خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

سطح این رمان از نظر شما

  • عالی

    رای: 8 100.0%
  • متوسط

    رای: 0 0.0%
  • ضعیف

    رای: 0 0.0%

  • مجموع رای دهندگان
    8

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
آرش نگاه لبالب حرفش را از چشم‌هایم ربود، خوب می‌دانست اگر دوباره این ماجرا را کش دهد باید بروز خشم مرا نیز به جان بخرد.
شیشه‌ی نوشابه را به‌سمت خود کشید و بی‌مهابا ته مانده‌ی نوشابه را بلعید، انگار نه انگار تا لحظات پیش از سر کشیدن بطری نوشابه توسط من اعتراض می‌کرد!
با پشت دست، لـ*ـب‌های نمناکش را پاک کرد و گفت:
- پاشو جمع کن بریم.
قسمت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، HASTI❅ و 7 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمی‌دانم چند ساعت در جاده، با سرعتی بالا و گاهی اندک رانندگی می‌کردم!
نمی‌دانم اصلاً چرا منِ احمق به حرف آرش گوش سپردم و خود را به‌دستان این جاده‌ی پرپیچ و خم واگذار کردم!
هنوز هم وجود الکل را در سلول به سلول بدنم احساس می‌کردم. قلبم با همین حس اغواگر دوباره آن مایع تلخ را می‌طلبید.
در طول این مسیر طولانی، سیگار و موزیک‌های ملایم روسی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، HASTI❅ و 7 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
حُزن دو دستی قلبم را میان انگشت‌های پر قدرتش می‌فشرد و فضای بزرگ اتاق، مدام دور سرم می‌چرخید و بازهم می‌چرخید.
اکنون این قلب یاغی نباید ضعیف می‌شد، دیوار مستحکمی که برایش ساخته بودم نباید مخروب می‌شد.
من سعی خود را کردم، برای نگه داشتن آدمی که مدام از قلبم قصد گریز داشت، تلاش کردم اما نام تداوم‌ اشتباهات را دیگر نمی‌شود اشتباه گذاشت،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، -FãTéMęH- و 7 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
به درب چوبی که رسیدم لحظه‌ای درنگ را به‌ جانم هدیه دادم. ابرهای کبود آسمان را نظاره کردم و نفس‌های عمیقم را از اعماق سـ*ـینه به بیرون فرستادم.
گلویم را حجم زیادی از مذاب داغ، فرا گرفته بود و بدنم گویی کوره‌ی آجرپزی بود. این مرد بلعیدن بغض را خوب بلد بود، این مرد در پایان دادن به دردهایش خیلی خوب ماهر شده بود. این سوزش گلویم بغض نبود نه،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، HASTI❅ و 7 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
میز گِرد کوچکی که سدّ راهم شده بود را دور زدم و مقابل آن نگاه خشم‌زده ایستادم. چه‌قدر این صورت برایم ناآشنا به‌نظر می‌آمد، چه‌قدر همه‌چیز برایم به کابوسی که در خواب‌هایم می‌دیدم، شبیه بود!
دندان‌هایم را به‌هم ساییدم و با ترش‌رویی جوابش را دادم:
- حرف‌های حق هیچوقت برات باور پذیر نبوده بابا... هیچ‌وقت.
موهای جوگندمی‌اش را پرغضب، چنگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، HASTI❅ و 6 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
مهلتی برای سخنانی که قصد داشت نثارم کند ندادم، می‌دانستم دوباره می‌خواهد همه‌چیز را انکار کند و خودش را عاری از هرگناهی بخواند.
خود بی‌درنگ حس‌های سوزنده‌ای که درونم را خاکستر می‌کرد، به زبانم آوردم.
- از اولشم تاج پادشاهی سر امیر بود، همیشه هرچی اون می‌خواست می‌شد... هرچی که نشدنی بود برای اون می‌شد، الانم اصلاً برام مهم نیست چرا این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، HASTI❅ و 7 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دور شدن از خانه‌ی پدری که تمام حق‌های عالم را برایم ناحق کرده بود، نفس‌های مکدرم گویی دوباره جانِ تازه گرفت و آن همه تشویشی که داخل رگ‌های بدنم، می‌چرخید به‌یک‌باره آرام شد.
سیگارهایی که میان لـ*ـب‌هایم می‌سوخت بیشتر از قبل، وجود پر از التهابم را به‌سمت آسودگی سوق می‌داد و من چه بی‌رحمانه خود را با سوزاندن وجودم آرام می‌کردم!
با صوت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Essence، Tiralin و 6 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
قدم‌های بلندم را به‌سمت ساختمانی که نمای رومی داشت، روی آسفالت‌های نمناک باران خورده، کشاندم.
می‌دانستم گردباد درونم، عطرین را خُرد می‌کند. می‌دانستم بالأخره قرار است عقاید آن عقربی که خود را پروانه می‌پنداشت را مخروب کنم.
نمی‌دانستم این ساعت از روز او خانه بود یا خیر!
اما عطرین باید باشد، باید او را در همین خانه‌ای که مرا پذیرفت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Essence، Della࿐ و 6 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
قهقه‌ای که بر لـ*ـب‌هایم جاری شد انگار، فریادهایی بود که قلبم نمی‌دانست با آن چه کند؟ بشکند یا هنوز بی وقفه به تپیدن خود ادامه دهد!
کف دو دستم را برهم کوبیدم و همان‌طور که خنده‌هایم را به‌اجبار کنترل می‌کردم، توپیدم:
- دیگه تا این حد بی‌شرمی باورم نمی‌شه... واقعاً نمی‌شه.
امیر راه‌روی عریض را طی کرد و درب چوبی را برایم باز کرد، گویی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، Essence و 5 نفر دیگر

_nazanin_

شاعر آزمایشی
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
28/1/24
ارسال ها
100
امتیاز واکنش
910
امتیاز
103
سن
24
زمان حضور
4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
رگ‌های متورم پیشانیِ بلندش، خونابه‌ی غلیظی که مردمک‌های تیره‌اش را احاطه کرده بود و تقّلاهایی که نم‌نم آرام می‌شد، نوید به پایان رسیدن امیر را زیر گوشم بانگ می‌زد.
فشار انگشت‌های دستم را از دور گردن ملتهبش، آزادتر کردم و به سمت صورت برافروخته‌اش متمایل شدم.
سرفه‌های شدیدی که از اعماق حنجره‌اش بیرون می‌ریخت در واقع، نفس‌هایی بود که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، HASTI❅ و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا