- عضویت
- 31/8/20
- ارسال ها
- 320
- امتیاز واکنش
- 2,402
- امتیاز
- 178
- سن
- 21
- زمان حضور
- 6 روز 8 ساعت 41 دقیقه
نویسنده این موضوع
با رسیدن به سالن غذاخوری، دست افکار را از ذهنم پس زدم. مارگاریت و جیمس پشت میز نشسته و در حال صحبت و خندیدن بودند. درحالیکه لبخندی به ل*ب داشتم و به آن دو نگاه میکردم، به سمت میز بزرگی در وسط سالن رفتم.
- دوتایی نشستین دارین خوش و بش میکنین؟
با این حرفم، توجه هر دویشان به سمتم جلب شد. سرشان را به طرفم...
- دوتایی نشستین دارین خوش و بش میکنین؟
با این حرفم، توجه هر دویشان به سمتم جلب شد. سرشان را به طرفم...
برای خواندن متن کامل و مشاهده محتوا
باید ثبت نام کنید و یا وارد اکانت خود شوید.
رمان بغض آسمان | sevma کاربر انجمن رمان ۹۸
رمان ۹۸ | دانلود رمان
نودهشتیا,بزرگترین مرجع تایپ رمان, دانلود رمان جدید,دانلود رمان عاشقانه, رمان خارجی, رمان ایرانی, دانلود رمان بدون سانسور,دانلود رمان اربابی,
roman98.com
آخرین ویرایش توسط مدیر: