- عضویت
- 8/10/23
- ارسال ها
- 24
- امتیاز واکنش
- 225
- امتیاز
- 28
- سن
- 24
- محل سکونت
- تبریز
- زمان حضور
- 2 روز 1 ساعت 44 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت۸
بیتفاوت جواب دادم:
- خب که چی؟
جدی شد و گفت:
- اومدم پیش فرانک تا از طریق دوستش، فردا من رو هم قاچاقی از ایران فراریم بده؛
تو هم باهام میای؟
از این حرفش خندم گرفت، در حالی که سعی در محار کردن لبخندم داشتم؛ رو به کیارش گفتم:
- چرت و پرت نگو، چه فراری؟ فکر کنم مغزت تاپ برداشته.
وقتی دید جدیش نگرفتم ناراحت شد و...
بیتفاوت جواب دادم:
- خب که چی؟
جدی شد و گفت:
- اومدم پیش فرانک تا از طریق دوستش، فردا من رو هم قاچاقی از ایران فراریم بده؛
تو هم باهام میای؟
از این حرفش خندم گرفت، در حالی که سعی در محار کردن لبخندم داشتم؛ رو به کیارش گفتم:
- چرت و پرت نگو، چه فراری؟ فکر کنم مغزت تاپ برداشته.
وقتی دید جدیش نگرفتم ناراحت شد و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان نیهان | adrina_m25 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش: