خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 12 60.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 12 60.0%
  • توصیفات

    رای: 10 50.0%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 7 35.0%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 8 40.0%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 9 45.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت159

اسفندیاری شانه بالا انداخت:
- گفتم الان چندتا لیچار بارش می‌کنه، ولی اون اصلا بهش محل سگم نداد. یه جورایی اون رو در حدی نمی‌دید که باهاش دهن به دهن بشه.
اردلان سر تکان می‌دهد:
- پس با هر کسی که بدونه آدم درستیه، خودمونی میشه.
اسفندیاری همان طور که به سمت در می‌رفت، جواب داد:
- آره. خوب دیگه، وقت ملاقات هم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، YaSnA_NHT๛ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت160

با نشستن کسی در کنارم، سرم را می‌چرخانم. آرام صادقی است که با دیدن نگاهم، لبخند زده و می‌گوید:
- سلام، چطوری؟
او انگار حتی یک روز را برای دیدن برادرش از دست نمی‌دهد و هر روز در اینجا حضور دارد.
- مرسی، تو‌ چطوری؟
با ذوق به دفتر نگاه می‌کند:
- منم خوبم.
باز نگاهم می‌کند و با همان ذوق می‌گوید:
- یه درخواست...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت161

صدای تیموری نگاهم را به سمت خود می‌کشاند:
- دختر زیباییه.
سر تکان می‌دهم. متوجه نگاه ریزبیانه و لبخند منظوردارش می‌شوم. سریع دفتر را به سمتش می‌گیرم. او با لبخند دفتر را می‌گیرد. زیرلب کلمه « فعلا » را زمزمه کرده و سریع از آن‌جا می‌گریزم. مطمئن بودم در موردم خیالاتی کرده است.
وارد اتاق می‌شوم و روی تـ*ـخت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، YaSnA_NHT๛ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت162

هوم آرامی می‌‌گویم. صدای نفس پر از آهش می‌آید و بعد صدای خودش:
- چند وقته اینجایی؟
من نیز همانند او زانوهایم را در بـ*ـغل می‌گیرم:
- یک ماه و یه هفته.
او با صدای آرامی می‌گوید:
- یک ماه؟ یعنی منم باید این همه مدت اینجا بمونم؟
نگاهش می‌کنم. چانه‌اش می‌لرزید. آرام می‌گویم:
- بستگی داره چند مدت درگیرش بودی.
دستی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، YaSnA_NHT๛ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت163

لبخند زد:
- ولی اون ولم نکرد. مثل یه همراه مداوم اطرافم می‌پلکید و منو به ترک تشویق می‌کرد. مداوم می‌گفت تا پدر نفهمیده بیا بریم ترک کن؛ وگرنه ممکنه بلایی سرش بیاد اگه بفهمه.
لبخندش از بین رفت و با صدایی پر از بغض ادامه داد:
- و اون روز رسید. پدرم وسایل تزریقو تو کشوم دید و وقتی با اخم انداخت جلوم و گفت «...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، YaSnA_NHT๛ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت164

به خواهری که با تمام عشق و صبوری‌اش برادرش را به ترک کردن تشویق می‌کند. هر روز که می‌گذرد، یک طرف از شخصیت آرام صادقی برایم رو می‌شود. او عاشق خانواده‌اش است و برایشان هر کاری می‌کند.
چشمانم را می‌بندم و با فکر به آرام صادقی، کم کم به خواب می‌روم.
***
هوا دیگر کم کم به سمت هوای بهاری کشیده می‌شود. چیزی تا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت165

متعجب‌تر می‌گوید:
- باهاش حرف زدی؟
سر تکان می‌دهم:
- بیشتر اون حرف زد تا من.
این بار لبخند می‌زند:
- برام جای تعجب داره، اون زیاد با کسی گرم نمی‌گیره.
فقط نگاهش می‌کنم و او می‌گوید:
- شاید به خاطر آروم بودن توهه.
می‌خندد و ادامه می‌دهد:
- آخه از چهره‌ات آرامش چکه می‌کنه و آدمو وادار می‌کنه که حرفای دلشو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت166

متعجب می‌گویم:
- از چهره‌ام فهمیدی؟
می‌خندد:
- نه، از نوع برخوردت. به جای این‌که مثل اکثر پسرا خودت رو بهم بچسبونی، دست کمکم رو رد کردی و به کمک دیوار به اتاقت رفتی.
سر تکان می‌دهم و سرم را پایین می‌گیرم‌. با صدایش نگاهش می‌کنم:
- کلاً آدم کم‌حرفی هستی و تنهایی رو ترجیح میدی، برعکس من.
چشمک می‌زند:
- من...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت167

می‌خندد و به نیمکت تکیه می‌دهد:
- از تو دفترت دیدم.
چشمک می‌زند:
- دختر خوشگلیه.
با به یاد آوردن چهره‌اش لبخند می‌زنم:
- آره خوشگله.
با لبخند مرموز بر لبان پدر، به خود می‌آیم و لبخندم را عقب می‌رانم و سرم را پایین می‌اندازم:
- ولی چیزی بین ما نیست. اون پرتره هم پیشنهاد خودش بود. دوست داشت پرتره خودشو داشته...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,345
امتیاز واکنش
15,923
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 6 دقیقه
نویسنده این موضوع
#پارت168

آقای تیموری با لبخندی بزرگ و منظوردار داخل می‌آید. می‌دانستم او نیز همانند پدر فکرهایی کرده است. قاب طلایی‌رنگ ساده‌ای در دستش بود. قاب را به طرفم می‌گیرد:
- بفرما پسرم، ببین مناسبه؟
با لبخند قاب را می‌گیرم:
- خیلی ممنونم آقای تیموری، ببخشید تو زحمت افتادید.
اخم مصنوعی می‌کند:
- این چه حرفیه پسرم؟
لبخند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • قهقهه
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا