خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
نفس حبس شده‌ام را رها کرده و حق به جانب لـ*ـب زدم:
- ولی حرفت منطقی نیست! بچه‌های کوچک‌تر از من سیمکارت دارن؛ همین مانیا و نرگس! یعنی من از اونا کم‌ترم؟!
مانیا و نرگس دختر خاله‌هایم هستند‌...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: ZaHRa، YeGaNeH، daryam1 و 6 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
مادر و رها بعد از جمع و جور کردن خودشان، بیرون آمدند. مادر مغازه را قفل کرده و هر سه راه خانه را در پیش گرفتیم.
زمانی که به خانه رسیدیم، سریع کفش‌هایم را درآوردم و بعد از رفتن به داخل سالن، از پله ها بالا رفته و سرکی به اتاق مشترک والدین کشیدم. طبق معمول پدر پشت میز کامپیوترش نشسته بود و مشغول تماشای فیلم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، daryam1، Whisper و 5 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
مردد بودم. هیچ دلم نمی‌خواست با نام خود وارد فضای مجازی شده و مدام مزاحمت جنس مذکر را تحمل کنم! بعد از اندکی فکر تصمیم گرفتم با یک شخصیت متفاوت ظاهر شوم. پس اسم و فامیلم را کامران تهرانی گذاشتم. از بچگی دوست داشتم جنسیت مذکر داشته باشم؛ اما خب مثل این‌که خدا نخواست! الان بهترین موقعیت بود که هم شخصیت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ZaHRa، Whisper و 4 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
مادر چشم پشتی برایش نازک کرد و بهم خیره شد:
- حالا چرا اسم و رسم مردونه گذاشتی؟! نمیگی فامیل می‌بینه؟
طلبکارانه بهش چشم دوختم:...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ZaHRa، Whisper و 4 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
از این رو دلم برایش می‌سوخت؛ بنابراین آن پول ناچیزی که روزانه بهم می‌داد، جمع می‌کردم تا چیز‌های مورد نیازم را بتوانم تهیه کنم و زیاد بهش فشار نیاورم. گاهی اوقات هم از همان پول تو جیبی‌هایم به خودش زمانی که پول کم داشت قرض بلاعوض می‌دادم. پول و خرید کردن چندان برایم اهمیت نداشت. بیش‌ترین چیزی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ZaHRa، Tiralin و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
لعنت به مدرسه! اگر من نخواهم این ساعت از خواب بیدار شوم چه کسی را باید ببینم!؟ خب مشخص است. پدر و مادرم را که یحتمل با یک چماق بالای سرم ایستاده‌اند! رها هم از جایش بلند شد و جلوتر از من روی پلکان دوید و من نیز پشت سرش! اما سر آخر او زودتر به سرویس بهداشتی رسید. مادر که طبق معمول بر سر سجاده‌اش در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ZaHRa، Tiralin و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
امروز هم مدرسه مانند همیشه کسل کننده بود. خسته و کوفته به خانه رسیدم. ساعت دو و پانزده دقیقه را نشان می‌داد. داخل رفته و به همه‌ی اعضای خانواده سلام کردم و به اتاق رفتم. رها کنار کمدش نشسته و با موبایل مادر در دست‌هایش بازی می‌کرد:
- سلام،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ZaHRa، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساعت نه و نیم به همراه پدر شام خوردیم و باز به اتاق‌‌مان پناه بردیم تا مادر به خانه بی‌آید. او معمولا با ما شام نمی‌خورد و دیر به خانه بر‌می‌گشت و پدر نمی‌توانست تا موقعی که او می‌آید دوام آورد. بالاخره ساعت یازده شب مادر به خانه آمد و شام خود را در ماکروویو گرم کرده و به تنهایی مشغول خوردن آن شد. سریع به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ZaHRa، Mitra_Mohammadi و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمی با او سخن گفتم و سعی داشتم او را از این تصمیم منصرف کنم. او به نوشته‌هایی که از ته قلبم برایش می‌نوشتم، پاسخ‌های کوتاه می‌داد و بعد از آن حس کردم که موفق به آرام کردنش شدم. ازم تشکر کرد و حس کردم که او واقعا تنهاست. شاید دلیلی که او اسم تنها را برای پروفایل خود انتخاب کرده همین باشد! از این‌که برای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ZaHRa، Tiralin و 3 نفر دیگر

crying_lollipop

عضو تازه وارد انجمن
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/1/24
ارسال ها
51
امتیاز واکنش
389
امتیاز
53
سن
23
زمان حضور
1 روز 10 ساعت 55 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلی فکر در سرم چرخ می‌خوردند؛ اما انگار در اعماق قلبم از او خوشم آمده بود. یک حس عجیبی داشتم. تصمیم گرفتم که فعلا بخوابم و بعدا راجع بهش فکر کنم.
***
روز بعد همانند همیشه صبح زود بیدار شده و حال در راه رفتن به مدرسه بودم. آرام بر روی آسفالت‌های خیابان که هنوز از بارندگی دیشب نمور بود، قدم برداشتم. لایه‌ای...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ سودای خیال | crying_lollipop کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: YeGaNeH، ZaHRa، Tiralin و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا