خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
166
امتیاز واکنش
1,102
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای دخترک به قدری بلند بود که از پشت دیوارهای ضخیم بینشان و تا قبل از رسیدن به پلکان‌‌ دوشاخه‌ی طبقه‌ی دوازدهم، در گوشش طنین انداخت. رِینا بیشتر از آن که یک دغدغه‌‌ی چالش‌ برانگیز باشد، یک سرگرمی قابل دسترس بود که تا پیش از سفرش به مجارستان، با او وقت می‌گذراند؛ اما هیچ‌وقت جدی‌اش نمی‌گرفت.
تا جایی که یادش می‌آمد، در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
166
امتیاز واکنش
1,102
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
دومینیکا، سیگاری را که در میان انگشتان باریکش جا گرفته بود، با بی‌حواسی بر روی لـ*ـب‌های متورمش گذاشت و پایش را با ریتم ناموزونی، تکان داد. این در حالی بود که در مقابلش، صحنه‌های عاشقانه‌ی فیلمی که در حالت بی‌صدا پخش میشد، در جریان بودند و او، وانمود می‌کرد که محو تماشای آن‌ها شده است. اولگا، فنجان دمنوش زهرآگینش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
166
امتیاز واکنش
1,102
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
ونتسل، دستی به گردن عضلانی‌‌اش کشید و کمی به جلو متمایل شد. هیچ‌گاه در حین تماشای تقلاهای بچگانه‌ی میگل برای طفره رفتن از چیزهایی که به مزاجش سازگار نیستند، احساس کسالت نمی‌کرد.
- شبیه یه جشن تولد بدون کیک شدی!
- پس باید به فکر یه کیک جدید باش‍... .
- من درمورد این روزها، بهت هشدار داده بودم؛ یادت میاد مایک؟ همون موقع که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
166
امتیاز واکنش
1,102
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
حال، آسمان بالای پشت‌بام‌ها به سرخی می‌زد و مختصر گرمای آفتاب، بر روی تنش سنگینی می‌کرد. راه رفتن در چهارمین روز از بی‌خوابی و سرگردانی، برایش سخت‌تر و قدم‌هایش، بی‌رمق‌تر از همیشه شده بود. به آرامی، مشت‌هایش را در جیب شلوارش سفت کرد و دندان‌ بر هم سایید تا خودش را از زیر بار خستگی‌ای که بر جانش رخته کرده بود، خلاص کند. این حال...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~MobinA~

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
166
امتیاز واکنش
1,102
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
دومینیکا، پیش از آن که مسیر نگاه افسر مقابلش را دنبال کند، متوجه‌ی حضور غیرمنتظره‌ای در پشت سرش شد و بدون تعلل، سرش را چرخاند. برای میگل، نمایان شدن چشمان خاکستری دخترک کافی بود تا بر خلاف میل باطنی‌اش، دستانش را پایین بندازد و کمی فاصله بگیرد؛ هرچند که دلش می‌خواست شانه‌های او را لمس کند و پارچه‌ی نرم و لطیف پیراهنش را تا حد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
166
امتیاز واکنش
1,102
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
- تو هیچ‌وقت نمی‌فهمی، نه؟
صدای آلوده به خشم دومینیکا، می‌لرزید و نگاهش در میان امواج اقیانوس تاریک مقابلش، در گردش بود. دیگر نمی‌توانست احساساتش را لگدمال کند و آرام بماند. قلب او سرشار از حس‌هایی بی‌نام بود؛ حس‌هایی که فقط خودش درکشان می‌کرد و انتظار نداشت که میگل، آلکسی یا هر نام احمقانه‌‌ی دیگری که بر روی خودش گذاشته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
166
امتیاز واکنش
1,102
امتیاز
138
زمان حضور
1 روز 15 ساعت 25 دقیقه
نویسنده این موضوع
میگل، نمی‌توانست هیچ اثری از غم را از درون چشمان مخملی مقابلش بیابد و در عوض، سیلی از کینه و نفرت به طرفش هجوم آورده بود. حالا خالی شدن اطرافشان را بهتر درک می‌کرد و برای گفتن یک جمله‌ی عاری از هرگونه حماقت، جان می‌کند. به دور از انصاف بود که با او طوری رفتار شود که انگار از خانواده‌اش دلِ خوشی دارد و طعم تلخ هیچ دردی را در طول...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا