خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
با پیچیدن درد شدیدی در گردنش، سعی بر تغییر وضعیت بدنش داد‌. گردنش خشک شده بود و حرکت کردن را برایش سخت می‌کرد. لرزه بر مژه‌های سفیدش افتاد و به هر مشقتی که بود، پلک‌هایش را از هم باز کرد.
با کمک گرفتن از بدنه‌ی ماشین، صاف بر جایش نشست. دستش را بر گردنش قرار داد. لرزان نفسش را به بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، بردیا مهرزاد و 16 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
در منطقه‌ی متروکه‌ای توقف کرده بود. از مکانی که گارد به آن اشاره می‌کرد، تنها تابلویی با چراغ‌هایی که یکی در میان روشن می‌شدند، وجود داشت.
با خط شکسته‌ای، روی تابلو نوشته شده بود: «قهوه‌خانه‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، حوری، Tiralin و 14 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
به یاد آورده بود در کجا و چه موقعیتی است. ابرویش بالا پرید و لبخندی بر لـ*ـب نشاند.
- بله، درسته... بفرمایید تا همراهیتون کنم.
تالیا دستانش را جلو آورد و با چشمانش به دستبندی که بر مچش بود و رد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، HASTI❅، Tiralin و 11 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل ۳: مرگ، آغازی دوباره

از آن روز، دو هفته می‌گذشت و هیچ یک حاضر به برداشتن قدمی برای برطرف کردن سوتفاهم‌ها نبودند. از نظر او کارتر عجیب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، HASTI❅، Tiralin و 10 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
پس از خوردن آن میوه به اجبار اریک، به بیرون رفتند. تنها لباس گرمی که داشت را بر تن کرده بود.
در تمام مدتی که مشغول ساختن ربات بود، انواع لباس‌هایی که می‌خواست در تن او ببیند را از مغازه‌های متروکه جمع‌آوری کرد و حالا کوهی از لباس برای اریک فراهم بود. چند باری می‌خواست از لباس‌های اریک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Essence، HASTI❅ و 10 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
پایش سست شده بود و بیش از این توان قدم برداشتن نداشت. تنش را روی مبل رها کرد. دستانش را روی دسته‌های مبل قرار داد و پاهایش را از هم فاصله داد. سرش را بر تکیه گاه مبل چسباند و به سقف ترک خورده، خیره شد.
کارتر تلاش می‌کرد آرامش خودش را حفظ کند و اضطراب بیشتری به اریک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشویق
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Essence، HASTI❅ و 9 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
از کوه لباسی که بر گوشه‌ی آزمایشگاه ریخته شده بود، ست هودی و شلوار طوسی‌ای بر تن کرد. موهای لـ*ـخت سیاهش را خشک کرد و بر آن‌ها حالت داد. موهایش رشد کرده بود و بر چهره‌اش جذابیت مردانه‌ای می‌بخشید. برخلاف کارتر که هیچ‌گونه اعتماد به‌نفسی نداشت و از جلوی آینه عبور هم نمی‌کرد، او از آینه‌ی شکسته شده هم استفاده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Essence، Tiralin و 9 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
با بالا رفتن صدای دستگاه، تپش قلب کارتر نیز بیشتر می‌شد.
- انگار یه چیزی اون توعه.
مرد دیگر که انگار از حرف او به هیجان آمده بود، به سمت او قدم برداشت و دستگاه را از دستانش کشید. با چشمان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Essence، Thr و 7 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل ۴: خلوص
صدای زنگ ساعت دیجیتالی، هوشیارش کرد. سعی کرد تا پلک‌هایش را از هم باز کند. چسبندگی بین مژگان و چشم‌هایش، پلکش را سنگین می‌کرد‌. با برخورد نور چراغ به سرش، درد شدیدی در ناحیه گیج‌گاه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 5 نفر دیگر

Della࿐

ناظر آزمایشی کتاب
کاربر V.I.P انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
221
امتیاز واکنش
3,056
امتیاز
178
زمان حضور
37 روز 16 ساعت 50 دقیقه
نویسنده این موضوع
با نهایت خشم، لگد محکمی بر در بسته‌ی انباری کوبید و فریاد زد.
بار دیگر توجه افراد حاضر در راهرو را به خود جلب کرد. نگاهی ترسناک به آن‌ها معطوف کرد و با تکان دادن سرش به آن‌ها فهماند که چیزی برای تماشا وجود ندارد.
اکثر افراد گارد، از او حساب می‌بردند. او...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اورندا | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا