خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
ونتسل، ماگ شیشه‌ای محبوبش را در دست گرفت و کوتاه پرسید:
- اسپرسو؟
- نه، ممنونم.
شانه‌های پهنش را بالا انداخت و در حالی که از آشپزخانه خارج میشد، گفت:
- داخلش زهر نریختم؛ البته که راه‌های بهتری هم برای سر به نیست کردن یه افسر اطلاعاتی هست!
دومینیکا، پوزخندی زد و نگاه نامحسوسی نثار کلت روی کمرش کرد. میل شدیدی به قهقهه زدن داشت؛ این...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، Essence و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
پوزخند تمسخرآمیز ونتسل، از نگاهش دور نماند. انتظار شنیدن پاسخ روشنی هم از طرف او نداشت؛ هیجان؟ این مرد، به کلی عقلش را از دست داده بود!
بی‌توجه به دور شدن ونتسل از او و ورود مجددش به آشپزخانه، به صفحه‌‌ی لپ‌تاپ چشم دوخت و هم‌زمان با جویدن گوشه‌ی لـ*ـبش، فایل را باز کرد. نمی‌توانست افسار اضطرابی را که در چهره‌اش به خوبی نمایان بود، در دست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، YeGaNeH، Essence و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
تنها خدا می‌دانست که اگر صدای ونتسل، به رشته‌ی افکارش چنگ نمی‌زد و آن را نمی‌درید، تا چند ساعت در این وضعیت بغرنج می‌ماند.
- هی! اوضاع روبه‌راهه؟
پلک‌‌های سنگینش را باز کرد و به چهره‌‌ی متعجب پسر، از پشت پرده‌ی مرتعش اشک خیره شد. چشمان ونتسل، در حالی که با تردید از آشپزخانه بیرون می‌آمد، بر روی دست‌های لرزان او خشک شده بود. دومینیکا،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: Tiralin، Essence، -FãTéMęH- و 3 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
کراوات مشکی را دور انگشتانش چرخاند، با کمی تعلل سرش را بلند کرد و از برگه‌های سخنرانی زیر دستش، چشم برداشت. تمام صندلی‌های داخل سالن، خالی مانده بود و مراسم یادبود، به صورت مجازی اجرا میشد؛ این حداقل کاری بود که می‌توانستند برای حفظ حریم قرنطینه انجام دهند.
با صدای تو دماغی فیلم‌بردار، نگاهش را به دوربین مقابلش دوخت و تک‌سرفه‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، Essence و 3 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای گوش‌خراش تلفن همراهش، به مذاق هیچ‌کدام از افراد حاضر در سالن یادبود خوش نیامد و او، در حالی آن‌جا را ترک می‌کرد که نگاه سرزنشگر دیگران، بدرقه‌‌ی راهش بود. از پله‌ها بالا رفت و پیش از ورود به راهروی طویل مقابلش، نیم نگاهی به صفحه‌‌ی گوشی انداخت و تماس را وصل کرد.
- امانوئل! زودتر از این‌ها منتظر تماست بودم.
- اوه، البته که سلام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 3 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دور شدن او، دومینیکا موهای آشفته‌اش را از روی صورت کنار زد و گفت:
- بیشتر از حد انتظار، جلوی راهم سبز میشی!
لاورنتی، موشکافانه جزئیات چهره‌ی برافروخته‌ی او را زیر نظر گرفت و بی‌توجه به جمله‌ی طعنه‌آمیـ*ـزش، زبان در دهان چرخاند.
- افتضاح به نظر می‌رسی.
- جدی؟ فقط دیگه تظاهر نمی‌کنم.
- همین حالا هم داری انجامش میدی.
دومینیکا، با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشویق
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، -FãTéMęH- و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
اوضاع بر روی نیمکت شکسته‌ای که در زیر تنها درخت چنار محوطه‌‌ی بیمارستان قرار داشت، فرق چندانی با دیگر نقاط شهر نمی‌کرد. همه‌جا به یک اندازه جهنمی و غیرقابل تحمل بود؛ پس مسئله‌ی فرار به طور کلی منتفی میشد. اصلاً از چه چیزی و به کجا فرار می‌کرد؟ جعبه‌ی اسرار مجسم او، در حال جان کندن بر روی یکی از همین تـ*ـخت‌های بیمارستان بود. از همین...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Tiralin، ~MobinA~ و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
صدای خرخر منزجر کننده‌ای که یکسره از گلوی پیرمرد بیرون می‌آمد، حتی برای ثانیه‌ای کوتاه قطع نمی‌شد و به کلافگی دومینیکا، دامن می‌زد. تا قبل از این ملاقات فکر می‌کرد که مرگ، تنها چیزی مانند از کار افتادن مغز و قطع شدن نفس‌هاست؛ اما حال و روز رقت‌انگیز دکتر، نظرش را به کل تغییر داده بود. آنتوان، دیگر قدرتی برای چرخاندن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، Tiralin و 2 نفر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
«کولومنا ۱۹۹۴، سومین سال پیدایش جمهوری روسیه و پایان جنگ سرد»
یقه‌ی کت خز سفید رنگش را بالاتر کشید و صورت یخ‌زده‌اش را در میان آن، پنهان کرد. دانه‌های برف، به مژه‌های پرپشتش چسبیده بودند و به او اجازه نمی‌داد تا در بورانی که از بامداد شب گذشته شروع شده بود، بیشتر از پنج قدم جلوتر را ببیند. گیسوان طلایی رنگش در دست‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، -FãTéMęH-، ~MobinA~ و یک کاربر دیگر

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
158
امتیاز واکنش
1,092
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 43 دقیقه
نویسنده این موضوع
- طوری رفتار نکن که انگار برای اولین باره برف رو می‌بینی!
لحن جدی میخائیل، تنها چیزی بود که می‌توانست او را وادار کند تا چشم از منظره‌ی سپید پشت پنجره بگیرد و سرجایش بنشیند. بدون حرف، انگشتان باریکش را به هم گره زد و به نوک چکمه‌هایش خیره شد. او، هیچ‌گاه از رفتار خشک سرپرستش گله نمی‌کرد؛ همین که او را از یتیم‌خانه، هرچند برای مدت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، ~MobinA~، -FãTéMęH- و یک کاربر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا