- عضویت
- 25/3/20
- ارسال ها
- 479
- امتیاز واکنش
- 5,611
- امتیاز
- 263
- محل سکونت
- از بر بحر فرنوشم
- زمان حضور
- 51 روز 18 ساعت 32 دقیقه
نویسنده این موضوع
فرشتهی سفید گفت:
- حاضرم از جانم مایه بگذارم تا آن شیطان آزاد نشود!
در یک لحظه، به سمت آرمسترانگ جهید و را گرفت و غرید:
- تو همراه من نابود میشویی!
او را داخل قلب سفیدش فرو برد. عارف تاریکی، در دل نور بینهایت فرشته غوطهور بود؛ ولی هیچ تاثیری روی آن نداشت.
دستش را باز کرد و گفت:
- روحت برای من است...
- حاضرم از جانم مایه بگذارم تا آن شیطان آزاد نشود!
در یک لحظه، به سمت آرمسترانگ جهید و را گرفت و غرید:
- تو همراه من نابود میشویی!
او را داخل قلب سفیدش فرو برد. عارف تاریکی، در دل نور بینهایت فرشته غوطهور بود؛ ولی هیچ تاثیری روی آن نداشت.
دستش را باز کرد و گفت:
- روحت برای من است...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان آخرین طلوع | علی آبانی کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: