- عضویت
- 18/8/23
- ارسال ها
- 242
- امتیاز واکنش
- 2,089
- امتیاز
- 203
- سن
- 20
- زمان حضور
- 2 روز 13 ساعت 13 دقیقه
نویسنده این موضوع
پارت صد و هشتاد و نه
ارمیا دوشادوش من قدم بر میداشت؛ گرچه حرفی نمیزد اما حضورش کمی دلگرم کننده بود.
لحظهی خروج از بیمارستان، بالاخره لـ*ـب به سخن گشود:
- اگه لازمه میتونم باهات بیام!
نمیدانم چهرهام چه به او نشان داده بود که این حرف را زد، اما من به آرامی سر به نفی تکان دادم و گفتم:
- چهجوری این اتفاق افتاد؟
آهی کشید و گفت:
-...
ارمیا دوشادوش من قدم بر میداشت؛ گرچه حرفی نمیزد اما حضورش کمی دلگرم کننده بود.
لحظهی خروج از بیمارستان، بالاخره لـ*ـب به سخن گشود:
- اگه لازمه میتونم باهات بیام!
نمیدانم چهرهام چه به او نشان داده بود که این حرف را زد، اما من به آرامی سر به نفی تکان دادم و گفتم:
- چهجوری این اتفاق افتاد؟
آهی کشید و گفت:
-...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
در حال تایپ رمان ماهیت نهفته | Sajede Khatami کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com