خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
راوی
کلارکسون تمام کتاب‌های روی میزش را روی زمین پرت کرد و با خشم دستانش را به میز کوبید. چنان دندان‌هایش را روی هم می‌سایید که خورد نشدنشان جای تعجب داشت. بدنش داغ کرده بود و نگاه ترسناک و تشنه‌به‌خونش را روی محافظ روبه‌رویش دوخته بود....

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلاکرسون دستی به پشت گردنش کشید و روی از مارگاریت برگرداند. نفس عمیقی جهت آرام‌سازی خود کشید؛ اما توانایی آرام ساختن خود را نداشت؛ نه با وجود این بی‌حوصلگی و کلافگی که در ذهنش رژه می‌رفتند. اخم‌هایش درهم تنیدند و کلارکسون با لحن صدای زننده‌ای که بسیار مارگاریت را ناراحت کرد گفت:
- نگران نشو، نگران من نشو...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
مارگاریت و کلارکسون هر دو به سمت صدا سر چرخاندند و با جیمس که در چهارچوب در ایستاده و با خشم کلارکسون را می‌نگریست، روبه‌رو شدند. دستان مشت شده‌اش و رگ متورم شده‌ی دستش نشان از خشم بالایش می‌دادند و او چنان با نگاه خشمگینش به کلارکسون چشم دوخته بود که گویا کلارکسون دشمن خونی‌اش بود. افکار زیادی در ذهنش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
در دوراهی مانده بود و نمی‌دانست چه کند. تردید داشت. دلش بدجور شکسته بود و این ناراحتی‌اش به او اجازه‌ی درست فکر کردن و انتخاب کردن را نمی‌داد.
به جیمس حق می‌داد و از طرفی خودش هم نمی‌خواست این‌جا بماند. ندایی درون قلبش می‌گفت بهترین راه رفتن است. شاید مدتی دور شدن و تنها ماندن، مدتی جدا بودن به نفع همه‌شان...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
نزدیک طلوع خورشید بود و آسمان رفته‌رفته روشن‌تر می‌شد. ماه داشت از مردم خداحافظی می‌کرد و جایش را به خورشید می‌داد.
صدای آواز پرندگانی که روی شاخه‌ی درختان اطراف نشسته بودند، حس زیبای تماشای طلوع آفتاب لبخند را به لبانش هدیه می‌داد. درحالی‌که دست نوازش روی سر گرتیس می‌کشید، نگاهش را به دوردست‌ها، به آفتاب...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
راب صاف ایستاد و نگاه جدی‌اش را در نگاه ادوارد دوخت. صدای جدی و لحن صادق و مطمئنش هیچ جای شکی باقی نمی‌گذاشت و موجب می‌شد ادوارد از چیزی که راب می‌گفت، اطمینان کامل پیدا کند.
- پرنسس کلارا اومدن.
با شنیدن این نام، چشمانش از فرط تعجب گرد شدند و گویا سر جایش خشکش زد. نمی‌دانست چه بگوید. گوش‌هایش چیزی را که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای پچ‌پچ درگوشی افراد، همه‌جا را در بر گرفته بود. صدای پرندگان پیرامون نیز دست کمی از آن پچ‌پچ‌ها نداشت. گویا حتی پرندگان نیز داشتند مانند محافظان به‌خاطر آمدن کلارا اظهار تعجب می‌کردند. نور مشعل‌ها بر تاریکی غلبه می‌کرد و چشم همه روی کلارا قفل شده بود. کلارا درحالی‌که گرتیس را در دست گرفته و موهای سرش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
صدای آرام و ناباورش در گوش‌هایش طنین می‌انداختند و او چقدر از شنیدن این صدا خرسند بود. صدای خودش بود. این همان صدایی بود که کلارا مدت‌ها تمنای شنیدنش را می‌کرد. همان صدایی بود که دلش می‌خواست تا آخر عمرش بشنود و به عشق صدایش روزهایش را سپری کند. خودش بود.
لحن دلتنگ صدایش که نشان می‌داد چقدر این دو ماه...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلارا همان لحظه که به‌سمت صدا چرخید و چشمانش در نگاه شب رنگ معشوقش گره خورد، احساس کرد نفسش بند آمد. نفس در سـ*ـینه‌اش حبس شد و دستانش به سردی یخ شدند. از درون، شعله‌های گرم آتش عشقش وجودش را زیر سلطه گرفته بودند و دیگر از رعشه ای که بر جانش تسلط یافت هم نگوید که این میزان احساسات قابل توصیف نبودند.
سر جایش...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
آری؛ او قول داده بود و خوشحال بود که توانسته بود بر این قولش پایبند بماند. خوشحال بود که توانسته بود این جدایی را خاتمه ببخشد.
کلارا با زدن این حرف، اشلی را به آخرین دیدارشان در دهکده ماور درما و در آن چادر برد. آری؛ کلارا قول داده بود و برخلاف قول دوازده سال پيش اشلی به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا