خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع

شمارهٔ ۶۱
معشـ*ـوقه از آن ظریفتر نیست
زان عشوه‌فروش و عشوه خر نیست

شهریست پر از شگرف لیکن
زو هیچ بتی شگرف‌تر نیست

مریم کده‌ها بسیست لیکن
کس را چو مسیح یک پسر نیست

فرزند بسیست چرخ را لیک
انصاف بده چنو دگر نیست

آن کیست که پیش تیر بالاش
چون نیزه همه تنش کمر نیست

چون او قمری شرط بندی دل را
در زیر ولایت قمر نیست

شمشیرکشان چشم او را
جز دیدهٔ عاشقان سپر نیست

آن کیست کز آفتاب رویش
چون کان همه خاطرش گهر نیست

در تاب دو زلفش از بلاها
یارب زنهار تا چه در نیست

از بلعجبان نیایدش روی
رویش گویان که روی گر نیست

سم زهر بود به لفظ تازی
زو هیچ خطیر با خطر نیست

دندان و لـ*ـب چو سین و میمش
این نادره بین که جز شکر نیست

در عشق و بلاش جان و دل را
حقا که جز از حذر حذر نیست

شادی و غمست عشق و ما را
غم هست ولیک آن دگر نیست

از رد و قبول دلبران را
چه سود که هیچ بی‌جگر نیست

او سیم‌بر است و سیم زی او
گر زر نبود ترا خطر نیست

ما را چه ز سیم او که ما را
روی چو زرست و روی زر نیست

حقا که ظریف روزگاران
گر هست حریف ما دگر نیست

ما را کلهی نهاد عشقش
کان بر سر هیچ تاجور نیست

اندر طلبش سوی سنایی
غم تاج سرست و درد سر نیست


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع

شمارهٔ ۶۲
جام می پر کن که بی جام میم انجام نیست
تا به کام او شوم این کار جز ناکام نیست

ساقیا ساغر دمادم کن مگر سرخوشی کنم
زان که در هجر دلارامم مرا آرام نیست

ای پسر دی رفت و فردا خود ندانم چون بود
عاشقی ورزیم و زین به در جهان خودکام نیست

دام دارد چشم ما دامی نهاده بر نهیم
کیست کو هم بسته و پا بستهٔ این دام نیست

شمارهٔ ۶۳
جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست

امروز منم عاشق بی مونس و بی‌یار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست

در عشق نمی‌دانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسم نیست

خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست

هر شب به سر کوی تو آیم متواری
با بدرقهٔ عشق تو بیم عسسم نیست

گویی که طلبکار دگر یاری رو رو
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست​


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
شمارهٔ ۵۴
سبب عاشقان نه نیکوییست
آفت دلبران نه مه روییست

عشق ذات و صفات شرکت نیست
بت پرستیدن از سیه روییست

عشق هم عاشقست و هم معشوق
عشق دو رویه نیست یکروییست

مایهٔ عشق بی‌نصیبی دان
هر که گوید جز این سمر گوییست

قطع کردم سخن تمام نگفت
راحت عاشقان ز کم گوییست​


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع

شمارهٔ ۵۵
نرگسین چشما به گرد نرگس تو تیر چیست
وان سیاهی اندرو پیوسته همچون قیر چیست

گر سیاهی نیست اندر نرگس تو گرد او
آن سیه مژگان زهرآلود همچون تیر چیست

گر نوشیدنی و شیر خواهی ریخته بر ارغوان
پنجه‌های دست رنگین پر نوشیدنی و شیر چیست

گر مثال دست شاه زنگ دارد زلف تو
پس دو دست شاه زنگی بسته در زنجیر چیست

آیتی بنبشته‌ای گرد لـ*ـب یاقوت رنگ
اندر آن آیت بگو تا معنی و تفسیر چیست

دل ترا دادم توکل بر خدای دادگر
روی کردم سوی تو تا بر سرم تقدیر چیست

مر مرا گر کشته خواهی پس بکش یکبارگی
من کیم در کشتن من این همه تدبیر چیست

مر مرا چون زیر کردی در فراق روی خویش
وانگهی گویی خروش و نالهٔ چون زیر چیست

ای سنایی در فراقش صابری را پیشه گیر
جز صبوری کردن اندر عاشقی تدبیر چیست


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع
شمارهٔ ۵۶
ماه رویا گرد آن رخ زلف چون زنجیر چیست
وندران زنجیر چندان پیچ و تاب از قیر چیست

گر بود زنجیر جانان از پی دیوانگان
خود منم دیوانه بر عارض ترا زنجیر چیست

گر نوشیدنی و شیر خواهی مضمر اندر یاسمین
تودهٔ عنبر فگنده بر نوشیدنی و شیر چیست

قبلهٔ جان ای نگار از صورت و روی تو نیست
از خیالت روز و شب در چشم من تصویر چیست

قد من گر چون کمان از عشق تو شد پس چرا
گرد آن دو نرگس بیمار چندان تیر چیست

آیتی کز فال عشق تو برآید مر مرا
اندر آن آیت به جز اندوه و غم تفسیر چیست

در ازل رفته‌ست تقدیری ز عشقت بر سرم
جز رضا دادن نگارا حیله و تدبیر چیست

ای سنایی چون مقصر نیستی در عشق او
در وفا و عهد تو چندین ازو تقصیر چیست


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع

شمارهٔ ۵۷
عشق بازیچه و حکایت نیست
در ره عاشقی شکایت نیست

حسن معشوق را چو نیست کران
درد عشاق را نهایت نیست

مبر این ظن که عشق را به جهان
جز به دل بردنش ولایت نیست

رایت عشق آشکارا به
زان که در عشق روی و رایت نیست

عالم علم نیست عالم عشق
رویت صدق چون روایت نیست

هر که عاشق شناسد از معشوق
قوت عشق او به غایت نیست

هر چه داری چو دل بباید باخت
عاشقی را دلی کفایت نیست

به هدایت نیامدست از کفر
هر کرا کفر چون هدایت نیست

کس به دعوی به دوستی نرسد
چون ز معنی درو سرایت نیست

نیک بشناس کانچه مقصودست
بجز از تحفه و عنایت نیست


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع

شمارهٔ ۵۸
ای پسر عشق را بدایت نیست
در ره عاشقی نهایت نیست

اگرت عشق هست شاکر باش
که به عشق اندرون شکایت نیست

گر بنالی ز حال عشق ترا
علت عاشقی به غایت نیست

جهد کن جهد تا به عشق رسی
کانچه گفتم ترا کفایت نیست

ز عمل کام دل شود حاصل
درد را نزد من حکایت نیست

چون وصیت کنم به عشق ترا
که مرا نوبت وصایت نیست

عشق ما را ولایتی دادست
که کسی را چنان ولایت نیست

رایت خیل عشق فعل بود
عشق را نزد فعل رایت نیست

هر کرا عشق نیست در دل و جان
در دل و جان او هدایت نیست


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع

شمارهٔ ۵۹
هر کرا درد بی نهایت نیست
عشق را پس برو عنایت نیست

عشق شاهیست پا به تـ*ـخت ازل
جز بدو مرد را ولایت نیست

عشق در عقل و علم درماند
عشق را عقل و علم رایت نیست

عشق را بوحنیفه درس نکرد
شافعی را در او روایت نیست

عشق حی است بی بقا و فنا
عاشقان را ازو شکایت نیست



غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع

شمارهٔ ۶۰
چون درد عاشقی به جهان هیچ درد نیست
تا درد عاشقی نچشد مرد مرد نیست

آغاز عشق یک نظرش با حلاوتست
انجام عشق جز غم و جز آه سرد نیست

عشق آتشی ست در دل و آبی ست در دو چشم
با هر که عشق جفت ست زین هر دو فرد نیست

شهدیست با شرنگ و نشاطی‌ست با تعب
داروی دردناکست آنرا که درد نیست

آنکس که عشق بازد و جهان بازد و جهان
بنمای عاشقی که رخ از عشق زرد نیست


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373

MaSuMeH_M

کاربر فوق حرفه‌ای
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
4/1/21
ارسال ها
3,013
امتیاز واکنش
9,030
امتیاز
308
زمان حضور
25 روز 10 ساعت 5 دقیقه
نویسنده این موضوع

شمارهٔ ۶۱
معشـ*ـوقه از آن ظریفتر نیست
زان عشوه‌فروش و عشوه خر نیست

شهریست پر از شگرف لیکن
زو هیچ بتی شگرف‌تر نیست

مریم کده‌ها بسیست لیکن
کس را چو مسیح یک پسر نیست

فرزند بسیست چرخ را لیک
انصاف بده چنو دگر نیست

آن کیست که پیش تیر بالاش
چون نیزه همه تنش کمر نیست

چون او قمری شرط بندی دل را
در زیر ولایت قمر نیست

شمشیرکشان چشم او را
جز دیدهٔ عاشقان سپر نیست

آن کیست کز آفتاب رویش
چون کان همه خاطرش گهر نیست

در تاب دو زلفش از بلاها
یارب زنهار تا چه در نیست

از بلعجبان نیایدش روی
رویش گویان که روی گر نیست

سم زهر بود به لفظ تازی
زو هیچ خطیر با خطر نیست

دندان و لـ*ـب چو سین و میمش
این نادره بین که جز شکر نیست

در عشق و بلاش جان و دل را
حقا که جز از حذر حذر نیست

شادی و غمست عشق و ما را
غم هست ولیک آن دگر نیست

از رد و قبول دلبران را
چه سود که هیچ بی‌جگر نیست

او سیم‌بر است و سیم زی او
گر زر نبود ترا خطر نیست

ما را چه ز سیم او که ما را
روی چو زرست و روی زر نیست

حقا که ظریف روزگاران
گر هست حریف ما دگر نیست

ما را کلهی نهاد عشقش
کان بر سر هیچ تاجور نیست

اندر طلبش سوی سنایی
غم تاج سرست و درد سر نیست


غزلیات سنایی

 
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH و نگار 1373
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا