خوش آمدید به رمان ۹۸ | بهترین انجمن رمان نویسی

رمان ۹۸ با هدف ترویج فرهنگ کتاب خوانی و تقویت قلم عزیزان ایجاد شده است.
هدف ما همواره ایجاد محیطی گرم و صمیمی و دوستانه بوده
برای مطالعه کامل رمان‌ها و استفاده از امکانات انجمن
به ما بپیوندید و یا وارد انجمن شوید.
وضعیت
موضوع بسته شده است.

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلارکسون خشمگین از فرار او، از روی زمین بلند شد. او نباید فرار کند. اگر فرار کند، خطر این‌که رازش یک روزی فاش شود و سلطنتش به اتمام برسد قرار بود همیشه او را تهدید کند. نمی‌توانست مدام با این اضطراب و ترس از فاش شدن حقیقت زندگی کند. نمی‌توانست بگذارد سایه‌ی ترس به روی زندگی‌اش بیفتد. اشلی باید بمیرد.
به...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
دندان‌هایش را با درد روی هم فشرد. صدای ناله‌اش برای کلارکسون خوشایند بود؛ زیرا نشان می‌داد اشلی زجر می‌کشد و برای کلارکسون بهترین زمان برای شکست دادن کسی، زمانی بود که شخص ضعیف می‌شد. کلارکسون لبخندی زد که از روی حس پیروزی و قدرتمندی نشأت می‌گرفت و مفتخرش می‌کرد. دستش را دور شمشیر درون غلافش کشید و خود را...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
در پس این حرف، فینیکس به شدت خشم و غم اشلی پی برد. گویا تشنه به خون ویلیام بود و خشمش داشت او را دیوانه می‌کرد. شکست خوردن در چنین حالی، تنها او را دیوانه‌تر می‌کرد همین. نمی‌توانست درک کند چه شد که او این‌چنین به جنون رسید. فینیکس که دید نمی‌تواند پشت اشلی را خالی کند و او را به حال خود بگذارد، سعی کرد از...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
ویلیام با وحشت اشلی را نگاه می‌کرد. چشمانش گرد شده و رنگ بهت به خود گرفته بودند. تا به حال اشلی را به این صورت ندیده بود و نمی‌دانست او در این حالتش دارای چه قدرتی بود. ویلیام برای این حالت اشلی آمادگی نداشت و همین آمادگی نداشتن، او را مضطرب می‌کرد. چشمانش میان پنجه‌ها و دندان‌های اشلی می‌چرخید و با بهت او...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
در پس این حرف پادشاه، یکی از سربازان شمشیر به دست یک قدم جلو رفت و خواست با شمشیر اشلی را بزند. تصمیم بر این داشت که با زخمی کردن او، مانع فرارش شود. شمشیر را بالا برد تا روی سـ*ـینه‌ی اشلی فرود آورد؛ اما اشلی با خم شدن روی زمین و به حالت چهار دست و پا درآمدن، جاخالی داد. غرش‌هایی که می‌کرد، ناشی از غرش‌های...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
سر قطع شده‌ی ویلیام روی زمین افتاد و خون از گردنش بیرون پاشید. یک لحظه بیشتر طول نکشید که بدن ویلیام هم روی زمین افتاد. سکوت آزاردهنده‌ای در محیط برقرار ‌شد. اشلی بالای سر جسد ویلیام ایستاده و نفس‌نفس زنان جسد او را نگاه می‌کرد. گویا مرگ ویلیام، سبکی‌ای در دلش ایجاد کرده بود. حس می‌کرد تمام دردهایی که...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
چشمانش گرد شدند و او ضربان قلبش قدری شروع به تندتند تپیدن کرد که گویا می‌خواست بدنش را ترک کند. دستش را مشت کرد. آری؛ اصلاً به یاد این‌که با رفتن از قصر می‌خواست چه کسی را پشت سر بگذارد نبود. با اضطراب و اندوهی که داشت، به عقب برگشت و خیره در آن دو تیله‌ی آبی رنگ ماند. کلارا از راهروی کنار پله‌ها بیرون آمد...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
کلارکسون درحالی‌که با عجله پله‌ها را پشت سر می‌گذاشت، به اشلی نگاه کرد. خیلی خوشحال شده بود که می‌دید هنوز از قصر خارج نشده‌ بودند. هنوز به این امیدوار بود که بتواند اشلی را بکشد و از حکومت محافظت کرده و انتقام ویلیام را بگیرد.
اشلی با ترس به آمدن محافظان چشم دوخت. صدای نگران مارک در گوشش پیچید:
- پسر، هر...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
همان‌طور که پله‌ها را به قصد رسیدن به طبقه‌ی بالا پشت سر می‌گذاشت، وارد آ*غو*ش افکارش شد. مادامی که اشلی زنده بود و در مرکین پرسه می‌زد، خطر بیخ گوش کلارکسون ساکن خواهد شد. تا وقتی که اشلی نفس می‌کشید، خون ویلیام روی زمین خواهد ماند. با یادآوری ویلیام باز غم و غصه به درون قلبش راه پیدا کردند.
آه! هنوز زود...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر

sevma

کاربر نیمه فعال
کاربر رمان ۹۸
  
عضویت
31/8/20
ارسال ها
320
امتیاز واکنش
2,402
امتیاز
178
سن
21
زمان حضور
6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
اشلی و مارک آن شب از مرکین خارج شدند و کلارکسونی که هنوز درگیر جست‌وجو در داخل سرزمین بود، تا سه روز بعد هم نتوانست اشلی را بیابد. همان روز اول، خاکسپاری و مراسم عذاداری برای ویلیام برگزار شد و با به خاک رفتن جسدش، همگی او را فراموش کردند و این موضوع کلارکسون را آزار می‌داد؛ زیرا او نتوانست فراموشش کند...

برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.



رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸

 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • تشکر
Reactions: YeGaNeH، . faRiBa .، The unborn و 2 نفر دیگر
وضعیت
موضوع بسته شده است.
shape1
shape2
shape3
shape4
shape7
shape8
بالا