![320 Messages](/styles/XENTR/ReputationSystem/fullstar-2.png)
- عضویت
- 31/8/20
- ارسال ها
- 320
- امتیاز واکنش
- 2,402
- امتیاز
- 178
- سن
- 21
- زمان حضور
- 6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
![حالت: نویسنده](/data/addonflare/moods/uploads/68.gif?1599243281)
نویسنده این موضوع
بلند شدم و صاف ایستادم.
لحن محترم صدایم و حرکتم ادوارد را شگفتزده کرده بود. ابروانش را بالا داد و پس از نگاهی زودگذر به اشلی، لبخندی روی لـ*ـبش نشست و خطاب به من گفت:
- کلارا، نیازی به احترام نیست. ما همهمون باهمیم.
صدای محترم و شرافتمندش، لحن صادق و صمیمیای که داشت، شگفتزدهام میکردند. تک خندهای کردم و...
لحن محترم صدایم و حرکتم ادوارد را شگفتزده کرده بود. ابروانش را بالا داد و پس از نگاهی زودگذر به اشلی، لبخندی روی لـ*ـبش نشست و خطاب به من گفت:
- کلارا، نیازی به احترام نیست. ما همهمون باهمیم.
صدای محترم و شرافتمندش، لحن صادق و صمیمیای که داشت، شگفتزدهام میکردند. تک خندهای کردم و...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸
![forum.roman98.com](https://forum.roman98.com/styles/default/xenforo/Roman98.png)
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
![roman98.com](https://roman98.com/wp-content/uploads/34.png)
آخرین ویرایش توسط مدیر: