- عضویت
- 25/3/20
- ارسال ها
- 479
- امتیاز واکنش
- 5,611
- امتیاز
- 263
- محل سکونت
- از بر بحر فرنوشم
- زمان حضور
- 51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
«فصل چهارم: آزادی»
برادران، یک به یک بههوش آمدند. خودشان را داخل یک سلول زندان دیدند. سقفی بلند، میلههای زنگزده و بوی گندهجنازه و خون.
ساموئل آهی کشید و گفت:
- همهچیز ما رو گرفتن، کم مونده بود فقط لباسامون رو بگیرن!
سیریوس مشتش را بر دیوار سنگی کوباند و غرید:
- چرا ما رو زندانی کردید؟ ما که غلطی...
برادران، یک به یک بههوش آمدند. خودشان را داخل یک سلول زندان دیدند. سقفی بلند، میلههای زنگزده و بوی گندهجنازه و خون.
ساموئل آهی کشید و گفت:
- همهچیز ما رو گرفتن، کم مونده بود فقط لباسامون رو بگیرن!
سیریوس مشتش را بر دیوار سنگی کوباند و غرید:
- چرا ما رو زندانی کردید؟ ما که غلطی...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: