- عضویت
- 25/3/20
- ارسال ها
- 479
- امتیاز واکنش
- 5,611
- امتیاز
- 263
- محل سکونت
- از بر بحر فرنوشم
- زمان حضور
- 51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
«فصل هفتم: آخرین طلوع»
جو سنگین و ترسناک شده بود. باد سرد کوهستان، زوزهای کرد و دستی بر ویرانهها و گیاهان پلاسیده کشید.
هوکاری سکوت را شکست:
- من فقط دو چیز ازتون میخوام؛ جبار و روح گلایدوس. اگر مثل بچهی آدم به من تحویل بدید میذارم تا روزی که پرودگارم...
ساموئل نیزهاش را در دستش ظاهر کرد و...
جو سنگین و ترسناک شده بود. باد سرد کوهستان، زوزهای کرد و دستی بر ویرانهها و گیاهان پلاسیده کشید.
هوکاری سکوت را شکست:
- من فقط دو چیز ازتون میخوام؛ جبار و روح گلایدوس. اگر مثل بچهی آدم به من تحویل بدید میذارم تا روزی که پرودگارم...
ساموئل نیزهاش را در دستش ظاهر کرد و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: