خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای ضربه‌ی انگشتانی بر در، آن‌ها را از فضای گفتگوی‌شان بیرون کشید.
کرلی که انگار هول کرده بود، صدایش را صاف کرد و سویشرت فرم گارد را بر دوشش آویخت.
از فکر این‌که ساعتی پیش در راهرو با آن وضعیت می‌دوید و فریاد می‌زد، شرمش گرفت.
حتماً خبرها را به گوش لارنس رسانده بودند و به زودی باید برای سوال و جواب به اتاق او می‌رفت.
در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، _HediyeH_، Essence و 8 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
تالیا از گفتن هرگونه کلمه‌ی اضافه‌ای خودداری می‌کرد و از زبان اشاره برای انتقال منظورش، استفاده می‌کرد.
سر تکان داد و لارنس با دراز کردن دستش او را به جلو هدایت کرد.
نگاه وحشت‌زده‌ و مضطربی به کرلی انداخت تا مطمئن شود که او قرار است با آن‌ها همراه شود.
لارنس که متوجه منظورش شده بود، خنده مصنوعی‌ای کرد و با لحن مهربان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، _HediyeH_، Essence و 8 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
پیش از برخورد دست‌های لارنس برای گرفتنش، خود را عقب کشید و تکیه بر دیوار زد.
دست بر دهانش گذاشت و تلاش کرد پیش از رو به رو شدن با شرایط مقابلش، کنترل جسمش را به دست بگیرد.
لارنس با احتیاط، دستش را با فاصله، مقابل کمرش قرار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، _HediyeH_، Essence و 6 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
از درمانگاه خارج شدند. پشت سر لارنس در حال تقلا برای رهایی ساعدش از فشار انگشتان پیله‌بسته و زبرش بود.
- ولم کن گفتم!
به سمت اتاق در انتهای راهرو قدم برمی‌داشت. لمس‌های فیزیکی حالش را بد می‌کرد و از فکر تنها شدن با او در اتاقی سر بسته، به تشویش می‌افتاد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، _HediyeH_، Essence و 6 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
فصل ۵: انقلاب جاودان

صدای مهیب رعد، لرزه در منطقه انداخت. زمین تکان می‌خورد و بناهایی که چندین سال از عمرشان گذر می‌کرد، بر زمین آوار می‌شد.
رعد مستقیم، آسمان خراش متروکه‌ای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، _HediyeH_، Essence و 6 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
نور ضعیفی از لا به لای در سوسو می‌زد. دوربین‌های دید در شبش را فعال کرد و با چرخاندن چشم، به دنبال خطری در محیط تاریک دورش گشت.
در سکوت اتاق، صدای خنده‌های جمعیتی را از پشت درب می‌شنید. سقف نم داده بود و صدای چکیدن قطراب آب از سقف نم داده، فضای اتاق را از خفا بیرون...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، Thr، _HediyeH_ و 6 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
این حرکت را نشان صلح برداشت کرد و به آرامی روی زمین فرود آمد.
- پس تو یه کینزر جاذبه‌ای.
یک سوی لـ*ـبش را به بالا کشاند و در پاسخ، تنها لبخند هنری‌اش را به نمایش گذاشت. جواب تحقیرآمیزی برای یک رهبر بود. هیچ فرقی نداشت که اریک...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، Essence، Thr و 6 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
به سمت میز کانتر رفت و کلاه گاوچرانی‌اش را به دست همراهش سپرد.
صندلی چوبی پایه بلند را عقب کشید و خود را بر آن پرت کر. آرنج و ساعدش را بر کانتر قرار داد و وزنش را روی دستانش انداخت. لیوانش را تا نیمه، حاوی آب کرد و یک نفس آن را سر کشید....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: آیدا رستمی، Essence، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای فریاد سهمناک فایو، سرهای خم شده را بالا کشاند و گردن‌ها را به سوی خودش چرخاند.
- زوال عقلی پیدا کردی حتما؟نه؟ می‌گی این همون اورنداییه که چهل سال پیش مرده؟ طرف رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • عجیب
Reactions: آیدا رستمی، Essence، Thr و 4 نفر دیگر

Della࿐

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
  
عضویت
19/9/20
ارسال ها
265
امتیاز واکنش
3,610
امتیاز
178
زمان حضور
50 روز 11 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
در میان سکوت حاکم شده بر جمعیت، صدای فریاد پسری که بقیه را فرا می‌خواندند، نگاه‌ها را از اریک گرفت.
به سوی پسر رفت. همان تله کینزری بود که موهایی خرمایی داشت و در روز اول ملاقات برایش چاقو کشید.
- به هوش نمیاد!
تن بی‌جان و...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان اپی‌نفرین | Della࿐ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: آیدا رستمی، Essence، Thr و 5 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا