خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
هرچی هم که یه نفر رو دوست داشته باشیم یا فکر کنیم می‌شناسیمش، بازهم نمی‌تونیم خودمون رو بذاریم جای اون


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلمه‌ها را می‌شنیدم که هِی فشار می‌آوردند و فشار می‌آوردند.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
تا چیزی که باید ازش فرار کنی نباشد، نمی‌توانی فرار کنی.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
از همه‌ش بدتر این بود که دلم می‌خواست یه‌چیزی به بابا بگم و نمی‌تونستم. دیگه هیچ‌وقت...


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
حس‌وحال هیچ کاری رو ندارم؛ حتی یه کار کوچیک. شاید اگه بدنم حواسش به نفس‌کشیدن نبود، خودم تنبلیم می‌اومد نفس بکشم.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
دلم برات تنگ شده. می‌دونم تو هم دلت برام تنگ شده و دوستم داری و می‌خوای کنارت باشم. قول می‌دم بیام پیشت، ولی الآن هنوز نمی‌تونم. می‌دونم که می‌خوای دوباره خانواده بشیم. منم همین رو می‌خوام. فقط الآن نمی‌تونم خانواده‌ای رو که این‌جا دارم ول کنم. لطفاً بازم بیا سر بزن. امیدوارم همه‌چی خوب باشه. شغل جدیدت هم همین‌جور. و امیدوارم حسابی آماده بشی برای وقتی که برمی‌گردم ویرجینیا. همه‌چی درست می‌شه. از طرف آبری، با عشق


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
از طرف آبری، با عشق


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
گریه‌ام مثل وقت‌هایی نبود که می‌دانی حالا همه‌چیز بهتر شده.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
حس می‌کردم ده قدم از همه دورترم. یک دیوار نامرئی بینمان بود.


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 

MaRjAn

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
ناظر کتاب
  
عضویت
19/2/21
ارسال ها
7,857
امتیاز واکنش
34,189
امتیاز
473
سن
17
زمان حضور
243 روز 22 ساعت 36 دقیقه
نویسنده این موضوع
«نه.» بریجت یک‌ذره خودش را کشید نزدیک‌تر. «توی جورجیا بزرگ شده بود... همون‌جا هم با مامانم آشنا شد. مامانم رفته بوده مسافرت، بعد وقتی برمی‌گرده همین‌جوری برای همدیگه نامه می‌نویسن. آخرشم مامانم می‌ره اون‌جا و با هم ازدواج می‌کنن.» بریجت بدون این‌که حرفی بزند بقیهٔ عکس‌ها را هم نگاه کرد؛ عکس‌های بیشتری از ما. چشم‌هایم را بستم و سرم را تکیه دادم بهش. «چرا اسمت آبریه؟» «منظورت چیه؟ مامان و بابام انتخابش کردن دیگه.»


از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا