نویسنده این موضوع
#پارت369
سعی میکنم به تاریکی گوشهی آن توجهی نشان نداده و سریع لباسهای راحتی را پیدا کنم، اما چشمانم هر چند لحظه یک بار به روی گوشهی کمد مینشست و مغزم یاری نمیداد که لباسهای راحتی را کجا گذاشتهام؟!
صدای نگران اردلان میآید:
- بزار کمکت کنم.
کف دستم را مقابلش میگیرم و چشمانم را میبندم. صورت زیبا و لبخند...
سعی میکنم به تاریکی گوشهی آن توجهی نشان نداده و سریع لباسهای راحتی را پیدا کنم، اما چشمانم هر چند لحظه یک بار به روی گوشهی کمد مینشست و مغزم یاری نمیداد که لباسهای راحتی را کجا گذاشتهام؟!
صدای نگران اردلان میآید:
- بزار کمکت کنم.
کف دستم را مقابلش میگیرم و چشمانم را میبندم. صورت زیبا و لبخند...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com