خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 12 60.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 12 60.0%
  • توصیفات

    رای: 10 50.0%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 7 35.0%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 8 40.0%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 9 45.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت289

او مداوم نگاهش بین من و جلو در حرکت است و این بیشتر مرا معذب می‌کند. حواسم پرت این موضوع می‌شود و حواسم به ترمز کردن ماشین مقابلم نیست و با فریاد آرام، محکم به ماشین شاستی بلند مقابلم برخورد می‌کنم، طوری که بدنم یک بار به جلو رفته و به خاطر کمربند با شدت به صندلی برمی‌گیرد. نفس نفس زنان و با چشمانی گرد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mahii، Fatima_sh، YeGaNeH و 8 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت290

به سمت انتهای راهرو می‌رود.‌ نفس راحتی می‌کشم و با لبخند با او همگام می‌شوم. سوار ماشین می‌شویم و استارت می‌زنم. با خیال راحت از بیمارستان بیرون می‌رویم.
آهی می‌کشد:
- ای بابا کافه رو‌ که از دست دادیم.‌ ماشینتم که درب و داغون شده و باید ببری تعمیر. چه اوضاعی شد واقعاً!
همان طور نگاهم به جلو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Mahii، Fatima_sh، YeGaNeH و 9 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت291

از بین باغچه‌ها می‌گذرم و از پله‌ها بالا می‌روم. پشت در قهوه‌ای سوخته، می‌ایستم که در باز شده و اردلان با نیشی باز پیدایش می‌شود و سرخوش می‌گوید:
- سلام آقای داماد.
خنده‌ام می‌گیرد:
- چی میگی؟
چشمک می‌زند و دستم را می‌کشد و می‌گوید:
- بیا که برات سورپرایز دارم.
متعجب داخل می‌روم و به آدم‌های درون خانه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، YeGaNeH، Essence و 7 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت292

اردلان ما را به نشستن بر روی مبلمان شیری سمت چپ دعوت می‌کند. جایی که خلوت‌تر بود. همگی بر روی مبلمان می‌نشینیم. آرام درست کنار من جا می‌گیرد که باعث ذوق زیرپوستی‌ام می‌شود. سعی می‌کنم این ذوق مرگی‌ام را نشان ندهم و طبیعی رفتار کنم، ولی فقط خدا می‌دانست که این حرکت کوچک و عادی او، چه قدر مرا سر ذوق آورده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • جذاب
  • عالی
Reactions: Fatima_sh، YeGaNeH، Essence و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت293

با این حرفش، بغضش می‌ترکد و با صدای بلندی شروع به گریه کردن می‌کند. خود را به سمتش می‌کشم و دستانم دور کمرش حلقه شده و سرش را به سـ*ـینه‌ام می‌چسبانم. دستانش را دورم حلقه می‌کند و گریه‌اش بلندتر می‌شود. کمرش را نوازش می‌کنم و هیچ چیزی نمی‌گویم. سر بلند کرده و اردلان مغموم را پشت در می‌یابم. نگاهش به صورت خیس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، YeGaNeH، Essence و 7 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت294

در خانه باز می‌شود و چندین مهمان به همراه پدر و مادر اردلان بیرون می‌آیند. مثل این‌که قصد رفتن داشتند. اردلان نیز همان موقع پیدایش می‌شود و نگاه پر معنایش بین ما می‌چرخد. از این‌که این قدر ضایع‌بازی در می‌آورد، حرصم می‌گیرد. با چشم‌غره و اخم نگاهش می‌کنم که به خود آمده و نیشش را می‌بندد و می‌گوید:
- بیایید...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، YeGaNeH، Essence و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت295

صدای آرام به پرده‌ی گوشم می‌رسد:
- گیسو معلوم بود خیلی باهات صمیمیه!
بدون آن‌که نگاهش کنم، جواب می‌دهم:
- آره، خیلی باهام اخت شده.
هوم آرامش را می‌شنوم. کمی سکوت بینمان برقرار می‌شود و باعث می‌شود باز به نزدیکی چند دقیقه قبلمان فکر کنم. دستی به موهایم می‌کشم و لـ*ـبم را محکم گاز می‌گیرم.
- این قدر لبتو گاز...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، Tiralin، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت296

اخم ریزی با دیدنش بر پیشانی‌ام می‌نشیند و وقتی می‌چرخد و با لبخند مرموزی به بوم پشت سرش اشاره می‌کند، اخمم بیشتر می‌شود:
- فکر نمی‌کردم سلیقه‌‌ات این قدر خوب باشه.
به سمتش قدم برداشته و پارچه سفید افتاده بر پارکت‌ها را بار دیگر بر روی بوم می‌اندازم.
- دختر خوشگلیه، اسمش چیه حالا؟
در دل لعنتی به خود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Fatima_sh، Tiralin، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت297

خسته از راه رفتن‌های مکرر برای دیدن کاخ نیاوران و موزه‌ها، روی حصیر پهن شده بر روی چمن‌ها، می‌نشینم و به حرف‌های بچه‌ها که از هوای گرم گله می‌کنند، گوش می‌دهم.
میلاد همان طور که با دستانش خود را باد می‌زند، می‌گوید:
- مردیم از گرما، گفتم شب بریما، گوش نمی‌دین که.
گلناز همان طور که پوست تخمه شکسته را روی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، Tiralin، Sajede Khatami و 7 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,343
امتیاز واکنش
15,914
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 17 ساعت 31 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت298

صدای نواختن آهنگی و دست و سوت از گوشه‌ای از باغ بلند می‌شود. سر همگی به سمت صدا می‌چرخد و ازدحام جمعیتی دیده می‌شود. میلاد با هیجان آخرین قاشق بستنی‌اش را فرو می‌برد و می‌گوید:
- سنتور می‌زنند.
عماد به سمت آرام می‌چرخد:
- بریم نگاه کنیم؟
لـ*ـبم را از حرص می‌جوم. از هر موقعیتی برای وقت گذراندن با آرام استفاده...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Essence، Fatima_sh، Tiralin و 7 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا