- عضویت
- 20/8/18
- ارسال ها
- 765
- امتیاز واکنش
- 15,356
- امتیاز
- 303
- سن
- 25
- زمان حضور
- 35 روز 8 ساعت 33 دقیقه
نویسنده این موضوع
- یک راست میرم سر اصل مطلب. من و مهتا و یاسی تصمیم گرفتیم رستوران مستقل بزنیم و از اون رستوران بیایم بیرون.
بابا و مامان رفتن تو فکر.
بابا: راشا جان، بابا، کار سختیه. کلی دنگ و فنگ داره. میتونی از پسش بر بیای؟! من بهت ایمان دارم ولی دخترم میخوای از اول شروع کنی و این موضوع یکم نگران کنندهاس.
خوشبختانه تنها نیستی ولی اجازه بده من و...
بابا و مامان رفتن تو فکر.
بابا: راشا جان، بابا، کار سختیه. کلی دنگ و فنگ داره. میتونی از پسش بر بیای؟! من بهت ایمان دارم ولی دخترم میخوای از اول شروع کنی و این موضوع یکم نگران کنندهاس.
خوشبختانه تنها نیستی ولی اجازه بده من و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان باران ماه مرداد | کار گروهی کاربران انجمن رمان ٩٨
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com