- عضویت
- 3/2/22
- ارسال ها
- 258
- امتیاز واکنش
- 1,517
- امتیاز
- 178
- محل سکونت
- نورِماه!
- زمان حضور
- 2 روز 16 ساعت 37 دقیقه
نویسنده این موضوع
فکر اینکه یزدان بهم ابراز علاقه کرده باعث میشه بندبند وجودم به لرزه بیوفته!
- کجا میری صنم؟
بدون اینکه به یزدان نگاه کنم، به یاسمن که پلاستیک خوراکی به دستش بود نگاه میکنم و میگم:
- صابر زنگ زد، باید برم.
دستم رو روی شونهی یاسمن میذارم و سرم رو به سمت یزدان میچرخونم. متعجب به یزدان نگاه میکنم که چیزی...
- کجا میری صنم؟
بدون اینکه به یزدان نگاه کنم، به یاسمن که پلاستیک خوراکی به دستش بود نگاه میکنم و میگم:
- صابر زنگ زد، باید برم.
دستم رو روی شونهی یاسمن میذارم و سرم رو به سمت یزدان میچرخونم. متعجب به یزدان نگاه میکنم که چیزی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان ژیکان | ماهی! کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: