خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

قسمتی از کتاب

  1. MaRjAn

    دختری که ماه را نوشید | کلی بارن هیل

    «چون تو نمی‌بینیش دلیل نمی‌شه وجود نداشته باشه. بیشتر چیزای خارق‌العادهٔ دنیا نامرئی‌ان. اعتماد کردن به چیزای نامرئی تو رو قوی‌تر و شجاع‌تر می‌کنه. حالا می‌بینی.»
  2. MaRjAn

    از طرف آبری، با عشق | سوزان لافلور

    شاید اگه بدنم حواسش به نفس‌کشیدن نبود، خودم تنبلیم می‌اومد نفس بکشم.
  3. MaRjAn

    بازگشت ساحره | کریس کالفر

    گاهی سادگی می‌تونه موفقیت زیادی نصیبمون کنه.»
  4. MaRjAn

    طلسم آرزو | کریس کالفر

    در خیالاتش مرگ وقتی به سراغش می‌آمد که او در قلعه‌اش آرام خوابیده و جک و ده دوازده‌تا از بچه‌هایشان بالای سرش حاضرند.
  5. ZaHRa

    مغازه جادویی | جیمز آر دوتی

    فقط به این دلیل که چیزی شکسته است، به این معنی نیست که همه چیز خراب است.
  6. ZaHRa

    شرمنده نباش دختر | ریچل هالیس

    رویایتان هرچه هست متعلق به شماست، نه من. مجبور نیستید چیزی را توجیه کنید، چون تا زمانی که به دنبال تایید و تصدیق دیگران نباشید نیازی به اجازه آنها ندارید. در واقع، وقتی این نکته را درک کنید و به این باور برسید که نیازی نیست رویایتان را برای بقیه توجیه کنید و برایش دلیل بیاورید، آن‌وقت است که به...
  7. *AsAl*

    صورتت را بشور دختر‌جان | ریچل هالیس

    وقتی از بیشتر زنان می‌خواهم چیزهایی را نام ببرند که در فهرست اولویت‌هایشان قرار دارند، بدون هیچ مشکلی می‌توانند آن‌ها را ردیف کنند: بچه‌ها، شریک زندگی، کار، اعتقاد و…. ترتیب‌ها ممکن است تغییر کند، اما خود موارد به‌ندرت تغییر می‌کنند. می‌دانید بدون اینکه نظر زن‌های دیگر را بپرسم به نظرم چه چیز...
  8. *AsAl*

    سه دختر حوا | الیف شافاک

    به این فکر کن که وقتی مردم یه تصادف توی جاده می‌بینن، چه واکنشی نشون می‌دن. همون اول می‌گن وای بلا به دور. باورت می‌شه؟ اولین واکنش مردم اینه که به خودشون فکر می‌کنن، نه به قربانی. بیشتر دعاها فتوکپی همدیگه هستن: از من حفاظت کن؟عاشق من باش، از من حمایت کن، همه چیز مربوط می‌شه به من… بعد بهش...
  9. SAEEDEH.T

    ملت عشق | الیف شافاک

    " به نام ایزد منان " تیکه‌‌های کتاب از الیف شافاک، با عنوان: " ملت عشق " * اسپم ندهید!
  10. *AsAl*

    غرور و تعصب | جین آستین

    دیالوگ های ماندگار کتاب غرور و تعصب از عیب و ایراد های کسی که قرار است عمرت را با او سر کنی هر چه کمتر بدانی بهتر است.
  11. شازده کوچولو | آنتوان دو سنت اگزوپری

    به نام خدایی که از خاک دل آفریـــــــــــــد! سال 1935، هواپیمای سنت اگزوپری، که برای شکستن رکورد پرواز بین پاریس و سایگون تلاش می‌کرد، در صحرای بزرگ آفریقا دچار نقص فنی شد و به ناچار در همان‌جا فرودآمد. همین سانحه دستمایه الهام شازده کوچولو شد که در آن شخصیت قهرمان داستان، خلبانی بی‌نام،...
  12. MaRjAn

    موش‌ها و آدم‌ها | جان استاین بک

    جورج از جا در رفت که: «سس مُس خبری نیست! تو هرچی نداشته باشیم همونو هـ*ـوس می‌کنی! پناه بر خدا! اگه تو رو بیخ ریشم نداشتم زندگیم چه راحت بود! هر جا می‌رفتم برام کار بود. نه دردسری، نه دقمصه‌ای! آخرِ ماهم که می‌شد پنجاه چوقمو می‌گرفتم و می‌رفتم شهر و هر غلطی می‌خواستم می‌کردم. غذامو هرجا دلم...
  13. Tabassoum

    پنج قدم فاصله | ریچل لیپینکات

    لحظه ای می‌ایستم،برمیگردم و به او نگاه میکنم. اوهرگز نخواهد فهمید. - هیچ چیز نمیتونه‌جون من رو نجات بده استلا؛ توهم همینطور. دوباره به راهم ادامه می‌دهم و از پشت سر‌ می گویم: - همه ی ما آدما توی این دنیا مسافریم..
  14. Tabassoum

    ته کلاس ردیف اخر صندلی اخر | لوئیس سکر

    برادلی پشت میزش ته کلاس، ردیف اخر، صندلی آخر نشست. آنجا احساس امنیت می‌کرد..
  15. MaRjAn

    اورندا | جوزف بویدن

    دهکده کنار رودخانه‌اى است که اگر فقط کمى در امتدادش راه بروى تو را به دریاچه‌اى بزرگ مى‌رساند و به نظر مى‌رسد وسعتش، گذشتن از آن را غیرممکن کرده باشد. روى یخ راه مى‌روم و به ناله‌هایش گوش مى‌دهم، حدس مى‌زنم با فصلى که در حال آمدن است صحبت مى‌کند. آن قدر جلو مى‌روم که پاهایم از حرکت امتناع کند و...
  16. MaRjAn

    از میان صنوبرهای سیاه | جوزف بویدن

    یک چیز خوب درباره‌ى داشتن دوستى که هرگز صحبت نمى‌کند، وجود دارد؛ اینکه همیشه مجبور است گوش بدهد.
  17. MaRjAn

    متولد شده با یک دندان | جوزف بویدن

    همیشه تصور مى‌کنم که بچه‌ى گرگ به دنیا خواهم آورد؛ شبیه همان که داشتم. با سر پوشیده از خز خاکسترى و دندان‌هاى تیز. به من نگاه خواهد کرد و با لـ*ـب‌هاى سیاه و چشم‌هاى زرد، لبخند خواهد زد.
  18. MaRjAn

    مزرعه حیوانات | جرج اورول

    تا اواخر تابستان، خبر وقایع «مزرعه‌ی حیوانات» در نیمی از ناحیه پخش شده بود. اسنوبال و ناپلئون هر روز چند دسته کبوتر را به پرواز درمی‌آوردند که ماموریت داشتند با حیوانات مزارع همسایه گرم بگیرند و ماجرای «قیام» را برایشان بازگو کنند و سرود «جانوران انگلیس» را به آن‌ها یاد بدهند.
  19. MaRjAn

    دنیای سوفی | یوستین گردر

    عجیب نبود که نمی دانست کیست؟ و بی انصافی نیست که انسان در قیافه خود دستی ندارد؟ این قیافه را به او قالب کرده بودند. آدم می تواند دوستانش را خود انتخاب کند، اما انتخاب خودش درست خودش نیست. حتی بشر بودنش هم دست خودش نیست.
  20. MaRjAn

    همزاد | فیودور داستایفسکی

    آقای گالیادکین، هرچند هوا گرفته و بارانی بود، پنجره‌های دو طرف کالسکه را پایین کشیده و با توجه و علاقه‌ی بسیار رهگذران را از راست و چپ تماشا می‌کرد و همین که می‌دید نگاه کسی را به‌سوی خود جلب کرده است، باد به غبغب می‌انداخت و راست می‌نشست و حالتی بسیار محترمانه و باوقتار اختیار می‌کرد.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا