نویسنده این موضوع
به میز صبحانه زل زده بود و تمام فکرش حول دیشب میچرخید. تمام حرکات موجود درونش را در ذهنش مرور کرد. او خیلی خونسرد بود و ترسی در دلش نبود. به راحتی تمام آن گرگینه را به یک تُل خاکستر تبدیل کرد.
برایش عجیب بود که ایندفعه با خواست خودش کنار رفته و او توانسته بود برگردد. چرا؟ چرا بعد از ده سال آمده و حالا به...
برایش عجیب بود که ایندفعه با خواست خودش کنار رفته و او توانسته بود برگردد. چرا؟ چرا بعد از ده سال آمده و حالا به...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان مانوی | -FãTéMęH- کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: