خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

کدوم یک از گزینه‌ها در رمان خوب اعمال شده؟

  • جمله‌بندی و شیوه بیان

    رای: 12 60.0%
  • خط داستانی جدید و جذاب

    رای: 12 60.0%
  • توصیفات

    رای: 10 50.0%
  • واقعیت مداری رمان

    رای: 7 35.0%
  • غیرقابل پیش‌بینی بودن

    رای: 8 40.0%
  • زاویه دید مناسب

    رای: 9 45.0%

  • مجموع رای دهندگان
    20

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
چند بار پلک می‌زنم و با بهتر شدن دیدم، صاف می‌ایستم و دستم را از دستش بیرون می‌کشم و به دیوار تکیه می‌دهم. به دختر مقابلم نگاه می‌کنم. همان دختر دیروزی بود. فامیلش چه بود؟ چرا یادم نمی‌آمد؟
دختر لبخندی کوچک بر لبان کشیده و درشتش می‌نشاند:
- انگار هنوز گیج می‌زنی.
صمیمانه صحبت می‌کند. انگار متوجه‌ی اختلاف...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، YaSnA_NHT๛ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
هوم آرامی گفته و ظرف صبحانه را روی میز کوچک تـ*ـخت می‌گذارد و می‌گوید:
- چایی هم که نمی‌خوری.
چشمک می‌زند و از صندوقش یک بطری کاغذی بیرون می‌کشد. رویش آرم سن‌ایچ و شکل پرتقال رسم است که به راحتی به من می‌فهماند که آب‌پرتقال است. خانم مرادی آب پرتقال را روی میز می‌گذارد و می‌گوید:
-...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نگاهم را به دخترک می‌دهم. دخترکی که دستش را به پیشانی گرفته و روی صندلی فلزی در راهرو جا می‌گیرد. پرستاری به طرفش می‌رود و با او صحبتی می‌کند. دخترک با لبخند بی‌رمقی جوابش را می‌دهد. کمی بعد همه‌ی پرستارها به سراغ کارهای خود رفته و دخترک هنوز سرش را بین دستانش گرفته و می‌فشارد.
به داخل اتاق برمی‌گردم. حس...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
با لبخند از او خداحافظی می‌کنم و او با قدم‌هایی کوچک از راهرو عبور می‌کند. تا هنگامی که کاملا از دیدم خارج شود، با نگاهم دنبالش می‌کنم. او کاملا با من فرق می‌کند. عاشق خانواده‌اش است و حالش را با گفتن حرف‌های در دلش برای هر کسی، خوب می‌کند. یک دختر اجتماعی و برون‌گرا. برعکس من که نه اجتماعی بودم و نه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
کمی در خود جمع می‌شوم و می‌خواهم سریع داخل روم که صدایش می‌آید:
- اه، تو هم اینجایی!
ناچار می‌ایستم و نگاهش می‌کنم. دیگر به زیر سایبان رسیده و چترش را می‌بندد. سریع می‌گویم:
- سلام.
با لبخندی بزرگ که بر لبان قرمز شده‌اش نشانده، می‌گوید:
- سلام، چطوری؟
آرام جوابش را می‌دهم:
- ممنون.
نیم‌نگاهی به محوطه‌ی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، YaSnA_NHT๛ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
نمی‌دانم چند ساعت در آن وضعیت در حال کشیدن بودم که با صدای آقای تیموری به خود می‌آیم:
- اصلا دوست ندارم تو رو از دنیای قشنگت بیرون بکشم، ولی متاسفانه دیگه وقت تمومه.
لبخند می‌زنم و دفتر را می‌بندم:...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، ZaHRa، YeGaNeH و 6 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
به دفتر نگاه می‌کنم و می‌گویم:
- نقاشی آرامش بخشه.
هوم آرامی می‌گوید و بعد بلند رو به من می‌گوید:
- به نقاشی‌های حرفه‌ایت نمیاد که فقط تو آموزشگاه آموزش دیده باشی.
دستانش را در جیب پالتو سیاهش فرو می‌کند و کنجکاو به من خیره می‌ماند.
جوابش را می‌دهم:
- رشته نقاشی می‌خونم تو دانشگاه.
ابرویش بالا می‌رود و با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، YaSnA_NHT๛ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
سرم در دفتر فرو رفته و با عشق و علاقه خط‌هایی در آن پیاده می‌کنم. صدای در زدن، باعث می‌شود سرم را بالا بیاورم. در باز می‌شود و سر اردلان با نیشی باز داخل می‌آید. لـ*ـب‌هایم کش می‌آیند. با دیدنم، کامل داخل می‌آید و با لبخندی بزرگ به سمتم می‌آید:
- داداش جونت اومده دیدنت.
چشمکی می‌زند و دستش را دور شانه‌ام...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • تشکر
  • عالی
  • جذاب
Reactions: مبینا زارع، YeGaNeH، YaSnA_NHT๛ و 5 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
سر پایین می‌اندازم:
- دلم براش تنگ شده.
نگاه سنگینش را حس می‌کنم و بعد صدایش را می‌شنوم:
- یه هفته دیگه تحمل کن. بعد زندگیت به روال اول برمی‌گرده.
سر تکان می‌دهم. دفتر را از زیر دستم بیرون می‌کشد و همان طور که ورق می‌زند، سر نیز تکان می‌دهد:
- مثل همیشه همه رو عالی کشیدیا.
از تعریفش لبخند کوچکی می‌زنم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، YaSnA_NHT๛، Sajede Khatami و 4 نفر دیگر

-FãTéMęH-

مدیر ارشد رمان ۹۸
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد انجمن
  
عضویت
28/5/23
ارسال ها
4,347
امتیاز واکنش
15,932
امتیاز
373
زمان حضور
73 روز 18 ساعت 46 دقیقه
نویسنده این موضوع
اردلان با نیشی باز نگاهم می‌کند:
- حالا بگو من دوست دختر ندارم. می‌خوای سر من رو شیره بمالی؟
پوفی می‌کشم و می‌گویم:
- دوست دختر کجا بود؟ دختر دوست مامانمه.
چشمک می‌زند:
- باهم قرار می‌ذاشتید؟
چشم غره می‌روم:
- نه بابا، قرار کجا بود؟ ازش خوشم نمیاد. زیاد آویزون میشه.
می‌خندد و می‌گوید:
- این که خوبه!
نفسم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



بـــــــرگزیده رمان فوبیا | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸

 
  • عالی
  • تشکر
  • خنده
Reactions: YeGaNeH، YaSnA_NHT๛، Sajede Khatami و 4 نفر دیگر
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا