خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای دخترک به قدری بلند بود که از پشت دیوارهای ضخیم بینشان و تا قبل از رسیدن به پلکان‌‌ دوشاخه‌ی طبقه‌ی دوازدهم، در گوشش طنین انداخت. رِینا بیشتر از آن که یک دغدغه‌‌ی چالش‌ برانگیز باشد، یک سرگرمی قابل دسترس بود که تا پیش از سفرش به مجارستان، با او وقت می‌گذراند؛ اما هیچ‌وقت جدی‌اش نمی‌گرفت.
تا جایی که یادش می‌آمد، در...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
دومینیکا، سیگاری را که در میان انگشتان باریکش جا گرفته بود، با بی‌حواسی بر روی لـ*ـب‌های متورمش گذاشت و پایش را با ریتم ناموزونی، تکان داد. این در حالی بود که در مقابلش، صحنه‌های عاشقانه‌ی فیلمی که در حالت بی‌صدا پخش میشد، در جریان بودند و او، وانمود می‌کرد که محو تماشای آن‌ها شده است. اولگا، فنجان دمنوش زهرآگینش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
ونتسل، دستی به گردن عضلانی‌‌اش کشید و کمی به جلو متمایل شد. هیچ‌گاه در حین تماشای تقلاهای بچگانه‌ی میگل برای طفره رفتن از چیزهایی که به مزاجش سازگار نیستند، احساس کسالت نمی‌کرد.
- شبیه یه جشن تولد بدون کیک شدی!
- پس باید به فکر یه کیک جدید باش‍... .
- من درمورد این روزها، بهت هشدار داده بودم؛ یادت میاد مایک؟ همون موقع که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: -FãTéMęH- و ~MobinA~

MINERVA

دوستدار انجمن رمان ۹۸
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
13/12/23
ارسال ها
163
امتیاز واکنش
1,101
امتیاز
118
زمان حضور
1 روز 13 ساعت 53 دقیقه
نویسنده این موضوع
حال، آسمان بالای پشت‌بام‌ها به سرخی می‌زد و مختصر گرمای آفتاب، بر روی تنش سنگینی می‌کرد. راه رفتن در چهارمین روز از بی‌خوابی و سرگردانی، برایش سخت‌تر و قدم‌هایش، بی‌رمق‌تر از همیشه شده بود. به آرامی، مشت‌هایش را در جیب شلوارش سفت کرد و دندان‌ بر هم سایید تا خودش را از زیر بار خستگی‌ای که بر جانش رخته کرده بود، خلاص کند. این حال...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان کاراکال | MINERVA کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
Reactions: ~MobinA~
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا