خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
هرچی هم که یه نفر رو دوست داشته باشیم یا فکر کنیم می‌شناسیمش، بازهم نمی‌تونیم خودمون رو بذاریم جای اون


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلمه‌ها را می‌شنیدم که هِی فشار می‌آوردند و فشار می‌آوردند.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا چیزی که باید ازش فرار کنی نباشد، نمی‌توانی فرار کنی.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
از همه‌ش بدتر این بود که دلم می‌خواست یه‌چیزی به بابا بگم و نمی‌تونستم. دیگه هیچ‌وقت...


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
حس‌وحال هیچ کاری رو ندارم؛ حتی یه کار کوچیک. شاید اگه بدنم حواسش به نفس‌کشیدن نبود، خودم تنبلیم می‌اومد نفس بکشم.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم برات تنگ شده. می‌دونم تو هم دلت برام تنگ شده و دوستم داری و می‌خوای کنارت باشم. قول می‌دم بیام پیشت، ولی الآن هنوز نمی‌تونم. می‌دونم که می‌خوای دوباره خانواده بشیم. منم همین رو می‌خوام. فقط الآن نمی‌تونم خانواده‌ای رو که این‌جا دارم ول کنم. لطفاً بازم بیا سر بزن. امیدوارم همه‌چی خوب باشه. شغل جدیدت هم همین‌جور. و امیدوارم حسابی آماده بشی برای وقتی که برمی‌گردم ویرجینیا. همه‌چی درست می‌شه. از طرف آبری، با عشق


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
از طرف آبری، با عشق


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
گریه‌ام مثل وقت‌هایی نبود که می‌دانی حالا همه‌چیز بهتر شده.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
حس می‌کردم ده قدم از همه دورترم. یک دیوار نامرئی بینمان بود.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر برتر رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,631
امتیاز واکنش
31,997
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
221 روز 23 ساعت 8 دقیقه
نویسنده این موضوع
«نه.» بریجت یک‌ذره خودش را کشید نزدیک‌تر. «توی جورجیا بزرگ شده بود... همون‌جا هم با مامانم آشنا شد. مامانم رفته بوده مسافرت، بعد وقتی برمی‌گرده همین‌جوری برای همدیگه نامه می‌نویسن. آخرشم مامانم می‌ره اون‌جا و با هم ازدواج می‌کنن.» بریجت بدون این‌که حرفی بزند بقیهٔ عکس‌ها را هم نگاه کرد؛ عکس‌های بیشتری از ما. چشم‌هایم را بستم و سرم را تکیه دادم بهش. «چرا اسمت آبریه؟» «منظورت چیه؟ مامان و بابام انتخابش کردن دیگه.»


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا