- عضویت
- 28/1/24
- ارسال ها
- 100
- امتیاز واکنش
- 910
- امتیاز
- 103
- سن
- 24
- زمان حضور
- 4 روز 17 ساعت 35 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمیدانستم کلمهی "خب" چهگونه از مابین لـ*ـبهایم به بیرون درز کرد اما من، همین صوتی که از حنجرهام برخاست را نشنیدم.
فقط میخواستم غزل زودتر به حرف آید، تا بگوید و من دردهایم را در کفهی ترازو قرار دهم.
مگر حُزن دیگری هم سنگینتر از دیشب وجود داشت!
فکر نکنم، نداشت.
من جامهی درد را دیشب بر تن کردم.
غرل انگشتان دستش را درهم پیچاند، نگاه...
فقط میخواستم غزل زودتر به حرف آید، تا بگوید و من دردهایم را در کفهی ترازو قرار دهم.
مگر حُزن دیگری هم سنگینتر از دیشب وجود داشت!
فکر نکنم، نداشت.
من جامهی درد را دیشب بر تن کردم.
غرل انگشتان دستش را درهم پیچاند، نگاه...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان تلالو هور | _nazanin_ کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: