموريت توجيه کرد. بايد انبار مهمات پادگان حاجي عمران را مي زديم، اقبالي گفت، وقتي شيرجه زدم از پشت سر مواظبم باش، وقتي از روي هدف رد شدم، با خيال راحت شيرجه برو و هدف را بزن. من پشت سرت کاملا مواظب تو خواهم بود.

انبار مهمات پادگان حاجي عمران داخل دره بو، پرواز کرديم خودمان را در موقعيت حمله قرار داديم. اين بار با خودمان راکت هاي زوني داشتيم، از بالا در انبار و قسمتي از ديواره انبارهاي مهمات را ديدم، اقبالي راکت هايش را شليک کرد، وقتي از روي هدف کنار کشيد، شيرجه زدم، اقبالي گفت، پشت سرت امن است، با خيال راحت روي هدف دقيق شدم و راکت ها را شليک کردم، اوج گرفته دور زدم، نگاهي به پايين انداختم، انگار يکي از راکت ها درست به درب زاغه مهمات اصابت کرد، دود سفيد و آتش زيادي از پايين شعله مي کشيد، روز پنجشنبه اول آبان، انبار مهمات سليمانيه را بمباران کردم، بچه هايي که از پرواز برمي گشتند مي گفتند هنوز از روي انبار مهمات حاج عمران دود بلند مي شود. روز اول آبان غير از من علي اقبالي هم براي بمباران موصل پرواز کرد ولي داخل خاک عراق هدف قرار گرفت، اقبالي خودش را به بيرون پرتاب کرده بود ولي مردم منطقه او را به شهادت رسانده بودند. روز بعد عبدالحسين حاتمي از خلبان هاي پايگاه دزفول حوالي هويزه سقوط کرد و شهيد شد...

در بخش ديگر کتاب مرور مي کنيم، بلندشدم بروم ولي منصرف شدم سر جايم نشستم، در آن وقت وضعيت قرمز شد، روزي چند بار صداي زنگ خطر به صدا در مي آمد و ديگر عادت کرده بوديم اما اين بار پشت سر صداي زنگ، غرش هواپيماهاي عراقي را شنيديم، در چشم به هم زدني چند انفجار رخ داد همه بچه ها در گوشه و کنار پناه گرفتند، از جايم تکان نخوردم با خودم گفتم، الان هواپيماهاي عراقي مي روند و بچه هاي برمي گردند و به آنها مي خندم، فکرم اشتباه بود بمباران قطع نشد و با رفتن دسته اول، دسته دوم هواپيماهاي عراقي از راه رسيدند، ساختمان آتش نشاني و بخشي از گردان نگهداري هدف قرار گرفتند، ظرف هاي غذا از روي ميزها ريختند، از همه جا دود و آتش بلند مي شد، با رفتن دسته دوم دسته هاي سوم و چهارم هم آمدند، ديدم جاي نشستن نيست، خودم را پيش بقيه رسانده و پناه گرفتم، مقابل مان سنگري بود اما انگار به دهن کسي نمي رسيد به آنجا برود، يکي از بمب ها نزديک ساختمان گردان پرواز خورد شيشه در، عقب و جلو رفت و مثل بادکنک ترکيد، لحظه اي وضعيت آرام نمي شد، يکي از بچه ها داد زد، به جان پناه برويم، همگي بلند شده و به سنگر رفتيم چند ماشين با سرعت و دستپاچه آمده و رد شدند، هواپيماهاي عراقي حدود پنجاه و پنج دقيقه پايگاه را بمباران کردند، از اطراف سنگر صداي ناله و زاري شنيدم گفتم، بياييد برويم کمک کنيم، از سنگر بيرون آمديم، در نگاه اول تکه هاي لباس را وسط محوطه ديدم، کمي آن طرف تر مردي بي هوش و زخمي روي زمين افتاده بود، او يکي از همافرها و همسر معلم دخترم بود، حدود سي و سه ساله بود، و پايش ترکش خورده بود، وقتي به طرف همافر رفتم ديدم لباس وسط محوطه مربوط به مردي است که موج انفجار او را از درون متلاشي کرده است، ماشين ها از رويش رد شده و بدنش را له کرده بودند، جلوي ماشين را گرفتم دست و پاي همافر را گرفتيم تا او را پشت ماشين بگذاريم، اما دوباره هواپيماهاي عراقي آمدند...

وقتي خواستيم همافر را پشت ماشين بگذاريم، گفت، آقايان خدا خيرتان دهد نمي خواهم به بيمارستان بروم، بقيه جاهاي سالمم را هم شما شکستيد. خنده مان گرفت، او را پشت ماشين گذاشتيم و سرباز حرکت کرد يکدفعه ياد خانواده ام افتادم، جيپي داشت رد مي شد، جلويش را گرفتم، سوار شدم و گفتم مرا به خيابان بيست و هشتم برساند، وقتي رسيدم با عجله وارد خانه شدم، شيشه ها شکسته بود و موش ها از ترس وارد خانه شده بودند و اين طرف و آن طرف مي دويدند، کسي خانه نبود با خودم گفتم، شايد زخمي شده اند و يا موج آنها را گرفته و به بيمارستان منتقل شده اند. داخل اتاق ها چرخيدم چشمم دنبال رد خون و علامتي از آنها بود، چيزي نديدم، هراسان بيرون دويده و توي خيابان با فرياد صداي شان زدم، صدايي شنيدم، صدا از سمت پل سر خيابان بود، يکي مي گفت به آنجا بروم به طرف پل دويدم و ديدم بيرجند بيک محمدي و عباس محمدي از خلبانان پايگاه همه خانواده هاي آن خيابان را زير پل پناه داده اند. زن ها و بچه ها از ترس رنگ به رو نداشتند، گفتم بياييد بيرون تمام شد.

چهار ساختمان سازماني هدف قرار گرفته بودند؛ همسايه ها مي گفتند، آنها مهمان داشتند، همگي شهيد شده بودند، بچه ها را به خيابان بردم، گفتم شما اينجا باشيد بروم ببينم در عمليات چه خبر است، بابايي آنجا بود، يکي از هواپيماهاي پايگاه به خاطر بمباران در فرودگاه شهيد کشوري خرم آباد نشسته بود. خلبان هواپيما را ترک کرده و به طرف دزفول بر مي گشت، يک فروند هواپيماي بوئينگ 747 براي تخليه خانواده ها در پايگاه دزفول به زمين نشست، بابايي گفت، سريع برو خانواده ات را با اين هواپيما بفرست بروند تهران کارت تمام شد زود برو هواپيما را از خرم آباد بياور. با جيپ عمليات به خانه رفته و خانواده ام را به ترمينال فرودگاه بردم. آنجا پر از خانواده هايي بود که قصد داشتند سوار هواپيما شوند. رد کردن خانواده ام از بين ازدحام جمعيت غيرممکن به نظر مي رسيد، آنها را به خانه برگردنده و به همسرم گفتم من کار دارم، خودتان از دزفول سوار اتوبوس شده و به تهران برويد. به عمليات برگشتم، بابايي گفت، زن و بچه هايت را راهي کردي؟ گفتم نه، گفت چرا؟ گفتم نمي توانستم آنها را از بين جمعيت رد کنم، اگر اين کار را مي کردم مردم مي گفتند خلبان ها خانواده هاي خود را بردند و ما مانديم.

صمد علي بالازاده در دوران خدمتش، هشتصدو پنجاه پرواز انجام داد که صدو بيست و يک پرواز در عمليات هاي برون مرزي و پشتيباني هوايي بوده است. وي در دي ماه سال هزار و سيصدو هفتاد و چهار بازنشسته شد.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
بخشنده غريب


بخشنده غريب

به اهتمام: مهدي قزلي

ناشر: شرکت سهامي کتاب هاي جيبي وابسته به مؤسسه انتشارات اميرکبير

نوبت چاپ: اول 1391



کتاب حاضر، گونه هايي از زندگاني امام جواد عليه السلام است که به زباني شيوا و روان روايت شده است. اين مجموعه سعي خواهد داشت با تأمل و دقت در زندگاني، شخصيت و سيره معصومين عليهم ااسلام که متکي بر فرم کوتاهه نويسي و ساده نويسي در نثر است، زمينه آشنايي سريع و صريح با ايشان را فراهم مي کند.

دوران زندگي و امامت امام جواد عليه السلام دوران خاصي بود، امام رضا عليه السلام در مسافرتي اجباري و تبعيد گونه از مدينه به خراسان رفت و امام جواد در آن زمان کودکي خردسال بود، مکاني انحرافي همچون واقفيه سعي در رد امامت امام رضا(ع) و فرزند ايشان داشتند، عباسيان و مأمون هم در تحريک آنها بي اثر نبودند.

قبل از امام جواد (ع) هم امامان ه مه در سن و سالي عرفي تر عهده دار امامت شده بودند و امامت در سن کودکي براي اولين بار در امام جواد متجلي شد. اين امر چالش هاي زيادي را در ابتداي امامت ايشان به وجود آورد. بعد از گذر از اين چالش ديگر شيعيان با مسئله امامت يک امام در کودکي به راحتي کنار آمدند. اگرچه امام جواد نسبت به ساير امامان در سن بسيار کمي به امامت رسيد، اما دوران هفده ساله امامت او دوراني نسبتا طولاني و پر حادثه است. مأمون که دچار مسئله مشروعيت از طرف بني عباس شده بود امام رضا را شهيد کرد و ديگر امام جواد را به وادي حکومت نکشيد و فقط با به ازدواج درآوردن دخترش با ايشان خود را به اهل بيت نزديک نشان داد و سعي کرد با اين کار، خود را از اتهام شهادت امام رضا تبرئه کند.

يکي از حکايت هاي نقل شده از امام جواد اين است، موقع به دنيا آمدن امام جواد که شد، امام رضا خواهرش حکيمه را صدا زد و گفت به خيزران، مادر جواد کمک کند، حکيمه با قابله و خيزران داخل اتاق بودند، امام رضا چراغي بر ايشان آورد، وقتي بچه داشت به دنيا مي آمد، چراغ خاموش شد، حکيمه از خاموش شدن چراغ نگران شد و ترسيد، بين همين نگراني ها يک دفعه متوجه شد بچه اي داخل تشت است و چيزي شبيه پرده اي نازک روي بدنش کشيده و اتاق از نور وجود او نور گرفت، حکيمه بچه را برداشت، در پارچه اي پيچيد و برد پيش برادرش.

از ديگر کوتاهه هاي اين اثر اشاه مي کند که، امام رضا با پسرش جواد رفته بودند حج، وقتي مي خواستند برگردند مدينه، جواد با قيافه اي ناراحت و گريان نشسته بود کنار حجرالاسود و تکان نمي خورد، خدمتکار امام گفت، تشريف بياوريد برويم، امام جواد گفت، نمي روم تا خدا بخواهد، خدمتکار ماجرا را به امام رضا گفت، امام رضا آمد و به پسرش گفت، بيا برويم پسر جان. امام جواد جواب داد نه من نمي آيم، امام رضا باز هم تکرار کرد امام جواد گفت، چطور راه بيفتم، من متوجه شدم جوري از اين خانه خداحافظي کردي که انگار ديگر برنمي گردي. امام رضا آرام گفت، بلند شو برويم، امام جواد حرف پدر را گوش کرد و بلند شد، همان سال امام رضا مجبور شد برود خراسان و همان جا ماند و شهيد شد.

نيز نگارنده در حکايتي ديگر از ايشان مي نويسد، موقع دفن امام رضا از داخل قبري که برايش کنده بودند آب جوشيد و بالا آمد، امام قبلا اين موضوع را پيش بيني کرده بود و به ابا صلت هم دعايي ياد داده بود که بخواند تا آب فرو برود. ابا صلت هم جلو آمد و دست روي آب گذاشت و دعا را خواند، آب فرو رفت، همان لحظه دعا از ذهن ابا صلت پاک شد، مأمون گفت، اين دستورها را امام رضا به تو داده بود؟ ابا صلت تأييد کرد. بعد از تمام شدن کار دفن، مأمون اباصلت را خواست و گفت آن دعا را يادش بدهد، اباصلت هم اصرار کرد که همان دم دعا را فراموش کرده، ولي مأمون دست بردار نبود و تهديد کرد، يا دعا را ياد بده يا مي کشمت. اباصلت زنداني شد و هر روز احضار مي شد براي اقرار و چون واقعا فراموش کرده بود چيزي براي گفتن نداشت و باز بر مي گشت به بند. يک سال از آن ماجرا گذشت، اباصلت خسته شده و دلش گرفته بود، يک شب غسل کرد و تا صبح مشغول عبادت شد و از خدا نجات خودش را خواست، نماز صبحش را که خواند ديد امام جواد روبرويش نشسته، گفت، اباصلت دلت گرفته؟ او جواب داد، بله فدايت شوم، امام گفت، اگرکار امشب را قبلا انجام مي دادي خدا نجاتت مي داد مثل حالا، بلند شو برويم، اباصلت گفت، زندانبان ها... امام گفت، ديگر با آنها روبرو نمي شوي و آنها هم تو را نمي بينند، امام اباصلت را از زندان بيرون آورد و پرسيد، دوست داري بروي کجا؟ اباصلت گفت، دوست دارم بروم هرات، خانه ام. امام گفت ابايت را بکش روي صورتت، بعد دست اباصلت را کشيد، انگار که از طرف چپ خودش به سمت راستش. گفت؛ عبا را از صورتت بردار، اباصلت عبا را کنار زد و ديد امام نيست. اين طرف و آن طرف را نگاه کرد و متوجه شد جلوي در خانه اش در هرات ايستاده، اين دومين بار بود که طي الارض امام جواد را مي ديد و تا آخر عمر البته مأمون و مأمورانش را نديد.

در حکايتي ديگر آمده است، کسي از امام پرسيد، شيعيان شما ادعا مي کنند شما مي دانيد چقدر آب در رود دجله است و وزنش چه اندازه مي شود آن موقع آنها ايستاده بودند کنار دجله. امام به مرد گفت، به نظر تو خدا مي تواند دانش چيزي را که تو گفتي به يک پشه بدهد. مرد گفت، معلوم است که مي تواند، امام گفت، من پيش خدا از يک پشه محترم تر هستم، همينطور از بقيه مردم، پس چرا نبايد اين علم را به من بدهند؟ مرد درماند چه بگويد.

در بخش ديگري از اين اثر مي خوانيم، در زمان معتصم عده اي راهزن به کاروان حاجي ها حمله و بعد هم فرار کردند، عوامل خليفه راهزن ها را دستگير کردند، خليفه، احمد پسر ابي داوود، قاضي القضات و بقيه فقهاي بغداد را جمع کرد و حکم راهزن ها را پرسيد، قاضي القضات و فقها گفتند، مجازات آنها در قرآن مشخص شده، در سوره مائده آيه 33 مجازات آنها که با خدا و رسول به جنگ بپردازند و در زمين فساد کنند، اين است که آنان را به قتل برسانند يا به دار بکشند يا دست و پاي آنها را قطع کنند يا آنها را از سرزمين صالحان تبعيد کنند، اين حکم قرآن، حالا خليفه هر طور صلاح مي داند عمل کند. معتصم که جواب آنها را شنيد نگاه کرد به امام جواد که ساکت نشسته بود، گفت نظر شما چيست؟ امام گفت، فتواي آنها درست نيست، خليفه بايد موضوع را بررسي کند و نوع راهزني آنها مشخص شود. اگر دزدها فقط ناامني ايجاد کرده اند و قتل و غارت نکرده اند، فقط بايد زنداني شوند و اين معناي تبعيد از سرزمين صالحان است، اما اگر غير از ناامني قتل هم کرده اند بايد آنها را کشت، اگر غير از ناامني و قتل، اموال را هم دزديده باشند، مجازاتشان قطع دست و پا و به دار آويختن است. معتصم کمي فکر کرد و بعد دسستور داد نظر امام را به عنوان حکم فقهي براي فرمانداري که راهزن ها را دستگير کرده بود بفرستند.

نويسنده در مقدمه اين اثر يادآور مي شود که قطعا شناخت دقيق سير و سيره معصومين احتياج به تأمل و مطالعه بيشتري دارد و اين مجموعه کفاف نگاه پژوهشگرانه را نخواهد داد ولي طعم شيرين زندگي با خدا و براي خداي ايشان را در کام مخاطب باقي خواهد گذاشت.

همچنين در روزگاري که مردم دچار مشکلات مختلف و متعدد هستند، داشتن چنين منابعي که وقت زيادي هم نمي برد، انگيزه مطالعه را مخصوصا در مناسبت هاي خاص بيشتر مي کند.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
زن ،دين ،اخلاق از دو نظر گاه مختلف




زن ،دين ،اخلاق از دو نظر گاه مختلف

تاليف :دکتر نوال السعداوي ،دکترهبة رئوف عزت

ترجمه :زاهد ويسي

قيمت:40000ريال

شرکت چاپ ونشر بين الملل چاپ دوم تابستان 1387

شابک 0-196-304-964-987



زن در تعريف غالبا شرقي هم چون عنصري در حاشيه وبي نقش در تاريخ سازي ودر تعريف غالبا غربي به مثابه ي موجودي که جنسيت او بر شانيتش مي چربد مطرح است اما وجود الگوهاي متعدد از زنان صدر اسلام گوياي اين مطلب است که مي توان زن بود ،محجبه وعفيف بود ودر عين حال در مرکز وساختار بود .

بايد گفت:در سايه ي تعاليم دلسوزانه وحکيمانه ي پيامبر اکرم (ص)زن به عنوان يک موجود تمام عيار انساني مخاطب دعوت ايشان قرار گرفت ،ايمان آود ،از خانه ي مجاهداني که در رکاب پيامبر به جنگ وجهاد رفته بود محافظت کرد ،خودش به جهاد رفت ،شکنجه ديد،شهيد شد ودر مجالس پيامبر حاضر شد ودر يک کلام در جامعه زمان خود حضوري همه جانبه داشت چه از حيث حوزه ي اجتماعي چه در بسـ*ـتر حقوقي وچه در جريان انسان سازي آن.

کتاب زن ،دين ،اخلاق از دو نظر گاه مختلف به قلم دکتر نوال السعداوي ودکتر هبة رئوف عزت با ترجمه زاهد ويسي که از سوي شرکت چاپ ونشر بين الملل منتشر شده است طبق مقدمه ي مترجم در صدد است تا به پاره اي مسائل ومشکلات فکري وعيني حوزه ي زنان پاسخ دهد .مترجم معتقد است (بحث وبررسي درباره ي مساله ي زن در گفتگوهاي متعددومتنوعي که در اين زمينه صورت گرفته است ،نمونه ي واضح وگوياي اين مطلب است که در هر کوي وبرزن هرکس به طريق خود درباره ي جوانب وارکان اين موضوع سخن مي گويد،مي نويسد وحتي تشکيلات ونهادهايي نيز برپا مي گردداما هنوز کاري در خور شان اين موضوع صورت تحقق به خود نگرفته است )

کتاب زن ،دين ،اخلاق از 2نظر گاه مختلف آن گونه که از نام کتاب مشخص است بررسي مسائل زنان از بعد ديني واخلاقي وبه قلم دو نويسنده با طرز تفکري متفاوت نگاشته شده است .بخش نخست کتاب که به قلم دکتر نوال السعداوي از فارغ التحصيلان دانشگاه قاهره در رشته ي پزشکي است در برگيرنده ي بحث هاي گوناگوني چون زن صالح کيست ؟،رابـ*ـطه اخلاق با دين يا سياست ،آزادي زن ،جداسازي دين از زندگي زنان وحرکت روبه ترقي و...مي باشد.

نويسنده ي اين بخش از کتاب درصدد است تا بگويد نوع نگاه به مسائل مربوط به حوزه ي بانوان در جامعه از ديد عده ي کثيري کم اهميت مي باشد.اودربخش ابتدايي نوشته ي خود با عنوان زن صالح کيست ؟با بهره گيري از آيات قرآن واحاديثي از ائمه به برداشتي ناقص از اين آيات مي پردازد وسعي دارد تا فهم ناقص خود را به خواننده نيز القاء کند.اومي گويد))از آيات وروايات قرآن پيداست که زن صالح از ديد قرآن کسي است که بدون اجازه ي شوهر حق خروج از منزل ،سفرو...را به آن علت که مرد نفقه ي وي را مي پردازدندارد.))اودر ادامه توجهه خواننده را به حديثي از پيامبر با اين عنوان که ايشان فرموده اند))النساءناقصات عقل ودين ))زنان در عقل ودين ناقص هسنتد جلب مي کند.

گرچه خود اونيز معتقد است که اشکالاتي به اين حديث وارد است اما معتقد است مردان با بهره گيري از اين نوع احاديث زنان را به بردگي گرفته واز ديد عده ي بسياري از آنان زن صالح زن خانه نشين فرمانبردار است.وي براي اين فرضيه ي خود مصاديقي را نيز ذکر مي کند که البته اين مصاديق بيشتر مربوط به جامعه ي خود او (قاهره )مي باشد .اما او سعي دارد تا رفتار زنان در جامعه ي خود را به تمام جوامع تسري دهد ونتيجه گيري کندکه مردان در هر جامعه اي با هر نوع تفکري درصدد استفاده ابزاري از زنان بوده وهيچ نوع حق وحقوقي براي آنان قائل نمي باشند.اودر بخشي ديگر از کتاب به بي عدالتي هاي صورت گرفته در حوزه ي زنان مي پردازد واز بي عدالتي هايي چون حق ارث نابرابر،حق فرزند پس از طلاق ،تعدد زوجات براي مردان و.... سخن مي گويد.او اين بي عدالتي ها را ناشي از نظام پدر سالارا نه اي مي داند که در ابتدا دست به عصا بود وپس از مدتي خود را به عنوان يک نيروي برتر در جامعه مستولي کرده است.

وي در بخشي با عنوان جداسازي دين از زندگي زنان وحرکت روبه ترقي مي کوشد تا بگويد مفاهيمي چون عده،رجعه (بازگشت مرد به سوي زن مطلقه ي خود)مواريث ،نفقه و....که در قالب دين مطرح مي گردد چيزي جز ايجاد مانع در جهت پيشرفت زنان نمي باشد وبه مردان اجازه ي سلطه ي برزنان را به صورتي مضاعف خواهد داد.

مي توان از مجموع نظرات نوال السعداوي چنين برداشت کرد که نظرات وي بيشتر ناشي ا تفکرات فمنسيتي دوران معاصروکژفهمي نسبت به آيات وروايات قرآن مي باشد.وي آنجا که به حديث پيامبر با اين مضمون که ايشان فرموده اند زنان در عقل ودين ناقص هستنداشاره ميکند توجهه ندارد که اولا بين علما بر سر آنکه اين حديث از پيامبر مي باشد يا نه اختلاف است زيرا هيچ عقل سليمي نمي تواند بپذيرد که فردي که براي بالا رفتن مقام ومنزلت زنان در عهد جاهلي تلاش مي کند ،با آنان بيعت مي کند ،زنده به گور کردن دختران را منع مي کند چگونه ممکن است يک چنين حديثي را بيان کرده باشد .ثانيا اگر هم بر فرض محال ايشان چنين حديثي را گفته اند طبق اصول رجال شناسي وحديثي شيعه بايد ديد اين text(متن)در چه context(شرايط )بيان گرديده است .

نوال السعداوي هنگامي که از قانون ارث ،طلاق و....در لواي دين سخن مي گويد بدون توجهه به پيش زمينه ها وتفاسير مفهومي کلي را مستفاد مي کند وتوجهه ندارد که اگر در جامعه اي کم کاري نسبت به مسائل زنان صورت مي پذيرد بايد به سراغ متوليان اين امر در آن جامعه رفت که هنوز راه حلي درست ومنطقي براي برخي مشکلات حوزه ي زنان نيافته اند به طور مثال موضوع بحث برانگيز تعدد زوجات وچند همسري براي مردان امري است که از لحاظ شرعي وديني وطبق نصوص قرآني بدون اشکال است اما هنوز ارگان هاي مرتبط با اين مساله چون قواي قضاييه نتوانسته اند براي اين مساله حد ومرز مشخص کرده وبه تبيين صحيح آن بپردازند.

اما بخش دوم کتاب که به قلم دکتر هبة رئوف عزت نگاشته شده بايد گفت: با ديدي واقع بينانه تر ودقيق تر به مسائل مربوط به حوزه ي زنان پرداخته است نويسنده ي اين بخش به طرح موضوعاتي چون زن ،دين ،اخلاق ،تجربه کردن اخلاق ونظام هاي اجتماعي ،اخلاقيات ايمان نه اخلاقيات زن ،اسلام ضد پدر سالاري و....مي پردازد .اودر اثناي مقدمه ي خود به توضيحاتي از مکاتب مختلف فکري وفلسفي چون سکولاريسم ،مارکسيست ،مدرنيسم و...بسنده کرده وظهور وبروز جنبش هايي چون جنبش فمنيسم رابررسي مي کند وي معتقد است جنبش فمنيسم تنها براي احقاق حقوق از دست رفته ي زنان تلاش نمي کند بلکه اين جنبش به دنبال آن است تا فضاي موجود بين زن ومرد را به ميدان مسابقه اي تبديل کرده وبرتريت جنس مونث را اثبات کند.

او مي نويسد ((فمنيسم به جدا کردن خانواده وتحليل جداگانه هر يک از عناصر آن پناه برده است از تاکيد بر تاريخي بودن نهاد خانواده وارتباط آن با تحول سرمايه داري شروع کرده وبر آن به عنوان يک نهاد ساختگي ونه طبيعي تاکيد کرده است .به نقد روابط درون خانواده ،حصر نقش زن ودر اختيار قرار گرفتن همه ي حوزه ها توسط مرد وتلاش براي کم رنگ کردن بيشتر نقش مادري مي پردازد.))

بخش جالب توجهه وبه واقع علمي کتاب بخشي است که با عنوان اسلام ضد پدرسالاري مطرح مي گردد.دکتر رئوف عزت در اين بخش با استفاده از آيات فراوان قرآن تاکيد مي کند که اسلام نه تنها ضد پدر سالاري است بلکه در اسلام هيچ کس برتريتي جز تقواندارد ،زن ومرد يکسانند وتنها حوزه ي فعاليت آنان متفاوت است .وي در ادامه به قوامت در اسلام اشاره کرده واين امر را چيزي جدا از پدرسالاري عنوان مي کنداو مي نويسد(اسلام با پدرسالاري مخالف است وقوامت در اسلام چيزي جز پدر سالاري مي باشد .جامعه ي اسلامي خواستار تحکيم شريعت ،بازگرداندن ارزش هاي سياسي ونظام حکومت شورايي خود است وبايد اين مطلب درک گردد که خانواده در اسلام نمونه ي کوچکي از يک امت است که شريعت بر آن حکم مي راند وشورا آن را اداره مي کند .وعقد ازدواج آن ،شبيهه پيمان بيعت است ودر هنگام پيدايش نزاع در آن ،کار با پناه بردن به همان ابزارهاي موجود در سطح امت پايان مي پذيرد،که همان صلح وداوري است .خانواده در اسلام در اصل خود ،نه مذکرگراست ،نه پدر سالار ،ونه .....به همين جهت است که ديدگاه اسلامي از بنا با ديدگاه غربي در رخصوص خانواده متفاوت است .)

نکته ي پاياني ومهم در خصوص کتاب آن است که کتاب در بخش سوم وپاياني خود پس از اتمام مباحث دو نويسنده بخشي را به نقد ونظر هريک پيرامون ديگري اختصاص داده است وقضاوت پيرامون درستي يا نادرستي پاسخ هريک را به عهده ي خوانندگان کتاب مي گذارد.

گفتني است کتاب زن ،دين ،اخلاق از دو نظر گاه مختلف از سوي شرکت چاپ ونشر بين الملل در نوبت دوم با شمارگان 3000نسخه وقيمت 40000ريال روانه ي بازار نشر شده است.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM

Cinder

سرپرست بازنشسته فرهنگ و ادب
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
12/8/18
ارسال ها
2,007
امتیاز واکنش
7,220
امتیاز
308
زمان حضور
0
نویسنده این موضوع
تشيع در ايران


تشيع در ايران

نويسنده: حجت الاسلام داود کميجاني

نوبت چاپ: اول 1391 ه‍ .ش

شمارگان: 2000 نسخه

قيمت: 58000 ريال

انتشارات: راه ابريشم

تشيع و ايرانيان تاريخ طولاني را با هم زيسته‌اند. امروزه ايراني را با تشيع و تشيع را با ايران مي‌شناسند. اما اين يک سوال جدي است که ايرانيان چطور و چگونه به اين ساختار مذهبي – فرهنگ ويژه در جهان اسلام پايبند شدند؟ يا چگونه مکتب تشيع توانستند ايرانيان را به خود جذب کرده آنان را به اصول خويش معتقد سازند؟ اين در حالي بود که مسلمانان شيعي مذهب، به طور فزاينده تحت فشار حکومت اسلامي و حتي اکثريت مسلمانان بودند، ولي ايرانيان آن را بجان خريدند.

در اين نوشتار تلاش شده تا روند تاريخي از ورود و رشد تشيع در ايران گردد تا ضمن تبيين اين تحول فرهنگي – تاريخي، پاسخي نيز بر تصور غيرمتخصصاني باشد که مي‌پندارند تشيع ايرانيان زاييده افکار و فعاليت گروهي خاص و با يک حکومتي خاص در تاريخ ايران بوده است.

البته از آنجا که اين بحث يک تحقيق تاريخي است تلاش شده تا حتي المقدور مطالب مستند ارائه گردد تا نتايج آن قابل وثوق باشد.

لازم به ذکر است که قسمت عمده مطالب اين کتاب قسمتي از پايان نامه دکتري نويسنده بوده است که با بازنگري و تلخيص‏، بصورت مجمل ارائه شده است.

اين کتاب شامل هفت گفتار با عناوين ذيل است:

سرآغاز ورود اسلام به سرزمين ايران، درگيري‌هاي نظامي اعراب مسلمان با ايرانيان، ايرانيان و شيعيان، نخستين حکومت‌هاي شيعي در ايران، حکومت‌هاي مقتدر شيعي ايراني نژاد، مراحل تاريخي حيات جامعه شيعيان در ايران و شيعيان ايران در عصر حاضر.

در کتاب نامبرده محورهاي آمده در هريک از گفتارها شامل به شرح ذيل است:

گفتار اول: سرآغاز ورود اسلام به سرزمين اسلام به سرزمين ايران: اوضاع ايران در قرن ششم ميلادي، ابلاغ اسلام به ايرانيان، اولين ايرانيان مسلمان‎؛ گفتار دوم: درگيري‌هاي نظامي اعراب مسلمان با ايرانيان: علت شکست سپاه ايران، ايران پس از اشغال؛ گفتار سوم: ايرانيان و شيعيان: اولين تماس‌هاي ايرانيان با تشيع، شيعيان قم و ري، شيعيان خراسان، شيعيان در ديلمان، شيعيان طبرستان؛ گفتار چهارم: نخستين حکومت‌‌هاي شبه شيعي در ايران: حکومت علوي عبدالله بن معاويه طالبي، دولت علوي جلال الدين اشراف در ديلمان، دولت شيعه حسن بن زيد در شمال ايران، دولت شيعي حسن بن علي اطروش در طبرستان، دولت شيعي آل صفويه، حکومت سربداران و حکومت شيعه مرعشيان، گفتار پنجم: حکومت‌هاي مقتدر شيعي ايران نژاد: حکومت آل بويه، حکومت شبه شيعه اولجايتو، حکومت شيعه صفوي در ايران، حکومت شبه شيعه افشاريه، حکومت شيعه زنديه، حکومت قاجاريه، حکومت پهلوي و حاکميت جمهوري اسلامي ايران، گفتار ششم: مراحل تاريخي حيات جامعه شيعه در ايران: پيدايش زمينه‌هاي گرايش ايران به تشيع، تشکيل هسته اجتماعي شيعه در ايران، جاگيري جوامع شيعي در ايران، استحکام بنيادهاي اعتقادي و اجتماعي شيعه، دولت سازي شيعيان در ايران، اختفاي موقت شيعيان، تثبيت فرهنگ شيعي در ايران، دستيابي شيعه به حکومت فراگير در ايران، تداوم قدرت شيعيان اماميه در ايران، حکومت ديني مذهب شيعه در ايران، گفتار هفتم: شيعيان ايران در عصر حاضر: مناطق شيعه نشين در ايران امروز، نرخ فراواني جوامع شيعه در ايران امروز، نقش شيعيان در توسعه اجتماعي ايران امروز، شيعيان و فرهنگ ملي و مذهبي، شيعيان و چالش‌هاي فرارو و کتاب شناسي.

در بخشي از اين متن مي‌خوانيم:

«پس از شکست قيام «ابن اشعث» در عراق، شيعيان قبيله اشعري به منطقه قم هجرت کرده و در آن ديار سکونت نمودند از سوي ديگر در پي سرکوب قيام‌هاي علويان حسن يعني فرزندان امام حسن(ع) مانند «محمد نض الزکيه» و «حسين بن علي بن حسن» در منطقه «حجاز» و به شهادت رسيدند باقيماندگان آنان به دست عباسيان در وادي «فخ» نزديک «مکه» موجب شد که بسياري از آنان به مناطق «جبال» و «ري» روي آوردند و براي رهايي از ستم عباسيان مخفيانه زندگي کنند.»

گفتني است، کتاب تشيع در ايران نوشته حجت الاسلام داود کميجاني در سال جاري براي نخستين بار با شمارگان دو هزار نسخه و قيمت 58000 ريال از سوي انتشارات راه ابريشم، منتشر و راهي بازار نشر کتاب شده است.


معرفی کتب دینی

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: MĀŘÝM
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا