خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
با پیچیدن درد شدیدی در گردنش، سعی بر تغییر وضعیت بدنش داد‌. گردنش خشک شده بود و حرکت کردن را برایش سخت می‌کرد. لرزه بر مژه‌های سفیدش افتاد و به هر مشقتی که بود، پلک‌هایش را از هم باز کرد.
با کمک گرفتن از بدنه‌ی ماشین، صاف بر جایش نشست. دستش را بر گردنش قرار داد. لرزان نفسش را به بیرون فرستاد و با حرکت چشمانش، گذرا اطراف را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آرال، _HediyeH_، YeGaNeH و 17 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
در منطقه‌ی متروکه‌ای توقف کرده بود. از مکانی که گارد به آن اشاره می‌کرد، تنها تابلویی با چراغ‌هایی که یکی در میان روشن می‌شدند، باقی مانده بود
با خط شکسته‌ای، روی تابلو نوشته شده بود:« قهوه‌خانه‌ی منهتن »
خدا می‌دانست، چند قهوه‌خانه با این اسم، در این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آرال، آیدا رستمی، _HediyeH_ و 16 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
به یاد آورده بود در کجا و چه موقعیتی است. ابرویش بالا پرید و لبخندی بر لـ*ـب نشاند.
- بله، درسته. بفرمایید تا همراهی‌تون کنم.
تالیا دستانش را جلو آورد و با چشمانش به دستبندی که بر مچش بود و رد سرخی بر آن انداخته بود، اشاره زد.
- اوه! ببخشید! کرلی می‌تونی دستبندشون رو باز کنی.
بر صفحه‌ی ریز شیشه‌ای که روی دستبند قرار داشت،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آرال، آیدا رستمی، _HediyeH_ و 13 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل ۳: مرگ، آغازی دوباره

از آن روز، دو هفته می‌گذشت و هیچ یک حاضر به برداشتن قدمی برای برطرف کردن سوتفاهم‌ها نبودند. از نظر او کارتر عجیب بود و احتمال می‌داد که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آرال، آیدا رستمی، _HediyeH_ و 12 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از خوردن آن میوه به اجبار اریک، به بیرون رفتند. تنها لباس گرمی که داشت را بر تن کرده بود.
در تمام مدتی که مشغول ساختن ربات بود، انواع لباس‌هایی که می‌خواست در تن او ببیند را از مغازه‌های متروکه جمع‌آوری کرد و حالا کوهی از لباس برای اریک فراهم بود. چند باری می‌خواست از لباس‌های اریک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آرال، آیدا رستمی، _HediyeH_ و 12 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
پایش سست شده بود و بیش از این توان قدم برداشتن نداشت. تنش را روی مبل رها کرد. دستانش را روی دسته‌های مبل قرار داد و پاهایش را از هم فاصله داد. سرش را بر تکیه‌گاه مبل چسباند و به سقف ترک خورده، خیره شد.
کارتر تلاش می‌کرد، آرامش خودش را حفظ کند و اضطراب بیشتری به اریک منتقل نکند. دستگاه‌...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آرال، آیدا رستمی، _HediyeH_ و 11 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
از کوه لباسی که بر گوشه‌ی آزمایشگاه ریخته شده بود، ست هودی و شلوار طوسی‌ای بر تن کرد. موهای لـ*ـخت سیاهش را خشک کرد و بر آن‌ها حالت داد. موهایش رشد کرده بود و بر چهره‌اش جذابیت مردانه‌ای می‌بخشید. برخلاف کارتر که هیچ‌گونه اعتماد به‌نفسی نداشت و از جلوی آینه عبور هم نمی‌کرد، او از آینه‌ی شکسته شده هم استفاده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: آرال، آیدا رستمی، _HediyeH_ و 11 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
با بالا رفتن صدای دستگاه، تپش قلب کارتر نیز بیشتر می‌شد.
- انگار یه چیزی اون توعه.
مرد دیگر که انگار از حرف او به هیجان آمده بود، به سمت او قدم برداشت و دستگاه را از دستانش بیرون کشید. با چشمان هیجان‌زده‌اش، دستگاه را بررسی کرد....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آرال، آیدا رستمی، _HediyeH_ و 9 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل ۴: خلوص
برای دوباره بازنگشتن آن غرور و لجبازی بچگانه‌اش، حرفی به زبان نیاورد و صدایش را با چند سرفه صاف کرد تا به حالت عادی بازگردد.
برخاست و به سمت در ضد سرقت اتاق، حرکت کرد.
- می‌رم واست غذا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، _HediyeH_، Essence و 8 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,609
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفسش را بیرون فرستاد و گفت:
- معذرت می‌خوام. زیاده روی کردم. من یه کینزر آتیشم و خب‌...
این سخن‌ها بی‌فایده بود. هیچکس دوست نداشت در این شرایط توجیه بشنود.
- خب به جاش یه کم از خودم می‌گم واست. شاید این بهتر باشه... یادمه توی ماشین خیلی سعی داشتی ازم حرف بکشی.
منتظر ماند تا واکنشی دریافت کند، اما چیزی ندید. احساس می‌کرد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: آرال، آیدا رستمی، _HediyeH_ و 9 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا