خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 9 50.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 10 55.6%
  • توصیفات

    رای: 8 44.4%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 5 27.8%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 7 38.9%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 7 38.9%

  • مجموع رای دهندگان
    18

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت299

لبانم را زبان زده و دستپاچه می‌گویم:
- من، راستش خوب..
چشمانم را یک بار باز و بسته کرده و سریع می‌گویم:
- ازت خوشم میاد، ولی نه اون طوری که فکر می‌کنی.
چشمانش را ریز می‌کند و دست به سـ*ـینه می‌گوید:
- پس چطوری؟
این قیافه و لحن طلبکارانه‌اش باعث می‌شود تمام کلمات در ذهنم به پرواز در بیایند و جمله‌ای برای گفتن...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش:
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، Tiralin، Della࿐ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت300

اردلان خود را متعجب نشان داده و می‌گوید:
- نه، چی می‌خواد بشه؟
مشکوک نگاهش می‌کنم که صدای آرام می‌آید:
- آب رو نمیدی؟!
تازه به یاد می‌آورم برایش آب گرفته‌ام. یک بطری بیرون آورده و با یک حرکت درش را باز کرده و به سمتش می‌گیرم. با لبخند شیرینی تشکر می‌کند. جوری که لبخندی بر لبانم می‌کارد و صورت جدی چند دقیقه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، Tiralin، Della࿐ و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت301

پوزخندش را بیشتر و عینک آفتابی‌اش را از چشمش پایین می‌کشد و با همان پوزخند دو قدم نزدیک می‌آید. درست کنارم ایستاده و عینک آفتابی‌اش را از جیب شلوار پارچه‌ای سیاه و جذبش آویزان می‌کند و سر بلند کرده و چشمان نافذش را به چشمان عسلی‌ام می‌دوزد و آرام می‌گوید:
- خیلی تو نخشی نه؟
وقتی نگاه ثابت و لبان به هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Fatima_sh، مبینا زارع، Tiralin و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت302

ماشین را کنار ماشین عماد پارک کرده و بعد از برداشتن موبایلم همراه اردلان پیاده می‌شوم. بقیه نیز همگی پیاده شده‌اند و در حال بحث کردن در مورد آن که اول چه چیزی را سوار شوند، هستند. هر کدام یک چیز را پیشنهاد می‌دهد و در آخر کاغذ قیچی کرده و فائزه برنده می‌شود و بی‌تفاوت می‌گوید:
- ترن هوایی.
همه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: Fatima_sh، مبینا زارع، Tiralin و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت303

آرام لبخند می‌زند:
- برید خوش بگذرونید.
مردی جلو آمده و اعلام می‌کند که همه سوار شوند. همگی یکی یکی داخل می‌روند. من کنار میله‌های حفاظ دور تا دور سقوط آزاد، می‌ایستم و به آن‌ها تکیه می‌دهم. اردلان به سمتم برمی‌گردد:
- بیا بریم دیگه.
سر بالا می‌دهم:
- من سوار نمیشم.
اردلان نیم‌نگاهی به آرام می‌اندازد. کمی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • تشویق
Reactions: Fatima_sh، Sajede Khatami، مبینا زارع و 4 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت304

وسایلم را تند تند در کوله‌ی سیاهم می‌اندازم و از اتاق خارج می‌شوم. پله‌ها را یکی دوتا طی کرده و به سمت در سالن پرواز می‌کنم که صدای پدر از پشت سرم، متوقفم می‌کند:
- آرمان.
به سمتش می‌چرخم که با لبخند کوچکی بر لـ*ـبش به سمتم می‌آید. کوله‌ام را روی شانه انداخته و می‌گویم:
- سلام، کی اومدید؟
بدون حرف مرا در آ*غو*ش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: daryam1، Fatima_sh، MaRjAn و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت305

با چشمانی قد یک بلوط به شرشره‌های ریزی که از بالا روی سر و بدنم سقوط می‌کرد، خیره مانده بودم و‌ نمی‌دانستم چه خبر شده! صدای happy birthday day توسط چندین نفر در سالن مستطیل شکل با نورپردازی نارنجی می‌پیچد. حیران نگاهم روی افراد می‌نشیند‌ اردلان،‌ گلناز و فائزه می‌خواندند و دست می‌زدند و اردلان جلوتر از همه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: daryam1، Fatima_sh، MaRjAn و 3 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت306

صدای گلناز در سالن می‌پیچید:
- بفرمایید کیک.
خم شده و سـ*ـینه پر از بشقاب را روی میز وسط مبلمان می‌گذارد. بشقاب‌هایی که هر کدام تکه‌ای کیک بر رویش جا خوش کرده و چنگال طلایی با طرح‌های شیری رنگ، نیز کنارش قرار گرفته بود. فائزه داخل می‌شود و ظرف قنادی و شیرینی را روی میز می‌‌گذارد. اردلان سریع خم شده و یک بشقاب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: daryam1، Fatima_sh، MaRjAn و 3 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت307

نگاهی به بقیه که غرق در صحبت و خنده بودند، انداخته و اول به موبایلش و بعد به من اشاره می‌کند. تازه متوجه می‌شوم. موبایلم را از جیبم بیرون می‌کشم و روشنش می‌کنم که پیام آرام روی صفحه بالا آمده است. موبایلم سایلنت بوده، به خاطر همین صدایش را نشنیده‌ام. پیامش را باز می‌کنم:
« بستنی براشون نگیر، پرو می‌شند. »...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: daryam1، Fatima_sh، MaRjAn و 3 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
3,302
امتیاز واکنش
12,813
امتیاز
373
زمان حضور
52 روز 20 ساعت 14 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت308

با دیدنمان، فائزه می‌گوید:
- اومدن.
همه بلند می‌شوند و میلاد می‌گوید:
- بریم.
همگی به سمت در ورودی می‌رویم و آن‌ها بیرون می‌روند و من کنار در، بخشی که مربوط به پرداخت هزینه بود، می‌ایستم و بعد از حساب کردن، بیرون می‌روم. ماشین‌ها کنار در قرار گرفته بودند. معلوم بود، رانندگان رستوران آن‌ها را از پارکینگ...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: Sajede Khatami، daryam1، Fatima_sh و 2 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا