خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با دیدن تابلوی کوچه، گوشه‌ی چادرم رو توی دستم می‌گیرم و وارد کوچه میشم.
مثل همیشه زن‌های همسایه، سرکوچه نشستن و نگاه‌های درنده‌اشون روی من زوم میشه. با اعتماد به نفس سلام می‌کنم و بعد انگشتم رو روی زنگ فشار میدم.
منتظر می‌مونم تا مامان در رو باز کنه و بعد از شنیدن صدای تیک، نگاهم رو از تابلوی کوچه می‌گیرم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
حاج بابا نفس‌های کش‌دار می‌کشه و بعد نگاهش رو به من می‌دوزه.
خم می‌شه و با پشت دست محکم توی دهنم می‌زنه و می‌گه:
- خیره‌سر.
اشک‌هام روی گونه‌‌ام سرازیر می‌شن و من تو دلم به چشم‌هایی که بدون اجازه‌ی من می‌بارن لعنت می‌فرستم!
چونه‌‌ام از بغض می‌لرزه و تمام توانم رو داخل پاهام جمع می‌کنم تا از روی زمین بلند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
***
موهام رو پشت گوشم می‌فرستم و آهنگی که هومان برام ارسال کرده بود رو پخش می‌کنم.
«تو ای زیبا صنم هوادارت منم
کاش بودم عطر رو پیراهن تو
تو ای آرام جان عزیز مهربان
مستم از گل های روی دامن تو»
لبخند روی لـ*ـبم نقش می‌بنده و با حس سوزش بالای لـ*ـبم، لعنتی زیر لـ*ـب میگم و شروع به تایپ کردن می‌کنم.
- حالا که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
با شنیدن صدای بسته شدن در، مانتوی توی دستم رو روی صندلی می‌ذارم و به سمت در اتاق قدم برمی‌دارم. قبل از این‌که از اتاق بیرون برم، صدای مامان به گوشم می‌خوره.
- صنم، کجایی؟
موهام رو به پشت گوشم می‌فرستم و از اتاق بیرون می‌رم. مامان درحال درآوردن چادرشه و پلاستیک بزرگی که به دست داره رو روی زمین می‌ذاره...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
قدمی به عقب برمی‌دارم و به اتاقم پناه می‌برم تا شاهد گریه‌هام تنها دیوارهای اتاق باشن.
همین‌که پام رو داخل اتاق می‌دارم سیل اشک‌هام روی گونه‌‌م جاری می‌شن و قلبم محکم می‌کوبه. این‌قدر محکم که هرلحظه حس می‌کنم ممکنه از هم بپاشه!
پشت دستم رو به بینیم می‌کشم و گوشیم رو از داخل کشو برمی‌دارم. بعد از زدن رمز،...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
شک، تردید و بیشتر از همه ترس بعد از حرف ترنم توی دلم ریشه می‌کنه و تعللم توی جواب دادن، باعث میشه که صدای عصبی ترنم به گوشم بخوره:
- زیر لفظی می‌خوای؟
زبونم رو رو لـ*ـبم می‌کشم و میگم:
- می‌ترسم ترنم.
صدای نفس کشیدن عصبیش به گوشم می‌رسه و چهره‌ی عصبیش جلوی چشم‌هام نقش می‌بنده.
- از چی‌ می‌ترسی صنم؟ خاک توی سر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای پا به گوشم می‌رسه و من سریع آستین لباسم رو به چشم‌هام می‌کشم تا اثرات گریه کردن رو پاک کنم. قامت مامان رو داخل راهرو می‌بینم که به سمت اتاق می‌رفت و کمی بعد با پلاستیکی که داخلش پارچه بود از اتاق بیرون میاد
- صنم بیا.
کف دست‌هام رو روی میز می‌ذارم و از رو صندلی بلند می‌شم. از اتاق بیرون میرم و با...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای محکم بسته شدن در، باعث می‌شه نگاه ترسیده‌‌ام رو به در آشپزخونه برسونم و سریع از روی صندلی بلند بشم. صدای یاعلی گفتن مامان، قلبم رو بیشتر به لرزه می‌ندازه و دلشوره امونم رو می‌بره.
- حاجی صبر کن.
به دیوار پشت سرم تکیه میدم و در توسط حاج‌بابا باز میشه و قبل از این‌که به صابر اجازه‌ی ورود بده، در رو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
فشار دستش روی چونه‌‌ام بیشتر می‌شه و میگه:
- زبون باز کردی.
لـ*ـب‌هام رو محکم روی هم فشار می‌دم و می‌گم:
- توی قانون خدا نوشتن که حرف حق زدن، حرامه؟
چونه‌‌ام رو رها می‌کنه و نگاهش به رد خون گوشه‌ی لـ*ـبم می‌رسه. نفسم بریده‌ بریده بالا میاد و صدای ضربه‌هایی که صابر به در میزد هم قطع می‌شه.
انگشت اشاره‌ی حاج بابا...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A

ماهی!

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
3/2/22
ارسال ها
259
امتیاز واکنش
1,519
امتیاز
178
محل سکونت
نورِماه!
زمان حضور
2 روز 16 ساعت 51 دقیقه
نویسنده این موضوع
دست صابر روی کمرم می‌شینه و می‌گه:
- چرا این‌ کار رو کردی صنم؟
آب دماغم رو بالا می‌کشم و لـ*ـب می‌زنم:
- کدوم کار؟
صابر من رو از خودش جدا می‌کنه و آستین لباسم رو بالا می‌زنه. وقتی رد زخمی رو دستم نمی‌بینه می‌گه:
- همین زخم‌های روی دستت که توی عکس بود.
سرم رو پایین می‌ندازم و حین این‌که به ترنم لعنت می‌فرستم...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: SelmA، YeGaNeH و M O B I N A
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا