خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
«فصل چهارم: آزادی»
برادران، یک به یک به‌هوش آمدند. خودشان را داخل یک سلول زندان دیدند. سقفی بلند، میله‌های زنگ‌زده و بوی گنده‌‌جنازه و خون.
ساموئل آهی کشید و گفت:
- همه‌چیز ما رو گرفتن، کم مونده بود فقط لباسامون رو بگیرن!
سیریوس مشتش را بر دیوار سنگی کوباند و غرید:
- چرا ما رو زندانی کردید؟ ما که غلطی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.a.H.r.A☆، SAEEDEH.T، Zeynab Savary و 8 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
اولاث، حیرت‌زده از جایش بلند شد و سیریوس‌ را تشويق کرد و گفت:
- بیشتر از چیزی بودید که انتظار داشتم!
برادران شتابان به سمت سیریوس‌ رفتند. بدنش از زخم‌های عمیق پنجه‌های آن شیر پُر شده بود.
دیوید، دست سیریوس‌ را گرفت و روی شانه‌اش گذاشت و گفت:
- چیزی که من دارم حس می‌کنم، حداقل چهار جای بدنش شکسته!
اولاث کمی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.a.H.r.A☆، SAEEDEH.T، Zeynab Savary و 7 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
شمشیرش را محکم تکان داد و خون را از رویش پاک کرد؛ سپس‌ با سرعت به سمت برادرانش رفت. آن‌ها در حال دویدن در‌ راهروی بزرگ و باریک بودند.
در انتهای راهرو، در آهنینی قرار داشت که به گفته‌ی دیوید، راهشان را به سمت سقف آسان‌تر می‌کرد. دستگیره‌ی در دایره‌ای بود و دو میله از آن بیرون زده بود.
ساموئل و میگل دو سر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: M O B I N A، Z.a.H.r.A☆، SAEEDEH.T و 7 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
ساموئل گیج و منگ دختر را نگاه می‌کرد.
نورسا اخمی کرد و گفت:
- تو کدوم خری هستی؟
دختر درحالی‌که به سمت نورسا قدم برمی‌داشت گفت:
- من آنجلا هستم.
دو شمشیر بلند و باریکی که به کمرش غلاف کرده بود را درآورد و ادامه داد:
- بهت فرصت میدم که بی‌خیال بشی و بری دنبال کار خودت!
نورسا که از شنیدن این حرف حسابی عصبانی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.a.H.r.A☆، SAEEDEH.T، Zeynab Savary و 7 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
هاثور اژدهای یخ، نعره‌ی دیگری سرداد و به سمت دراکو حمله‌ور شد. با هر قدمی که بر می‌داشت؛ لرزش عظیمی ایجاد می‌شد. دراکو دستش را جلو برد و گفت:
- می‌دونم چه دردی کشیدی؛ لطفاً آروم باش!
هاثور مانند حیوان وحشی، به سمت دراکو می‌دوید.
وقتی نزدیکش شد؛ دستش را بالا برد و با قدرت به سمتش برد.
دراکو نوک پنجه‌اش را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: Z.a.H.r.A☆، SAEEDEH.T، Z.A.H.Ř.Ą༻ و 7 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
دراکو پس از آن‌که با هاثور حرف زد؛ رو به بقیه کرد و گفت:
- هاثور می‌تونه ما رو تا دم سرزمین «آلتوس» ببره.
دیوید قطب‌نما را از جیبش درآورد و کمی آن را بررسی کرد و گفت:
- جهت قطب‌نما به سمت کوه‌هاست. پیرمرد هم گفته بود که به شمالی‌ترین نقطه برید‌. طبق این تعریفات، معبد اژدها باید توی اون رشته کوه‌های یخی...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Z.a.H.r.A☆، SAEEDEH.T و 7 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
«فصل پنجم: روح شوالیه»
برادران و آنجلا، در حال عبور از میان برف‌های عمیق و سرد هستند. کولاک یخ و برف، بی‌رحمانه بر سر و بدنشان می‌بارد.
همدیگر را با طناب بسته‌اند تا گم نشوند. ساموئل همان‌طور که برف‌های پیش رویش را کنار می‌زد؛ فریاد زد:
- فقط مقاومت کنید!
تام که اصلا از شرایط راضی نبود گفت:
- چطور‌ انتظار...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Z.a.H.r.A☆، SAEEDEH.T و 7 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
هاروث به جلو پیش رفت و گفت:
- به قصر برمی‌گردیم.
آن‌ها چندین ساعت در میان یخ و سرما حرکت کردند. هاروث که از دراکو خوشش آمده بود؛ رویش را به او...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Z.a.H.r.A☆، M O B I N A و 6 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
سارتان خودش را روی تـ*ـخت انداخت و خمیازه بلندی کشید و گفت:
- روزی که بدون کشتن اژدها بگذره، برای من بدترین روزه!
یومی که روی صندلی چوبی نشسته‌ بود؛ نگاه چپی‌ به او انداخت...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، Z.a.H.r.A☆، Meysa و 4 نفر دیگر

فریان

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
25/3/20
ارسال ها
479
امتیاز واکنش
5,611
امتیاز
263
محل سکونت
از بر بحر فرنوشم
زمان حضور
51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
سارتان همانند شیری به سمتش جهید و نیزه‌اش را به طرف سرش نشانه رفت. هوکاری با بی‌خیالی سرش را تکان داد.
سارتان با سرعت سرسام‌آوری نیزه‌اش را به نقاط مختلف بدنش می‌زد؛ ولی او بدون این‌که به خودش زحمتی بدهد جای‌خالی می‌داد.
برای او کسرشأن بود که از قدرتش بهره ببرد. در همین حال بود که کیاران از پشت سر ظاهر شد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
  • ناراحت
  • عالی
Reactions: YeGaNeH، M O B I N A، Z.a.H.r.A☆ و 4 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا