- عضویت
- 21/4/21
- ارسال ها
- 1,375
- امتیاز واکنش
- 4,971
- امتیاز
- 298
- محل سکونت
- دنیای خواب...
- زمان حضور
- 132 روز 49 دقیقه
نویسنده این موضوع
رو به سرهنگ گفتم:
- با اجازتون من تماس رو جواب بدم.
سرهنگ سری تکون داد و گفت:
- راحت باش دخترم.
از جا بلند شدم و به سمت حیاط رفتم. کنار باغچه ایستادم و دکمهی سبز رنگ رو فشردم.
- جانم؟
صدای مامان اومد که گفت:
- سلام محدثهم، خوبی مادر؟
درحالیکه قدم میزدم و گلهارو نگاه میکردم جواب دادم:
- مرسی مامان...
- با اجازتون من تماس رو جواب بدم.
سرهنگ سری تکون داد و گفت:
- راحت باش دخترم.
از جا بلند شدم و به سمت حیاط رفتم. کنار باغچه ایستادم و دکمهی سبز رنگ رو فشردم.
- جانم؟
صدای مامان اومد که گفت:
- سلام محدثهم، خوبی مادر؟
درحالیکه قدم میزدم و گلهارو نگاه میکردم جواب دادم:
- مرسی مامان...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان بوی مرگ | mohadese22 کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: